«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ آذر ۲۱, سه‌شنبه

صد رحمت به کفن دزد اولی! تنها همین و نه بیش تر!


آدمی که به نظرم برای یکی از خبرگزاری های خارجی پادویی می کند، تصویر اسکناس های زمان شاه و دوره ی کنونی را زده و کنارش نوشته است:
این واسه یاد آوری بود که یادمون نره ارزش پولمون چی شده

از «گوگل پلاس» محمد بابایی

آره! صدرحمت به کفن دزد اولی! تنها همین و نه بیش تر!

فراموش نکن آقا! رژیم گوربگور شده و خودکامه ی شاه زمینه ساز واماندگی فرهنگی مردم بود و اکنون که انقلاب به آن بزرگی را ضدانقلاب زیر پوشش اسلام به شکست کشانده، دلیل بر خوب بودن رژیم پیشین نیست که دلیل بر بازتولید آن به شکلی بدتر است! گرچه باید بگویم که این بازتولید از نظر تاریخی دیگر ممکن نیست. به همین دلیل است که کشورمان در سراشیبی شکست انقلاب بهمن ۵۷ با شتاب به سوی فروپاشی و تکه تکه شدن می رود؛ زیرا ضدانقلاب به جامه ی دین و مذهب درآمده در همکاری با ضدانقلاب جهانی، سرانجام توانست جلوی سمتگیری رشد اقتصادی ـ اجتماعی کشورمان به سوی سوسیالیسم (راه رشد با سمتگیری سوسیالیستی) و یگانگی راستین خلق های میهن مان در برپایی جمهوری های خودمختار (منظورم فدرالیسم نیست!) به هم پیوسته را ببندد.

جُستار و روندی سی و اندی ساله را با همه ی فراز و نشیب هایش نمی توان برپایه ی: «معمّا (چیستان) چو حل گشت، آسان شود» به این شکل کودکانه و بهتر است بگویم: «بچه گول زَنَک» ساده نمود و پرسشی اینچنین جلوی توده های مردم نهاد:
کدام بهتر بود؟!

چنین سنجشی یا از نادانی بسیار فراوان (نام دیگر و شایسته تری هم برای آن هست که به دلیل شمار بسیار آدم های با ادب در اینترنت از برزبان آوردنش خودداری می کنم!) آدم سرچشمه می گیرد یا رُک و پوست کنده با مزدوری سر و کار داری که از ناخرسندی و برآشفتگی توده های مردم به سود اربابان گذشته یا بدتر از آن امپریالیست هایی که «آش را با جایش یکجا می خواهند»، کار می کند!

ب. الف. بزرگمهر    ٢١ آذر ماه ١٣٩١

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!