«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ تیر ۱۱, یکشنبه

هنوز تا ساخت «مغز ساختگی» راه بسیاری مانده است!

به روزبه برای زادروزش

در خبری از «خبرگزاری مهر» با عنوان «ساخت مغز مصنوعی با بیش از یک میلیارد ارتباط» آمده بود که «مهندسان شرکت گوگل موفق به ساخت ”مغز مصنوعی“ با استفاده از ١٦ هزار پردازشگر و بیش از یک میلیارد ارتباط شده اند.»

گرچه، آنچه این مهندسان به انجام آن کامیاب شده اند، گامی بزرگ در راه ساختنِ مغز آفریده دست آدمی بشمار می رود؛ ولی ادعای ساختن «مغز مصنوعی» با گزافه گویی از سوی آن خبرگزاری یا شرکت گوگل همراه است.

شاید ١۵ تا ٢٠ سال پیش که نخستین پژوهش ها برای ساخت اتومبیل های تحلیلگری که بتوانند اندازه دوری و نزدیکی اتومبیل را با کنار جاده یا چیزهای دور وبر خود تشخیص داده و از رویدادهای ناگوار رانندگی جلوگیری نمایند، تازه آغاز شده و به کامیابی هایی نیز دست یافته بود، همینگونه ادعاها در چارچوبی دیگر به میان آمده بود؛ ولی به زودی، پژوهش های بیش تر نشان داد که پیشرفت کار در زمینه ی ساخت «اتومبیل های تحلیلگر» (این نام را خود ساخته ام؛ شاید نامی دیگر برای آن بکار می برند!) با بهره بری از ساختمان چشم و شیوه ی کارکرد و پیوند آن با مغز آدمی به آن سادگی که می پنداشتند، نبود. آنچه آن ویژه کاران نادیده یا دستِ کم گرفته بودند، جنبه ی تاریخی فرگشت (phylogenetic evolution)  زیست شناسانه ی مغز آدمی و چگونگی کنش و واکنش آن با بخش های گوناگون خود مغز و نیز با سایر اندام های جانوری بود که گام به گام و به درازای هزاره ها خود را از جهان جانوران جدا می نمود و جهانی نو که پیش از آن، دستِ کم بر روی کره ی زمین هستی نداشت، پدید می آورد. در این باره، به همین اشاره بسنده می کنم؛ زیرا پی گرفتن آن، هم سخن را به درازا خواهد کشاند که از چارچوب این یادداشت بیرون است و هم از توان ویژه کاری آن برخوردار نیستم. تنها نکته ی زیر را برای روشن تر نمودن هرچه بیش تر چارچوب جُستار می افزایم.

اگر جُستار را کمی ساده تر کنیم (با همه بیم های چنین کاری!)، شیوه ی برخورد ویژه کاران یادشده در بالا را می توان تا اندازه ی بسیاری با شیوه ی برخورد «ماتریالیست های متافیزیست» سده ی هژدهم ترسایی، هنگامی که دانش مکانیک با شتاب بسیار گسترش می یافت، سنجید. آنها نیز که به دلیل محدودیت های تاریخی افق علمی آن هنگام، از دریافتن فرگشت تاریخی آدمی ناتوان بودند*، کارکرد مغز و پیوند آن با اندیشه را همانند کارکرد معده و تراوش شیره ی معده می پنداشتند و پیوند مغز آدمی با اندیشیدن وی را به چارچوبی مکانیکی فرومی کاستند. اکنون نیز ویژه کاران «گوگل» و سایر ویژه کارانی که شوربختانه در سامانه ی تبهکار سرمایه داری تنها در چارچوب هایی بسته به پژوهش هایی اینچنین می پردازند**و به گونه هایی از «اندیشمندی موزاییکی»*** دست می یابند، همان ندانمکاری ها را در پهنه، چارچوب و افق تاریخی دیگر پی می گیرند.

نه! هنوز تا ساخت «مغز ساختگی» راه بسیاری مانده است! و باید گفت خوشبختانه! زیرا ساخت مغزی همانند مغز آدمی در شرایط هستی سامانه ای تبهکار، هزاران بار مرگبارتر از ساخت و کاربرد بمب های اتمی و هیدرژنی خواهد بود!

ب. الف. بزرگمهر    ١١ تیر ماه ١٣٩١

* در اینجا دیگر سخنی از نادیده گرفتن یا دستِ کم گرفتن جُستار در میان نیست و نمی تواند باشد!** از استثناها درمی گذرم.    
*** این عبارت خود ساخته را به آرش گونه یا گونه هایی از اندیشمندی محدود در دایره هایی کوچک، درنظر می گیرم که سامانه ی تبهکار سرمایه داری در چارچوب های مشخصی ناچار به تن دادن به آن است؛ گرچه، همزمان همه ی کوشش خود را بکار می گیرد تا از پیشرفت های علمی و پیوستن نتیجه ها و آروین های بدست آمده از آن اندیشمندی ها با یکدیگر (پیوستن موزاییک ها به یکدیگر) و نیز بویژه با فلسفه ی علمی («دیالکتیک ماتریالیستی») برای پربارتر نمودن اندیشه ی عملی و فلسفی، جلوگیری نماید.


|||||||||||

ساخت مغز مصنوعی با بیش از یک میلیارد ارتباط

مهندسان شرکت گوگل موفق به ساخت «مغز مصنوعی» با استفاده از ١٦ هزار پردازشگر و بیش از یک میلیارد ارتباط شده اند.

«جف دین» سرپرست این گروه تحقیقاتی به صورت تصادفی ١٠ میلیون تصویر ویدیویی یوتیوب را به این مغز مصنوعی وارد کرد و به آن اجازه داد تا خودش این تصاویر را بیاموزد.

وی گفت:
به طور شگفت انگیزی این دستگاه بر روی گربه ها متمرکز شد. ما هرگز در طول کار با این دستگاه، مفهوم و ماهیت گربه را به آن معرفی نکرده بودیم و دستگاه اصولا نمی دانست گربه چیست. این خود مغز مصنوعی بود که برای خود مفهومی را برای گربه ابداع کرد و توانست گربه را از دیگر تصاویر متمایز کند.

نتایج بررسی های این محققان نشان داد، برخلاف آنچه که به نظر می رسد، می توان بدون آنکه یک تصویر را برچسب گذاری و نام گذاری کرد، آن را به یک آشکارساز تصویر آموزش داد.

دانشمندان همچنین دریافتند که همین شبکه و به عبارتی «مغز مصنوعی» به دیگر مفاهیم سطح بالا مانند تصویر گربه ها و اعضای بدن انسان حساس است.

این دانش پژوهان به شبکه خود آنقدر آموزش دادند تا به دقت ١۵ درصد در تشخیص ٢٠ هزار طبقه بندی از اجسام دست یافت.

این "مغز" دست آفریده ی آزمایشگاه « ایده های آسمان آبی» «گوگل ایکس» است و مهندسان در حال کار بر روی این «مغز مصنوعی هستند» تا بتواند با شبکه های اجتماعی ارتباط برقرار کند.

«خبرگزاری مهر»   ١٠ تیر ماه ١٣٩١

این گزارش از سوی اینجانب بویژه در نشانه گذاری ها ویرایش شده است.     ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!