«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ اسفند ۲, یکشنبه

چگونه موشی بلغورکش، دوغ و دوشاب را به هم می آمیزد!

اگر قرار بود موشی نمونه که همچنان سرسختانه از کون ولایت بلغور می کشد را برگزینم، بیگمان او را «موش چین»۱ می کردم. اندکی درنگ بیش تر در آنچه از زبان وی در تصویر نوشته ی پیوست آمده، نشان می دهد که «موش» با پیوند زدن به گفته ی وی «خطای پدران و مادران مان» در ۲۸ امرداد ماه ۱۳۳۲ به برگزاری "گزینش" مشتی بله قربانگوی از چندین صافی «نگهبانی» و «استصوابی» رد شده در هفتم اسپند آینده و سرنوشت ساز خواندن آن، به پندار خویش با یک تیر دو نشان زده است:
ـ از یکسو پدران و مادرانی را نشانه می گیرد که منظور از آن، پیروان «نشانه خدا»: کاشانی، همدست کودتاچیان انگلیسی ـ «یانکی» در بازگرداندن شاه به پادشاهی یا طرفداران مُصدّق السلطنه نیست که برخی از اینان نیز به همراه آن جناب در به فرجام رسیدن کودتا نقش داشته و سایرین نیز در برابر آن سر فرود آوردند؛ بگمان نیرومند، پدران و مادران توده ای ها را می گوید که چون از شماری کادر نظامی برخوردار بوده اند، پا به میدان ننهاده و به فرمایش آقای «موش»، «خطا» نموده و «صحنه را ترک» کرده اند؛ آنهم در شرایطی که آن جنابِ «جان نثارِ اعلیحضرت» با همه ی پافشاریِ رهبری وقت حزب توده ایران برای یک فراخوان عمومی رادیویی از سوی وی از پا به میدان نهادنِ توده های مردم برای رویارویی با کودتا ترسید و در کردار، همه ی نیروهای پیشرو و پیشروترین شان در آن هنگام: پدران و مادران توده ای را آچمز نمود؛
ـ با برجسته نمودن و بزرگنمایی بیش از اندازه ی سیاست «درهای گردان» در جابجایی و بکارگماری مُشتی بوزینه ی مُقلّد، زیر برنامِ ریشخندآمیز و رنگ و رو باخته ی «انتخابات» که گویا سرنوشت ایران را رقم خواهند زد۲، بچه را از لولوی «تقدیر»ی «ویرانگر»، «پشیمانی آور» و «بازی باخت ـ باختی برای همه ی ایرانیان» می ترساند؛ گویی «بازی» هایی که تاکنون انجام پذیرفته، «بازی های برد ـ برد» برای همه ی ایرانیان بوده اند!

به این «موش» که دوغ و دوشاب را به هم آمیخته و بی هیچ منطقی، رویدادهایی ناهمتراز و بی هیچ همانندی را برای پیشبرد سیاست تبهکارانه ی رژیمی پوسیده و ضد ملی، هماوند دانسته و آبزیرکاهانه بکار گرفته، چه باید گفت؟!

آقای «موش»!

آن «بازی برد ـ برد» یا همانا «بازی خورد و برد» که در پی آنی، نه برای توده های مردم ایران که تنها برای کلان سوداگران و کلان دزدان و کلان رشوه خواران، سودمند است! آنهم به بهای تهیدستی خانمانسوزتر  توده های مردم و خلق های آن و نیز از میان رفتن یکپارچگیِ جغرافیایی ـ سیاسی ایران زمین! «بازی خورد و برد»ی زودگذر و نه آنچنان پایدار آنگونه که کوته بینانی چون تو در سر می پرورانند! گرچه، به هر رو، تو و نمونه هایی چون تو، درست همانجایی که هستید، برجای خواهید ماند:
کون ولایت!

ب. الف. بزرگمهر   دوم اسپند ماه ۱۳۹۴

پی نوشت:

۱ ـ بر وزن گلچین!

۲ ـ در اینجا، یک شیشکی نیز ناگزیر است!

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!