«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ آذر ۲۶, چهارشنبه

بوزینه، دهان مردم هست و نیست از دست داده و سرگشته را مزمزه می کنی؟

بوزینه، دهان مردم هست و نیست از دست داده و سرگشته را مزمزه می کنی تا ببینی هنوز تا چه اندازه آماده ی زیر بار رفتن های باز هم بیش ترند؟١ حرامزاده! باید دست های شان را هم بزمین برسانند تا بار روی کول شان بگیرند؟! آیا آنگاه دست از سرشان برمی دارید یا خواهید گفت:
دیدید که چندان سخت نبود؛ اینک که هنجارمندانه الاغ بودن تان را گواهی کرده اید با نوای گوشنواز اُلاغ سان، عَرعَر نیز راه بیندازید تا هم دَماغ مان پاره ای خوش شود و هم به «جامعه جهانی» نشان دهیم که در این ولایت، میلیون ها اُلاغ زیر فرمانِ خود داریم که آماده ی جانفشانی برای رهبرِ انگولک باز سال های جوانی اش هستند.

مردک پفیوزِ بی همه چیز! برای نرم و خوشایند نمودن یاوه گویی ات، افزوده ای:
«می توانیم یکی از برنامه های سبد غذایی مان جو باشه ...»

آیا بهتر نیست برای آزمون هم شده، همین پیشنهاد را نخست برابرِ مادر مُکَرّمه تان که بیگمان کون مبارک و میمونی به بزرگیِ کَمَج٢ دارد، بنهید تا ببنید چگونه واکنش نشان می دهد؟

بوزینه! مردم دلاور آذربایجان در جربان «جنبش نامور به مشروطه» که چنانچه شکست می خورد، بنا بر گواهی های تاریخی، ایران یکپارچگی خویش را از چنگ می داد از گرسنگی، جو که بجای خود، حتا علف خوردند تا خاک ندهند؛٣ درست همان هنگامی که نیروهای ضدانقلابیِ آذربایجان که بسیاری شان زیر پوستین اسلام، تن به مزدوری بیگانگان چنگ انداخته بر بخش بزرگی از آذربایجان دلاور داده، در آبادی کم و بیش بزرگی به نام خامنه در ١٨ کیلومتری خاور تبریز سنگر گرفته، آماج های پلید روسیه تزاری و بویژه ترکیه عثمانی را پی گرفته و پیش می بردند. آیا گروهبندی های کنونیِ اسلام پیشگانِ یکی از دیگری دزدترِ فرمانروا بر میهن مان، تخم و ترکه ی همان ها نیستند؟

ب. الف. بزرگمهر   ٢۶ آذر ماه ١۴٠۴

 پی نوشت:

١ ـ به ویدئوی پیوست بنگرید

٢ ـ واژه «کَمَج» در گویش‌های مختلف گیلکی به آرشِ کوزه، خمره یا ظرف سُفالی بزرگ برای نگهداری مایعات یا ترشیجات است و در واژه‌نامه‌های گیلکی چون واژه ای پرکاربرد با آرش هایی گوناگونی چون «کوزه، خمره، قدح بزرگ، پیاله بزرگ» شناخته می شود.

برگرفته از واژه نامه ای گیلکی (با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب.  ب. الف. بزرگمهر)

٣ ـ «من هیچ وقت گریه نمی کردم؛ چون اگر اشک می ریختم، آذربایجان شکست میخورد. ایران زمین می خورد؛ اما تو [دوران] مشروطه، دو بار، آن هم در یک روز، اشک ریختم. حدود ۹ ماه بود، تحت فشار بودیم؛ بدون غذا، بدون لباس! ازقرارگاه آمدم بیرون؛ چشمم به یک زن افتاد با یک بچه در بغلش. دیدم که بچه از بغل مادرش آمد پایین و چهار دست و پا رفت به طرف بوته ی علف؛ علف را از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشه ها را خوردن. با خودم گفتم:
الان مادر آن بچه به من فحش می دهد و می گوید، لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخته ! اما، مادر کودک آمد طرفش و بچه اش را بغل کرد و گفت: عیبی ندارد فرزندم خاک می خوریم؛ اما خاک نمی دهیم!

برگرفته از یادداشتِ: «خاک می خوریم؛ اما خاک نمی دهیم!» 

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/01/blog-post_4548.html

ویدئوی پیوست: بوزینه، دهان مردم هست و نیست از دست داده و سرگشته را مزمزه می کنی؟


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!