«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ شهریور ۱۲, جمعه

دو نکته ی کلیدی و راهگشا از زبان «خر قبرسی نظام»!

به گزارش زیر درباره ی واکنش محسن رضایی یا همانا «خر قبرسی نظام» به نوار گفته های زنده یاد حسینعلی منتظری  اندکی باریک شوید! گزارش از آنِ کمابیش ۲۰ روز پیش است. امروز آن را الله بختکی دیدم. این را هم یادآور شوم که هرگاه وی به مناسبت هایی اینچنین پا به میدان می نهد و سخنی می گوید، آن را بی درنگ می خوانم؛ زیرا همواره، خواسته یا ناخواسته و بیش تر از سر خنگی سرشتی که در هستی وی بیش از بسیاری دیگر از جانوران خیمه و خرگاه نظام نهادینه شده، نکته هایی گاه کلیدی و راهگشا را از سر ناآگاهی لو می دهد.

از یاوه گویی های وی که نکته های به میان آمده از سوی زنده یاد حسینعلی منتظری را بگونه ای نچسب به «بی بی سی» و «آل سعود» و اسراییل، هماوند می کند که بگذریم، دو نکته شایان درنگ بر جای می ماند:
الف. «... نقل قول ایشان [احمد خمینی] از حضرت امام، در رهبریِ مقام معظم رهبری [رهبر نابخرد کنونی] بسیار تعیین کننده بود»؛ و
ب. «او بارها تلاش کرد که آیت‌الله منتظری از روبه رو شدن با امام کنار رود.» (افزوده های درون [ ] از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

درباره ی نخستین نکته (الف)، برای بسیاری از آدم های همسن و سال من که در دوران انقلاب بهمن ۵۷ جوان بودند یا تازه پا به سن نهاده و در کوران رویدادهای انقلابی درگیر بودند، چون روز روشن است که روح الله خمینی، برخلاف دلبستگی اش به حسین موسوی، نخست وزیر وقت آن هنگام که یکبار نیز به پشتیبانی از وی و با نشانه گیری سرراست "رهبر" دَبَنگ کنونی و رییس جمهور کارشکن آن هنگام، گفته بود:
«جناب آقای موسوی، آنانکه در مقابل شما ایستاده‌اند، توانایی اداره یک نانوایی را هم ندارند.» (روح الله خمینی، صحیفه نور، جلد ۲۱، صفحه ۱۹۹)۱، نه تنها هیچگونه دلبستگی به «سیّد علی گدای» بدپیشینه نداشت که در همان نخستین روزهای انقلاب که این دَبَنگ دروغگو و نابکار هنوز در مشهد بود و «اُم الفساد والمفسدین»: علی اکبر نوقی بهرمانی (نامور به «هاشمی رفسنجانی») برای فراخواندن وی به تهران و گنجاندنش در «شورای انقلاب» نوپا و هنوز سازمان نیافته، دست و پا می زد و پافشاری می کرد به وی چیزی در این مایه گفته بود:
چه اشکالی دارد همانجا بماند؟!۲

رهبر درگذشته ی انقلاب بهمن ۵۷، باری دیگر نیز که مناسبت آن را از یاد برده ام، سخت به رییس جمهور کارشکن آن هنگام، تاخته بود؛ چنان تاختنی که به یک تودهنی زدن سخت می مانست؛ بگونه ای که «سیّد علی گدای» بینوا پس از آن تا مدتی خفقان گرفته، جیکش درنمی آمد. به این ترتیب، برای کسانی چو من، سپارش وی برای برگزیده شدن چنان آدمی بدپیشینه برهبری کشور سخت باورنکردنی است؛ بویژه آنکه از دهان فرزند نابخرد و ابزار دستِ همین دو یارِ غار نیز بیرون آمده باشد.۳ از آن گذشته، چنین رفتار و سپارشی از کسی چون وی که بدشواری دماغ خود را در زمینه هایی که سرراست به مسوولیت وی هماوند نبود، فرو می کرد، بسیار دور از ذهن و نادرست می آید. درست برخلاف منش و رفتار این دَبَنگِ بدپیشینه که در هر زمینه ای دستی دراز دارد و هنگامی که گندِ کار درمی آید، می گوید:  
من در جزییات دخالت نمی کنم!

درباره ی دومین نکته (ب) با آنکه پیش تر نیز روشن بود و زنده یاد حسینعلی منتظری در گفتگوی یادشده، بر آن بگونه ای باریک بینانه و شایان درنگ انگشت نهاد، همین بس که بگویم:
گواهی دیگری است از آسمان رسیده!

با آنچه آمد و پیش تر نیز در دو سه نوشتار و یادداشت بر آن انگشت نهادم و نیز با نادیده گرفتن ندانمکاری ها و شاید نابکاری های روح الله خمینی در برخورد با نیروهای انقلابی و سرنوشت توده های مردم ایران که جُستار این یادداشت نبوده و همچنان نیازمند بررسی ها و پژوهش های باریک و ویژه کارانه است، نباید به شیوه برخوردهایی که به عنوان نمونه از سوی برجای ماندگان ضدانقلابی و خیانت پیشه ی سازمانی که هنوز با گستاخی برنام «سازمان مجاهدین خلق ایران» را یدک می کشند و به شَوَندهایی بیرون از چارچوب این یادداشت، می کوشند تا بار همه ی گناهان را بر گردن رهبر درگذشته ی ایران بیندازد، تن داد. چنین برخوردی، بویژه در شرایط کنونی، تنها و تنها به سود نیروهای ضدانقلابی فرمانروا بر ایران است و به نمایش دمکراسی و دست شستن شان از خون های بر زمین ریخته و تبهکاری های بزرگ گذشته تاکنون، یاری می رساند!۴   

ب. الف. بزرگمهر   ۱۲ شهریور ماه ۱۳۹۵

پی نوشت:

۱ ـ «جناب آقای موسوی، آنانکه در مقابل شما ایستاده‌اند، توانایی اداره یک نانوایی را هم ندارند.» برگرفته از گفته ی روح الله خمینی رو به موسوی نخست وزیر وقت ایران، هنگامی که با کارشکنی ها و کینه ورزی های فراوان نیروهای "خودی" و از آن میان و شاید در راس همه، رییس جمهور وقت و «ولی فقیه» نادان، دروغگو و فریبکار کنونی ایران روبرو شده بود!

برگرفته از پانوشت نوشتار «توده های مردم ایران، شرمسار، پشیمان و سرافکنده هستند!»، ب. الف. بزرگمهر، ٢١ امرداد ماه ١٣٩١

۲ ـ امروز هرچه در اینترنت گشتم، جمله ی باریک خود وی را نیافتم. بگمانم، همه ی آنچه بر ضد رهبر دَبَنگ کنونی، بر زبان روح الله خمینی و شاید دیگران آمده را در گواهی های تاریخی و از آن میان در اینترنت می زدایند؛ کاری که بیگمان بدون همیاری نیروهای بیگانه و دست اندرکار در زمینه ی «آی تی» به آسودگی شدنی نیست.

۳ ـ برخلاف آنچه در نوشته ی زیر درباره ی احمد خمینی آمده و از وی با فرنام «سیاستمداری مجاهد و ایثارگر» یاد شده، وی از هیچکدام از آن ویژگی ها برخوردار نبود؛ وی کسی بود که تا نزدیک به دوران جوانی اش در تیم های محلی قم فوتبال بازی می کرد و نه تنها از سیاست چیزی درنمی یافت که به گفته ی خویش در یکی از گفتگوهای سالیان دور، درباره ی پدرش و تاریخ کنونی ایران نیز چیزی نمی دانست؛ پس از آن نیز، هیچگاه از سیاست سر در نیاورد. بهترین شَوَند آن، پشتیبانی نابجا و نابهنگام وی از مسعود رجوی در هنگامه ای است که نیروهای انقلابی نیاز به شناخت و نزدیکی بیش تر با هم داشتند و آن مردک زنباره با پیشینه ای ناروشن و بگمان نیرومند، تن داده به همکاری با «ساواک»، هر روز به بهانه ای آشوب به پا می کرد و برای شبکورهایی خون آشام، نادان، ناجوانمرد و ابزار دست «بازار»، چون اسدالله لاجوردی زمینه فراهم می نمود تا از سویی دیگر بر آتش دشمنی و جدایی میان نیروهای انقلابی با باورهای گوناگون بدمند و کاردهای شان را برای بریدن سر همگی تیزتر نمایند.

درباره ی «مجاهدت» و «ایثارگری» وی نیز می پندارم مرغ پخته به این یاوه ها خواهد خندید؛ گرچه، مردک کودن در فراهم کردن راه نیروهای ضدانقلابی برای رسیدن به آماج های پلیدشان و از آن میان، دستیابی به رهبری کشور با از دست دادن جان خویش، بی آنکه بداند "ایثار" نمود!

۴ ـ در این باره، شیوه برخورد آن چند «الف بچه ی سیاسی» که خود را تا جایگاه رهبری جریانی سیاسی نیز رسانده و بیانیه می دهند نیز در خوش بینانه ترین شکل آن، سخت ساده انگارانه، شیرجه در تاریکی و بی هیچ دوراندیشی سیاسی است. شیوه ی نگرش و برخوردشان، در جاهایی از آن بیانیه به نگرش دختر نوجوان تی تیش مامانی نازپرورده ای نزدیک می شود که از این "خوشبختی بزرگ" برخوردار است که نه از گذشته چیزی می داند و نه از آینده، چشم اندازی در سر دارد! به آن بیش تر نمی پردازم؛ تنها اشاره ای بود و بس!

***

واکنش محسن رضایی به سخنان منتشرشده آیت‌الله منتظری

محسن رضایی: برای زیر سوال بردن امام، دور جدیدی از حملات به احمدآقا را شروع کرده‌اند.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام طی یادداشتی در واکنش به فایل صوتی منتشر شده از آیت‌الله منتظری، نوشت:
امام عزیز پیش‌بینی کرده بود که پس از او به احمد آقا هجوم کنند و امروز بی‌بی‌سی، آل سعود و اسراییل برای زیر سوال بردن امام، دور جدیدی از حملات به احمدآقا را شروع کرده‌اند.

به گزارش اعتدال، متن این یادداشت که در صفحه شخصی اینستاگرام محسن رضایی منتشر شده، به شرح زیر است:
سیداحمد خمینی سیاستمداری مجاهد و ایثارگر که مانند شمعی پای ملت ایران و امام سوخت.

پیشنهادهایی مثل نخست وزیری بنی صدر را از اول انقلاب رد کرد و هیچ تلاشی هم برای جانشین شدن پدر بزرگوارش نکرد. در عوض نقل قول ایشان از حضرت امام در رهبری مقام معظم رهبری بسیار تعیین کننده بود.

او بارها تلاش کرد که آیت‌الله منتظری از روبه رو شدن با امام کنار رود.

امام عزیز پیش‌بینی کرده بود که پس از او به احمد آقا هجوم کنند و امروز بی‌بی‌سی، آل سعود و اسراییل برای زیر سوال بردن امام، دور جدیدی از حملات به احمدآقا را شروع کرده‌اند.

برگرفته از «تارنگاشت اعتدال»  ۲۳ امرداد ماه ۱۳۹۵

بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم؛ برجسته نمایی های متن همه جا از آنِ من است.   ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!