«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ اسفند ۱۱, دوشنبه

ژستی شایسته برای «ششلول بندهای دمکرات جامعه جهانی»


پلیدترین و نابکارترین آخوند تاریخ ایران در یکی از دانشگاه های کشور در گردهمایی خودمانی با خودی ها از آن میان، گفته است:
«... همه ما وظیفه مان این است که حقایق را با مردم در میان بگذاریم؛ مردم آشنا بشوند و بفهمند. من فکر می کنم، شرایط دنیا اینطوری است. دنیا دارد به طرف آزادگی می رود و استبداد در حال مرگ است و به تدریج مستبدین دارند از میدان بیرون می روند.»
آخوند پلید، اُم الفساد و المفسدین: اکبر بهرمانی (با نام ساختگی هاشمی رفسنجانی)

با خود می اندیشم:
سخنان بسیار خوبی است و از آن بهتر، ژستی شایسته برای «ششلول بندهای دمکرات جامعه جهانی» و جدا نمودن حساب خود از دیگران و حتا از گذشته ی خویش! ... ولی این ها به کنار؛ چطور است برای آشنا شدن مردم با حقایق با در میان گذاشتن چند پرسش از خودِ این آخوند آبزیرکاه و چون اهریمن، فریبکار آغاز کنیم:
۱ ـ شما بنا بر گواهی بسیاری برآوردها از بزرگ ترین توانگران اقتصادی ایران و شاید جهان هستید. می توانید توضیح بدهید، چگونه به این همه ثروت دست یافته اید؟

۲ ـ درباره ی زد و بندهای خود با نمایندگان «شیطان بزرگ» در ماجرایی که «ایران گیت» نام گرفت و در همه جای جهان صدای آن پیچید، توضیح دهید. آیا درست است که در این زد و بندها در همان هنگام به جز نمایندگان «شیطان» با حاکمیت آدمکش اسراییل نیز برای خرید جنگ ابزار وارد گفتگو شده بودید؟

۳ ـ آیا درست است که بخش سترگی از ثروت افسانه ای خود را از راه خرید و فروش جنگ ابزار در دوران جنگ گرانبار شده ی صددام بدست آورده اید؟

۴ ـ آیا می توانید برآوردی از کل دارایی خود و اینکه در بانک های کدام کشورها سپرده یا سرمایه گذاری شده اند به آگاهی مردم ایران برسانید؟

۵ ـ آیا درست است که رهبر جان سپرده ی انقلاب بهمن ۵۷ را بگونه ای سامانمند (سیستماتیک) با دروغ هایی درباره ی جبهه های جنگ فریب می دادید و آنگاه که کار به شکست و سرافکنندگی کشید، جام زهر را به دستش دادید؟ آیا این شما نبودید که پس از پیروزی خرمشهر و در شرایطی که حتا حاکمیت عربستان، پرداخت همه ی زیان های جنگ را از سوی رژیم گوربگور شده ی صددام بر دوش گرفت و همه چیز به سود ایران بود، در کشاندن جنگ به خاک عراق پافشاری کردید و هشت سال بهترین و فداکارترین فرزندان این آب و خاک را در جنگی فرسایشی همراه با ندانمکاری هایی سترگ و نابخشودنی به کشتن دادید؟ آیا درست است که بیش ترین بهره از جنگ را در شرایط جانفشانی های فرزندان کار و زحمت، شما بردید؟

۶ ـ آیا درست است که یکی از گردانندگان بزرگ پس پرده ی یورش به سازمان های سندیکایی، کارگران و نیروهای چپ و آزادی های اجتماعی بوده اید و بخش سترگی از هزینه های به صحنه آوردن لات و پات ها برای برهم زدن اجتماعات مسالمت آمیز را بر دوش می گرفتید؟

۷ ـ آیا می پذیرید که با بازگشایی درهای اقتصاد کشور به روی سرمایه داران بزرگ اروپا و ژاپن و سایر کشورها و نیز غیر مستقیم سرمایه داران «یانکی»، افزون بر آنکه بر خلاف قانون اساسی کشور که در آن هنگام، هنوز از سوی یار دیرینه تان: سید علی گدای پیشین و سلطان علی پوشالی پسین، مورد دستبرد قرار نگرفته بود، رفتار نمودید، زمینه ی ویرانی اقتصاد ملی ایران را با تورم باورنکردنی بیش از ۵۰ درصد که در همه ی تاریخ جهان سرمایه داری از آغاز تاکنون بی پیشینه بود، فراهم نمودید و آن را برخلاف منافع ملی ایران به سود جیب خود و هزارفامیل پیرامون، پیش بردید؟

۸ ـ آیا می پذیرید که با توده های مردم ایران، همواره با زبان فریب و نیرنگ سخن گفته اید و سخنان کنونی تان نیز بیش از آنکه حقیقتی دربرداشته باشد، ژستی برای «ششلول بندهای دمکرات جامعه جهانی»، جدا نمودن حساب خود از دیگر تبهکاران و حتا از گذشته ی خویش است؟  

۹ ـ آیا اگر خدایی که ادعای پرستش وی را دارید از سرِ گناهان شما گذشت، وجدان خودتان، اگر ذره ای از آن برجای مانده باشد، شما را آسوده خواهد گذاشت؟ 

ب. الف. بزرگمهر    ۱۱ اسپند ماه ۱۳۹۳
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!