«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ اسفند ۳, یکشنبه

پیش از فرو ریختن آوار باید برجای مانده ی دژ از پی فرسوده را کوبید!


به گزارش زیر اندکی باریک شوید! گروهی از دزدان گردن کلفت تازه روی کارآمده در رژیمی سراپا پوسیده و تبهکار، دزدان کم مایه تری* که مدتی میدان از آن ها گرفته و سرمایه های هنگفتی از کیسه ی مردم ایران ربوده اند را از میدان بیرون می رانند:
هنگامه ای میان دزدان الله کرم! 

می مانی که چه بگویی؛ تنها اندیشه ای که با شتاب از ذهنم می گذرد، همان است که بارها در نوشتارهایم به آن اشاره نموده و یا بگونه ای گواهمندتر، بایستگی انجام آن را یادآور شده ام: 
 سرنگونی هر چه زودتر چنین رژیم از درون پوسیده ای!

در اینجا بیش تر به آن نمی پردازم؛ ولی بر این نکته پامی فشارم که در صورت پیگیری چنین وضعیتی که کشورهای امپریالیستی نیز در آن دست داشته و می کوشند تا این رژیم تبهکار را برای مدتی هم که شده سرِ پا نگهدارند، هنگام فروپاشی اش، آوارِ آن بر روی توده های مردم ایران فرود خواهد آمد و زیان های بس سهمگین تری به بار خواهد آورد. در چنان شرایطی، حتا روشن نیست که سرزمینی به نام ایران پابرجا بماند!

ب. الف. بزرگمهر     سوم اسپند ماه ۱۳۹۳

* کم مایه تر در سنجش با گروه دزدان گردن کلفت تازه روی کار آمده؛ وگرنه، ناپدید شدن میلیاردها سرمایه ملی و درآمد نفتی در دوره ای که «سازمان برنامه و بودجه» درست به همین انگیزه از میان برداشته شد که سرِ خری در کار نباشد، آن اندازه بود که بتوان کشوری را آباد نمود و زمینه های اقتصادی براستی ملی را پی ریخت؛ گرچه، شنیدن چنین سخنانی، هر اندازه درست نیز باشند، تنها پوزخند دزدان را در پی خواهد داشت و من این ها را برای هیچ یک از آن فرومایگان نمی گویم؛ فرومایگانی سزاوارِ دار!

***

کنایه معنادار یک نماینده به سعید مرتضوی

حسین دهدشتی نماینده آبادان [در مجلس فرمایشی] و عضو «گروه رسیدگی به تخلفات سازمان تامین اجتماعی» به کنایه رو به مرتضوی می‌گوید که او دچار فراموشی و «آلزایمر سیاسی» شده [است]. وگرنه، چگونه او مهر و دستینه ی خود در پای برخی چک‌ها و نامه‌ها را فراموش کرده و ماجرای پرونده ٨٠ هزار صفحه‌ای تامین ‌اجتماعی را به یک چوب‌کبریت کاهش داده است.

به گفته ی نماینده آبادان، مجلس به هنگام هشدار داد که داد و ستد «سازمان ‌تامین ‌اجتماعی» با زنجانی، اشتباه و غیرقانونی است و اگر براستی، زنجانی پولی داشت، بهتر بود به‌جای داد و ستد با «تامین‌اجتماعی» در اندیشه ی بازپرداخت بدهی‌‌اش به وزارت نفت می بود.

او همچنین به چک‏‌های رد‌ و‌ بدل‌شده مرتضوی و زنجانی اشاره دارد؛ چک‌هایی که سندی است بر همکاری زنجانی و مرتضوی و به این سادگی‌ها نمی‌توان آن را نادیده گرفت. به گفته ی دهدشتی:
«مرتضوی در قرارداد واگذاری چندین شرکت شستا، برای تضمین قرارداد حدود پنج‌چک به مبلغ ٤٠٠ میلیارد ین ژاپن را به زنجانی تحویل داده و بر اساس اطلاعات واصله هنوز این چک‌ها در اختیار زنجانی است.»

مرتضوی در دادگاه تازه اش ادعا کرده که او حتی یک‌ریال با زنجانی داد و ستد نداشته، ولی دهدشتی بر پایه  آگاهی های گواهمندی که در اختیار «کمیته تفحص» [آیا همان گروه رسیدگی در بالا را می گوید؟] قرار گرفته، تاکید دارد او ۱۳۸شرکت و کارخانه هماوند با «شستا» را به زنجانی واگذار کرده است.

او برای یادآوری به مرتضوی به برخی نامه نگاری های و مراسلات او اشاره دارد:
«مرتضوی در جریان معامله با زنجانی چند‌چک به سربرگ سازمان‌ تامین ‌اجتماعی صادر کرد و وقتی زنجانی برای وصول یکی از این چک‌ها به بانک مراجعه کرد، پولی در حساب نبود.»

دهدشتی خاطرنشان می‌کند که «اگر با ورود مجلس جلوی این چک‌بازی‌ها گرفته شده و معامله جان نگرفته، صورت‌مساله خطای صورت‌گرفته پاک نخواهد شد. نکته دیگر اینکه این چک‌ها، چک بلامحل بوده است.»

روی سخن نماینده آبادان به سعید مرتضوی است که می‌گوید:
«اگر در دوره مدیریتی شما و دیگر مدیران دولت پیش، نیم‌نگاهی به نیاز‌ها و خواسته‌های مردم بود، این‌روزها مردم این همه با مشکلات مختلف دست‌و‌پنجه نرم نمی‌کردند. اینکه شما به‌همین‌سادگی همه‌جا تردد می‌کنید و تلاش چند‌ماهه نمایندگان مجلس در تدوین گزارش تفحص را چوب کبریت می‌خوانید، کم‌لطفی شما و یک‌ جور فرار رو ‌به ‌جلو است؛ فراری که دیگر جواب نمی‌دهد و خوشبختانه حکم آقای رحیمی و برخورد دستگاه قضایی نشان داد که دیر یا زود باید منتظر حکم شما باشیم.»

خاستگاه: روزنامه شرق   سوم اسپند ماه ۱۳۹۳

http://www.shafaf.ir

این گزارش کم و بیش شلخته از سوی اینجانب، ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی شده است؛ برجسته نمایی ها و افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!