«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ اسفند ۲۰, شنبه

آشی که برای سوریه و ایران بار گذاشته اند!


به این تصویر نگاه کنید. مزدور نابکار آماده ی چکاندن ماشه است. اینجا لیبی است؛ کشوری که «ششلول بندهای جامعه ی جهانی» آن را بسوی تکه تکه شدن بازهم بیش تر هُل می دهند تا نفتش را آسوده تر بربایند؛ نه! بهتر است بگویم: برداشت کنند! در کشور ناکجاآباد دیگر نیازی به بستن پیمانی ظاهری و فریبکارانه با فلان شیخ شکم گنده اسلام پناه نیست؛ جایی آزاد است چون قاره ی جنوبگان و هر که زورش بیش، سهمش بیشتر!


همین آش را برای سوریه و ایران نیز بار گذاشته اند و شگفتا که آن رهبر نادان مانند سگی که در سایه ی گاری ره می سپارد*، پشتیبانی اندک مردمی که رای خود را به صندوق های گزینشی فرمایشی ریختند به حساب خود و جمهوری اسلامی اش واریز می کند؛ سخنان صورتک امپریالیست های ینگه دنیا را به ریش می گیرد و درنمی یابد که هشدار بهنگام چین و بویژه روسیه، جنگی ویرانگر را که می رفت تا آغاز شود، جلو گرفته است؛ و شاید تنها اندک زمانی تا جا افتادن آش!

ب. الف. بزرگمهر       ٢٠ اسپند ماه ١٣٩٠

* سگ در سایه گاری راه می رود و می پندارد که گاری را می کِشد. 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!