«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ فروردین ۳, پنجشنبه

نگاهی فشرده به پیدایش نوروز به درازای تاریخ

 
نوروز و آیین های باشكوه آن، مسیری سه هزار ساله و پرپیچ و خم را پیموده تا به ما رسیده است. «نوروز»، كهنسال ترین آیین ملی در جهان است كه جاودانه مانده و یکی از عوامل تداوم فرهنگ (آریایی ها) است. آیین های برگزاری این جشن بزرگ در عصر حاضر با سه هزار سال پیش تفاوت چشمگیر نكرده و به همین دلیل عامل وحدت فرهنگی ساكنان سرزمین هایی چون افغانستان، تاجیکستان، ایران و برخی دیگر کشورها به شمار می رود كه آن را در هر گوشه از جهان كه باشند، یكسان برگزار می‌كنند و بزرگ می‌دارند؛ زیرا كه در طول تاریخ نیروی عظیم و كارآیی های فراوان آن را
درک کرده اند.

«نوروز»، روز ملی و جشن همه كسانی در سرزمین است كه خود یا نیاكانشان به دنیا آمده‌اند و تاریخ و فرهنگ مشترك دارند؛ از آن میان افغانان، تاجیکان و ایرانی های دیگر. در بسیاری از آثار گذشته نگاران، از آن میان در تاریخ طبری، شاهنامه فردوسی و آثار بیرونی، نوروز به جمشید، شاه افسانوی و در پاره ای دیگر به کیومرث نسبت داده شده و آن را به دلیل آغاز بهار، برابر شدن روز و شب و از سر گرفته شدن درخشش خورشید و اعتدال طبیعت، بهترین روز در سال دانسته‌اند.

به نوشته برخی از مورخین بر پایه افسانه‌ها، سه هزار سال پیش در چنین روزی، جمشید از كاخ خود در جنوب دریاچه ارومیه (منطقه باستانی حسنلو) بیرون آمد و عمیقاً تحت تأثیر آفتاب درخشان و خرمی ‌و طراوت محیط قرار گرفت و آن روز را «نوروز»، روز صفا، پاك شدن زمین از بدی‌ها و روز سپاسگزاری از خداوند بزرگ نامید و خواست كه از آن پس، بدون وقفه، هر سال در این روز آیین ویژه‌ای برگزار شود ـ آیینی كه هنوز ادامه دارد و از گزند زمانه و هرگونه تحول سیاسی و اجتماعی مصون مانده است.

ترویج آموزش‌های زرتشت ـ تنها پیامبری كه از میان آرین‌ها برخاسته ـ به نوروز جنبه معنوی‌ تری بخشید؛ زیرا زرتشت بر كردار، گفتار و پندار نیك پافشاری می ورزید و هر عمل خلاف عدالت را نفی می‌كرد و تحولات تاریخ را نتیجه كشمكش بدی و خوبی می‌دانست كه سرانجام با شكست قطعی بدی، آرامش، صفا، شادی، صمیمیت و عدالت جهانیان تأمین خواهد شد. نوروز فرصت خوبی برای زدودن افكار بد از روح، پایان دادن به دشمنی‌ها از طریق تجدید دیدارها و نیز شاد كردن دوستان و بستگان، مخصوصاً سالخوردگان با دستبوسی آنان و مبادله هدیه بوده است.

كوروش بزرگ بنیانگزار امپراتوری ایران كه از مادر، ماد و از پدر، پارس به دنیا آمده بود، نخستین حكمران ایرانی بود كه به نوروز جنبه رسمی ‌داد و در سال ۵٣٤ پیش از زادروز مسیح دستور کاری برای آن فراهم آورد كه دربرگیرنده ی ترفیع نظامیان، ابلاغ برگماری های تازه، سان دیدن از سربازان، بخشایش بزهکاران پشیمان، آفرینش فضای سبز و پاكسازی محیط زیست ـ از خانه های شخصی گرفته تا جاهای عمومی‌ـ بود. چهارسال پیش از آن، كوروش پس از آنِ خود نمودن بابل، نوروز را در آنجا جشن گرفته بود و به این سبب برخی از تاریخ نگاران، هنگام اعلام رسمی ‌و عمومی ‌شدن نوروز به عنوان عید ملی را سال ۵٣٨ پیش از زادروز مسیح نوشته اند. بابل در ٢٩ اکتبر سال ۵٣٩ پیش از زادروز مسیح، از آنِ ایران شده بود.

داریوش بزرگ كه در گسترش آیین‌های نوروزی در میان قلمرو انیرانی امپراتوری ایران کوششی نیک داشت در مراسم نوروز ۵١۵ پیش از زادروز مسیح (هفت‌سال پس از آغاز فرامانروایی اش) آماج خود را در زمینه ی آفرینش سنگ نبشته بیستون ـ دربردارنده ی آرزوها، اندرزها و شرح قلمرو ایران ـ اعلام كرد.

داریوش دوم به مناسبت نوروز، در سال ٤١٦ پیش از زادروز مسیح سكه ی زرین ویژه‌ای زد كه یك سوی آن سربازی را در حال تیراندازی با كمان نشان می‌دهد. زر و سیم سكه زدن، یک سده پیش از آن از سوی «داریوش اول» آغاز شده بود. سكه‌های داریوش اول، «داریك» یا «دریك» نامیده شده اند. باید توجه داشت که رسم دادن سکه به عنوان عیدی از زمان هرمز دوم  ـ شاه ساسانی در سال ٣٠٤ ترسایی آغاز شده است.

خسرو انوشیروان به هر كس كه در طول سال به میهن خدمت چشمگیر كرده بود در مراسم نوروز یكی از این سكه‌های با تصویر خود را می‌داد.

به هنگام حكومت درازمدت نوشیروان ساسانی (یا خسرو انوشروان)، تماس مستقیم مردم با شاه افزایش یافته بود و شاه شخصاً به برخی گلایه ها و دادخواهی ها رسیدگی می‌كرد. در مراسم نوروزی كاخ شاهنشاهی، شمار بیشتری از مردم عادی شركت می‌كردند و به همین سبب خسرو انوشیروان در سال ۵٤٩ ترسایی، پس از برگزاری مراسم نوروز، دستور ساختن تالار بزرگی را به پیوست کاخ شاهنشاهی تیسفون که از دجله چندان دور نبود را صادر کرد. این تالار و ساختمان پیوست آن، نهم مارس سال ۵۵١ ترسایی آماده ی بهره برداری شد و آیین‌های نوروزی آن سال در آنجا برگزار شد. تالار که با فرش پرآوازه ی بهارستان فرش شده بود، پس از حمله عرب ها آسیب دید و پس از آن، منصور، خلیفه عباسی، دستور داد که با ویران نمودن کاخ شاهنشاهی و ساختمان های بزرگ تیسفون، مصالح لازم برای تکمیل عمارات شهر نوساز بغداد واقع در همان نزدیکی تامین شود و باقیمانده سکنه تیسفون به بغداد منتقل شوند.

نـوروز، این جشن جهانی و شكوهمـند که میراث دارانش آریایی هاست و مکان اصلی برگزاری اش نیز در سرزمین پهناور آریانای کبیر شکل گرفته، مبین  پیـشینه ی تابناك حوزه ء بزرگ تمدنی  آریانا را در تاریخ بازگو می کند.

پیشنهء جشن نوروز بخش بزرگی از غنای فرهنگی آریایی ها را به معرفی می گیرد و رسم و رواج های مختلف در روز تجلیل از نوروز میان مردمان آریایی نیز خود یکی دیگر از ویژه گی هایی به حساب میاید که نشان دهندهء پیشینهء آن است. به همین ملحوظ ولایت بدخشان نیز یکی از مناطقی است که بیشتر به مهد تمدن آریایی ها به خصوص پایگاه زرتشت پیامبر آریایی مشهور است  و کم نیستند از آثار و علامت های گذشته های دور که تاریخ پربار آریانا را بازگو می کند.

بدخشانی ها  نیز نوروز را با بزرگی و جلال  خاص و شان و شوکت تمام جشن می گیرند و در بیشتر مناطق این ولایت از نوروز به نام ( شاگون  یا شاگن ) یاد می کنند که حتی در آن برای بیشتر از یک هفته مردمان گرد هم جمع شده، مراسم شادی و پایکوبی با رسم و رواج های خاص محلی عنعنات شان را برجا می آوردند.

جشن سمنک درشب اول سال یا شب نوروز برگزار می شود که از ویژه گی خاصی برخوردار است و در این شب خانم ها گرد دیگ سمنک جمع شده و تا نزدیکی های صبح دم دفچه زنان شادی و سرور برپا می کنند و بیت می خوانند.

تهیه سمنک که حدود بیست روز پیش از آمدن نوروز را در بر می گیرد، سرگردانی زیادی دارد، نخست باید گندم سفید و پر مغز را، در ظرفی تر نموده و هر روز، بالای آن آب انداخته شود، تا گندم جوانه بزند، پس از جوانه زدن، گندم را روی ظرف یا سبد که از نی بافته شده است باید آفتاب داد، جوانه های آن  را در هاونگ یا اسیا می کوبند، پس از آن، آب و شیره ی جوانه های گندم را از پارچه ی تیکهء گذارنده در دیگی می اندازند. رسم بر این است تا این کار به وسیله ی دختران جوان و دم بخت صورت گیرد؛ زیرا بیشتر باور ها بر این است که با انداختن سمنک در دیگ، دختران دم بخت به آرزوی خوش بختی می رسند، پس انجام این کار  آهنگ خاص سمنک را با نواختن دفچه و دایره به صورت دسته جمعی می خوانند و در عین حال با کفچه ( چمچه ) دیگ سمنک را شور می دهند.

البته این شب خیلی ها به بیاد ماندنی است به خصوص برای دختران جوانی که دم بخت هستند و در این شب تا صبح آواز خوانی می کنند.

بدون شک برعلاوه از این که از نوروز هفت روز تجلیل می کنند، اما در این  شب هرخانهء  بدخشانی ها میزبان شادی و سرور بیش از اندازه است که تا پایان سال به خاطرهء فراموش نشدنی نزد خانوداه مبدل می شود. اما بچه های جوان شاد و عاشق در شب نخست نوروز نیز دنیایی خود را دارند، دنیایی که غوغا و ترنمی از شادی در هر لحظه اش موج می آفریند و فضای ملکوتی و صمیمت را عطر آگین می سازد. در این شب نیز بچه های جوان معمولا به گردشگری خانه به خانه در قریه برآمده سرود نوروزی می خوانند و در هر خانه تقریباً ده الی پانزده دقیقه باید رقص و پای کوبی کنند و بعداً از آن خانه مقداری روغن و مواد خوراکی گرفته و راهی خانه های دیگر می شوند و تا نیمه های شب باید همه خانه های قریه را بگردند؛ اما در آخرین خانه که خانه گشتک شان  تمام می شود، تمام آنچه را از خانه ها جمع اوری نموده اند در همان نیمه شب آن را به صورت دسته جمعی پخته نموده، مجلس برگزار می کنند. اما فردای آن روز در نخستین شعله های افق سحری هر یکی از بچه ها به سوی خانه های شان می روند و در اولین قدم به خانه باید از دیگ سمنک که شب دختران و خانم ها با ساز و سرود آن را آماده ساخته بودند یک قاشق بخورند؛ این به معنای شگون خاص نزد مردمان سابقه و محاسن سفید پنداشته می شود.

خانه تکانی و برون کشیدن لباس ها از خانه پیش از طلوع خورشید صبح نوروزی موضوع است که در بیشتر محلات بدخشان، کلان سالان و پیرمردان به آن تاکید زیادی دارند؛ آنان به این باورند که وقتی خورشید نوروزی طلوع می کند، باید شعاع آن بالای هر چیز که می خورد نو باشد و یا حداقل شستشو شده باشد؛ به همین خاطر پیش از آن که خورشید طلوع کند، تمام لباس ها و لوازم خانه را بیرون کشیده و خانه تکانی می کنند.

دید وبازدید ها در مراسم جشن نوروز از ویژه گی خاص نیز در بیشتر محلات دور دست بدخشان برخوردار است.

خانه گشتک در روز نوروز معمولا پس از ساعت ١٢ ظهر آغاز می شود و در این میان هم جوانان با هم سالان خود هستند و پیرمرد ها دایره و گروه خود را دارند.

پهلوانی، اسب دوانی، بزکشی، کبک جنگی و تخم جنگی از جمله بازی های است که میدان گرم و پربیننده ی در روز های نوروز دارد.

در روز اول نوروز پس از ساعات ٢ بعد از ظهر مراسم آغاز کار دهقان آغاز می شود و کشاورزان در این ساعت برای نخستین بار پس یک فصل  سکوت و سکون به کار کشاورزی شان آغاز می کنند که با مراسم خاص و یژه (قلبه گاو) خود را گرفته به رسم نمایش برای چند دقیقه توسط گاو های قلبهء کار را آغاز نموده و چند دانه گندم را با دست شان بر روی زمین می پاشند که این کار را به نام آغاز کشت و کار دهقان یاد می کنند؛ در این ساعات هر یک از دهقانان در زمین های خود این نمایش را اجرا نموده و ده ها تن از بچه ها و پیر مرد ها به اطراف دهقان جمع می شود بر روی گاو های قلبهء شان آرد می پاشند و به رسم شگون پیشانی گاو ها را سفید می کنند و از آن روز کار دهقانی به صورت رسمی آغاز می شود.

تا هفت روز پس از نوروز مراسم بزکشی، کبک جنگی، تخم جنگی و پهلوانی در محلات پر جنب و جوش جریان دارد و روزانه صد ها تن از باشندگان قریه جات به میدان بزکشی آمده از صبح تا چاشت و از بعد از ظهر تا نزدیکی های عصر به تماشای بزکشی می پردازند؛ پهلوانان بزکش با آب و تاب و شوق و ذوق باور نکردنی با اسب های  کلان در میدان بز می تازند و بیننده ء که تازه این بازی را دیده باشد به وحشت می افتد، زیرا سرعت و تیزی اسب ها ی بز کش بیشتر از آنچه است که تصورش می توان کرد. در این میان دختران و خانم ها نیز تا ده ها روز پس از نوروز مراسم میله ها را برگزار نموده و در باغ های سرسبز و دامنه های تپه ها به سیر و گشت می روند و در شاخچه های درخت های بلند بید با ریسمان گاز انداخته وبه نوبت یکی پس از دیگر گاز می خورند.

برگزاری نوروز و به جا آوردن رسم و رواج ها در میان مردمان بومی بدخشانی نه تنها به عنوان یک فرهنگ دیرینه  قابل توجه است، بلکه پندار ها در این مورد بیشتر بر آن که شالوده همدلی و یکدیگر پذیری نیز با برگزاری عنعنه های نوروزی مستحکم تر شده و روابط اجتماعی شان نیز با تجمعات و یکجا شدن ها در این روز ها نسبت به گذشته بیشتر شده و خود نوعی تجدید پیمان در زندگی اجتماعی محسوب می شود.

جشن نوروز كه سده های درازی بر سایر جشن های جهان فخر فروشی نموده و نگین انگشتر تاریخ آریایی ها  به حساب میاید، از این رو بیشتر مورد توجه و جایگاه خاص انسان ها قرار گرفته که پیوند عمیق و ناگسستنی با روح و روان آدمی داشته و دارد؛ زیرا نوروز یك قــرارداد مصنـوعی اجتماعـی و یا یك جشن تحمیلی سیاسی نیست و نبوده، بلکه جشن است که طبعیت با فرا رسیدن آن جامه بدل می کند و روان آدمی نیز ناخودآگاه از آمدن این فصل تاثر پذیر است؛ در این روز نه تنها انسان ها احساس خوشی و لذت می کنند بلکه زمین، آسمان، آفتاب، جــوشِ شگفتـنـی ها و شـور زدن ها و سـرشـار از هیجان با خود می گیرد، از این رو می توان گفت جشن نوروز به مثابهء تجدید خاطره ها برای چگونه زیستن در روی زمین است.

با عرض حرمت

تهیه و تدوین محمدالله نصرت

١٤ مارس ٢٠١٢

برگرفته از تارنگاشت «مشعل»

این نوشتار در برخی جاها بویژه در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب ویرایش شده است. عنوان نوشتار را نیز کمی دستکاری نموده ام.       ب. الف. بزرگمهر


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!