«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ مرداد ۲۲, یکشنبه

پیامبر خدا هم آنچنان معصوم١ نبود!


به ویدئوی زیر باریک شوید و داستان بند تنبان به باد دادن پیامبر خدا را از زبان یکی از پیروان دستاربندش بشنوید. روشن می شود که پیامبر اسلام در واپسین روزهای زندگی هنوز ٩ زن داشته٢ که هریک از آنها در حجره ای٣ روزگار می گذرانیده و هر نه شب یکبار پذیرای آن حضرت بوده اند تا عقده های دوران جوانی خود را که ناچار به همخوابگی با زنی بیش از دو برابر سن خود بوده اند، گشوده و در واپسین سال ها، هفته ها و روزهای زندگی مبارکشان این کمبود بزرگ را جبران نمایند!

از روایت ها و داستان های نقل شده از خاستگاه های گوناگون که در سخنان این آخوند نیز بازتاب یافته، چنین برمی آید که یکی از بزرگ ترین دشواری های پیامبر خدا، کم و بیش از همان آغاز بعثت و بر دوش گرفتن مقام پیامبری و بویژه پس از نخستین پیروزی های جنگی و بدست آوردن غنائم از یهودیان و دیگر بخت برگشتگان، نه رسیدگی به امور مسلمین جهان ـ که در آن هنگام هنوز مکه و مدینه و دور و بر آن را دربرمی گرفت ـ که رسیدگی به جنگ و ستیزهای همیشگی میان زنان خود بوده است. در این باره، روایت های بسیار معتبری وجود دارد که روایت «الاغ رسول الله» یا روایت هایی درباره ی «گفتگوی سنگ های بیابان با حضرت» یا «پرواز در میان ستارگان و آسمان هفتم» در برابر آن ها پشیزی ارزش ندارند. از میان این زنان بخت برگشته، عایشه که به گفته ای زیباترین و شاید باهوش ترین شان بوده و در کودکی به عقد و ازدواج آن حضرت درآمده، پرسشی تاریخی کم وبیش با درونمایه ی زیر از آن «پیامبر اولی العزم» نموده بود:
چرا همه ی آیه های خداوند به سود توست؟٤ 

ب. الف. بزرگمهر    ٢٢ امرداد ماه ١٣٩١

پانوشت:
١ ـ معصوم از دیدگاه مذهبی به آرش کسی است که هیچگونه گناهی از وی سر نزده است!

٢ ـ البته بر همه ی مسلمین و نیز غیرمسلمین روشن است که شمار زنان پیامبر بسی بیش از این ها بوده و خداوند بخشاینده ی مهربان وی را از قانونی که از زبان خود او بر زبان آمده بود، مستثنا فرموده بود!

٣ ـ از دید این آخوند، آرش حجره و خانه و «سوئیت» یکی است!

٤ ـ یا چرا خداوند همه جا به سود تو سخن می گوید؟!


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!