«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ اردیبهشت ۱۲, جمعه

... ممنوع!

هیس! جیک تان در نیاید!* بر هم زدنِ آرامش و آسایشِ خرموش ها، علی الخصوص هنگامی که چانه شان می جنبد،** ممنوع! آهسته گام بردارید؛ پایکوبی ممنوع! سر و صدا نکنید! خرموش ها دلواپس می شوند؛ اغتشاش ممنوع! شاشیدن، علی الخصوص در حوض ولایت خرموشی، ممنوع! معصیت دارد و گرفتار خشم و غضب الهی می شوید. ... ممنوع!

ب. الف. بزرگمهر  ۱۲ اردی بهشت ماه ۱۳۹۹

* عدنان فتحی از کنشگرانِ اجتماعی سنندج، دهم اردیبهشت ماه در آستانه ی روز جهانی کارگر از سوی نهادهای امنیتی برای بازجویی فراخوانده شده و زیر فشار قرار گرفته است تا در راهپیمایی یا گردهمایی روز جهانی کارگر با دیگر کارگران و زحمتکشان همپا و همدوش نشود؛ او تنها یکی از شمار بیش تری کنشگران کارگری و اجتماعی در شهرهای گوناگون است که برای ترساندن شان از فرجام کار به نهادهای امنیتی رژیم پوشالی فراخوانده شده تا به خواستی فراقانونی، بی هیچ منطق و زمینه ای، تن در دهد.  

** بگو چانه ی خرموش ها کِی نمی جنبد؟! یا سرگرم جویدنِ چیزی هستند یا پرچانگی.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!