«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ اردیبهشت ۱۲, جمعه

پیشانیِ یگانه

چون آدم یه آدمه، جامه و خوراک و ... می‌خواد
حرف مفت و دارام دُروم به دردش نمی‌خوره

... و چون کارگر یه کارگره
تنها خودش می‌تونه خودشو نجات بده
پس به چپ، دو، سه
پس به چپ، دو، سه
رفیق به حزب بیا

... و آدم چون یه آدمه
دوست نداره، تو رُخسارش پوتین بخوره
و آدم دوست نداره، بَرده زیر دست داشته باشه
و ارباب بالای سرش باشه

... و چون پرولتاریا یه پرولتاریاست
هیچکس جز خودش نمی تونه نجاتش بده
پس به چپ، دو، سه
پس به چپ، دو، سه

آهنگِ «پیشانیِ یگانه» («Die Einheitsfront»)

ترانه: برتولت برشت Bertolt Brecht»)

ساز و آواز: «هانس آیزلر» («Hanns Eisler»)

برگرفته از «تلگرام هنر اعتراضی»  ۱۲ اردی بهشت ماه ۱۳۹۹ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ برنام نیز از آنِ من و برگردان درستِ آلمانی آن به پارسی است.  ب. الف. بزرگمهر)

ویدئوی پیوست (برگرفته از «تلگرام هنر اعتراضی»): پیشانیِ یگانه


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!