«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۷ بهمن ۷, یکشنبه

هشدار هوشمندانه، بجا و بهنگام حسن نصرالله

هشدار بسیار بجا و بهنگام حسن نصرالله، رهبر بگمانم شایسته و هوشمندی که رهبری سازمان «حزب الله» در لبنان را بر دوش دارد؛ سازمانی که آن را نباید با بسیاری از دیگر گروهبندی های ریز و درشتِ جان ننه شان: «اسلامی» و در کردار، همگی مزدور «یانکی» ها و انگلیس یا سر در آخورِ ترکیه، عربستان، پاکستان و جاهای دیگر، یکی انگاشت و تا آنجا که می بینم و آزمون های پی در پی گواه آنند از خمیرمایه ای انقلابی، در پیوند با دیگر نیروهای انقلابی و پیشرو لبنان، برخوردار است:
«دبیر کل ”حزب الله لبنان“ هشدار داد که پیگیری یورش های اسراییل به سوریه می‌تواند به یک جنگ بزرگ در منطقه بینجامد. وی با نشان دادن نگرانی خویش از اینکه نخست وزیر اسرائیل به شَوَند نشانه گذاری بر گزینش پارلمانی پیش رو در آن کشور، بر بنیاد برآوردی نادرست رفتار نماید از او خواست که منطقه را به سمت یک درگیری بزرگ نکشاند. حسن نصرالله گفت:
”هر دم در سوریه از سوی سران سوریه و آسه ی (محور) پایداری این امکان هست که آهنگ دیگری برای رویارویی با دست درازی های اسرائیل در پیش گرفته شود ... چکیده ی سخن اینکه نتانیاهو باید آن را دریابد؛ این گزینه ها را بدیده بگیرد؛ در ارزیابی گمراه نشود و منطقه را به جنگ نکشد.“»۱

امیدوارم کوشش خرموش های اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی در خودی و ناخودی کردن جنبشی که «حزب الله»، بخشی نهادین و کانونی از آن را در کشوری زیان دیده از جنگ با اسراییل و جنگ های درونی دربرمی گیرد، ناکام بماند و خرموش های بده بستانکار با امپریالیست ها نتوانند همان بلایی که بهنگام خود بر سر «سازمان آزادیبخش پلستین» آوردند و سپس جنبش توده ای یمن را نیز به «حوضی» و «بیرون حوضی» بخش کردند و آن جنبش های رویهمرفته یکپارچه و نیرومند را بر بنیاد کیش و آیین های اسلامی جدایی افکن تکه تکه نمودند، بر سر توده های مردم لبنان بیاورند. چنانچه بخشی سترگ از چنین کوشش های هرج و مرج جویانه و در کردار، تبهکارانه ی برخاسته از انقلابیگری خرده بورژوازی سردرگم و بی چشم انداز چهل سال پیش ایران را بتوان به پای نادانی و نابخردی نیروهای اسلام پناه آن هنگام نهاد، هم اکنون، آبشخور چنین کوشش هایی که رژیم خرموشان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی در آن دستی دراز دارند، بی هیچ گمان و گفتگو، سیاست های اهریمنی امپریالیستی در دگردیسیدن، کاریزه نمودن و به شکست کشاندن جنبش های توده ای در منطقه ای پهناور از جهان است که در آن، پیروان پیامبر تازی از شماری بیش تر برخوردار و گاه دستی بالاتر در سیاستی آلوده به اسلام پیشگی دارند.

سخنان باریک و سنجیده ی حسن نصرالله را با یاوه های مردکی کودن و سخت گمان برانگیز که رسانه های امپریالیستی ـ سیهونیستی با آماج های روشن و سنجیده ای از چندین سال پیش به این سو، دانسته در بزرگنمایی وی می کوشند را بسنجید و کلاه خود را بداوری برگزینید:
«روزنامه الجریده کویت بتازگی در گزارشی نوشته است که قاسم سلیمانی، فرمانده ی نیروی قدس سپاه پاسداران، گفته است که نتانیاهو، سیاست یورش را افزایش می دهد تا برنده ی گزینش بهار [همان گزنیش پارلمانی پیش روی اشاره شده از سوی حسن نصرالله] باشد؛ ولی کردار نظامی بر ضدّ اسرائیل به زمین خوردن (سقوط) وی در گزینش خواهد انجامید.»۲ این مغز خر خورده ی آیزیرکاه، کسی است که در نقش «سیاستمدارِ کارگزار آماج های دوربردی (استراتژیک) نظامی»، هزاران تن از نظامیان و بسیجیان و مادرمرده هایی دیگر از افغانستان و پاکستان و شاید جاهای دیگر را برای کشاندن جنگ به نزدیکی مرزهای اسراییل و رویارویی نزدیک با رژیم تا بن دندان ساز و برگ یافته ی سهیونیستی به سوریه کشانده و برای هیچ و پوچ به کشتن داده است. این نیروها و پایگاه های شان از مدت ها پیش به این سو آماج موشک ها و بمب های بمب افکن های آن رژیم اهریمن خو قرار گرفته اند ـ و همه ی گزارش های آن نیز در رسانه های ایران یا درج نشده یا دامنه ی آن بسیار کم تر از آنچه رخ داده و می دهد، بازتاب داده شده است ـ بی آنکه توان واکنشی درخور در برابر چنین یورش هایی داشته باشند. آن سیاست کودنوار و این ناتوانی، آنچنان چشمگیر و گمان برانگیز است که با خود می اندیشی:
نکند چنین کشت و کشتارهای خرمن واری، دنباله ی سیاست پلید آن گروه از خرموش های اسلامی ـ لیبرال همدست کشورهای امپریالیستی بگونه ای برجسته، تمرگیده در «دولت زهدان اجاره ای» باشد که به بهانه ی پشتیبانی از گنبد قلان حضرت در سوریه، آماده ترین نیروهای ایرانی برای رویارویی در جنگی سهمناک تر با «یانکی» ها و همدستانش که هر آن در آینده ی نزدیک یا دور می تواند درگیرد را به کشتن دادند و همچنان به بهانه هایی دیگر آن را پی می گیرند.۳    

آنچه روشن تر از روز است و اینجانب در آن باره بهنگام خود، هشدار نیز دادم،۴ نیاز روزافزون «نادان یابو» به جنگ افروزی در منطقه و کشاندن آن به ایران زمین به پشتوانه ی «یانکی» هاست.

در کنار سایر دشواری ها و چالش های بسیار بزرگ اقتصادی ـ اجتماعی که رژیم خرموش های شکمباره برای کشورمان پدید آورده و با واکنش بجای توده های بجان آمده ی مردم روبرو شده اند، چنین سیاست های بیم برانگیزی در رژیمی ایلخانی که در هر گوشه ای از آن، کُرّه خری فرمان می راند نیز دستِکم به همان اندازه و از دید من، اینک بیش از بیش، شایان درنگ و واکنشی بهنگام است؛ زیرا چنانچه دامنه ی جنگ درگیر شده در منطقه به ایران گسترش یابد، دیگر دیر خواهد بود.     

ب. الف. بزرگمهر   هفتم بهمن ماه ۱۳۹۷

پی نوشت:

۱ ـ برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»   هفتم بهمن ماه ۱۳۹۷  (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

۲ ـ همانجا

۳ ـ شوربختانه نتوانستم بهنگام به این جُستار و رفتار و کردار آن مردک کودن که نمودها و نشانه های گمان برانگیز دیگری از وی دارم، در نوشتاری جداگانه بپردازم. امیدوارم بخت آن را بیابم.  

۴ ـ از آن میان، در یادداشت «هوای این یابو را باید داشت»، ب. الف. بزرگمهر  ۲۳ آذر ماه ۱۳۹۷

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!