«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۷ دی ۱۵, شنبه

هوده ی آدمی با دو یکّه ی اندازه گیری جداگانه و سویه ای زیست شناختی!

می بینی مردک بیشرف؟! می بینی مسوولین پاکدستت چه بلایی سر فرزندان مردم، آنهم بهترین های شان، می آورند؟ از بدترین ناسزاهای چارواداری و آزارهای روانی گرفته تا مشت و لگد به هر جایی از بدن که گاه به زمینگیر شدن و حتا مرگ می انجامد. آن ها خود را «سربازان گمنام امام زمان» نیز می نامند؛ سربازان گمنامی که آنچنان گمنام نیز نیستند و توده های مردم ایران، شاید نه همه شان، ولی بسیاری از آن ها را می شناسند و بهنگام خود به سزای نابکاری های شان خواهند رساند؛ سربازان جان ننه ات گمنامی که به همه گونه رفتارهای ناشایست آراسته اند و حتا دماغ گند و گه شان را در خصوصی ترین هماوندی میان مردم که هماوندی های زناشویی است نیز فرو می کنند؛ هر یک، مادربخطایی چون خودت که شایسته ی فرنامِ «کیرِ خرِ نظام»ی بی در و پیکری!

دیدی مسوولین پاکدست و کون پاک رده های بالاترت، چگونه زیر نیرنگبازی تازه و اینک کهنه شده ای چون «ساز و کار ویژه»ی اروپایی، باز هم پول و سرمایه ی سترگی از ایران بار زده و بردند؟ آیا آن «ساز و کار ویژه»، کوچک ترین دستاوردی برای مردم ایران داشت؟! می بینی، اینک که آن "ساز و کار" بجایی نرسیده، ساز دیگری آغازیده و صفحه را از روی دیگر آن گذاشته اند؟۱

روی گند و گه کاری ها و تبهکاری های گذشته ای نه چندان دور با شتاب ماله کشیدی؛ زندان هایی که در آن ها بهترین و برومندترین فرزندان مردم ایران، گاه سال ها رنج و آزار دیدند و در فرجام کار بدار آویخته شدند را «اندرزگاه» و «دانشگاه» جا زدی و با شیرین کردن دهان مشتی پفیوز اروپایی و آسیایی، نمایشی از «دمکراسی اسلامی» برُخِ ششلول بندهای جامعه جهانی کشیدی تا بهتر از پیش به برتری های «هوده ی آدمی» («حقوق بشر») در اسلام پی ببرند و «دمکراسی اسلامی» ات را برسمیت بشناسند. چنان «هوده ی آدمی» که برای «ششلول بندهای جامعه جهانی» چندان ناآشنا نبود و نیست و آن را بگونه هایی دیگر و مردم خر کن تر پاس می دارند؛ «هوده ی آدمی» با دو یکّه ی («واحد») اندازه گیری جداگانه که در میهن بخت برگشته مان، سویه ای زیست شناختی («بیولوژیکی») نیز برای آن تراشیده اند:
«هوده ی ژِن های خوب» در برابرِ «هوده ی ژِن های بد»!

دو نمونه ی زیر، نموداری رویهمرفته دربرگیرنده از آن دو هوده را در همه جای ایران به نمایش می نهد:
«هوده ی ژِن های خوب»، دربرگیرنده ی کلان سوداگران و بازرگانان و خُمس و زکات بگیران و آقازاده های شان که به شَوَند داشتن چنان ژنی از هفت دولت آزادند تا به هر کار شایست و ناشایستی دست یازند؛ بی آنکه پادافرهی در کار باشد. از هفت دولت آزاد بودن شان، تنها زمین و آنچه «جهان فانی» نامیده شده را دربرنمی گیرد که به «جهان [جان ننه شان] باقی» در آسمان نیز گسترش می یابد و از زبان برخی از «نشانه خدا»ها و «نمودار اسلام»ها و دیگر نوچه های شان بارها بر زبان آمده که رسیدگی به کارهای بد آن ها که گاهی زیر پوشش «دانه درشت» از آن ها یاد می شود تا کم تر بوی گندشان بیرون بزند، تنها از آن خداست۲ و نباید در «جهان فانی» کاری بکارشان داشت! بگمانم نیازی به برشماری گونه های آزادی آن ها نیست؛ هنگامی که می گویم: «از هفت دولت آزادند»، باید برای هر پارسی زبانی روشن باشد. با این همه، در اینجا به نمونه ای از آن اشاره می کنم:
«حسینی پویا، دادستان عمومی و انقلاب اهواز با تکذیب دروغ خواندن خبر گریختن ”مدیر عامل شرکت هفت تپه“ گفت: ”نامبرده متواری نیست و در جلسات کارگروه زیر مجموعه شورای تامین که به منظور بررسی و مشکلات هفت تپه تشکیل می‌شود، در دادستانی مرکز استان خوزستان حضور مستمر دارد. مدیر عامل شرکت هفت تپه در خصوص حل مشکلات کارگران و پرداخت حقوق معوقه آن‌ها و همچنین تامین منابع مالی برای تعمیر و تجهیز کارخانه تعامل خوبی دارد و قول مساعد داده است طی چند روز آینده یک ماه معوقه دیگر کارگران را پرداخت نماید تا کارگران با دلگرمی و روحیه مضاعف فصل برداشت نیشکر را از مزارع شروع نمایند.“»۳ 

با آنکه بسیاری می دانند، ناگفته نگذارم که آن «مدیر عامل»، تاکنون به هر کار ناشایستی در آنجا دست یازیده است:
از بند و بست با مسوولین پاکدست و کون پاک نظام برای بچنگ آوردن «نیشکر هفت تپه» به بهایی ده ها برابر کم تر از بهای راستین آن و زمینه سازی برای تکه تکه کردن کارخانه و فروش زمین های پیرامون آن گرفته تا پولشویی و جابجایی سرمایه های بزرگی به بیرون کشور؛ و همه ی این ها به یاری همان مسوولین پاکدست و کون پاک نظام بویژه درون «دولت زهدان اجاره ای» که هر یک بهره ای درخور از همه ی این نابکاری ها دریافت نموده و به نوبه ی خود در بانک های اروپایی و جاهای دیگر برای روز مبادا انباشته اند. شاید کم ترین کار ناشایست وی از دیدگاه اقتصادی ـ اجتماعی، پرداخت نکردن بهنگام هوده ی کارگران، زهر کردن زندگی برای شان و بخودکشی واداشتن یکی دو تن از آنها باشد.

«هوده ی ژِن های بد»، میلیون ها کسانی را دربرمی گیرد که از آن ها حتا به نام «مردم» نیز یاد نمی شود؛ شاید چیزی در مایه ی «عوام النّاس» بزبان کزدم گزیده ی اسلام پیشگان تبهکار و شاید از آن هم کم تر که نامی برای آن نمی یابم. هوده ی این ها چون آن یکی ها دراز و پهن نبوده و از پیچیدگی ها و چم و خَم های چندانی برخوردار نیست:
بسان خر و اَستر و گاو و حتا بدتر از آن جانوران رام شده، کار کردن و بار بردن تا لب گوری که چندان دور نیست و گاه بگونه ای مرگبار، بی هیچ پرداخت دستمزدی بجا و بهنگام و شایسته؛ روشن است که چنین رفتاری با جانوران رام شده ی نامبرده و دیگر جانواران، در بسیاری باره ها شدنی نیست. با آن ها سخن از «به مرگ گرفتن برای تب کردن»، گزافه ای بیش نبوده و نیست؛ آن ها برای کارکردنی مرگبار، تب نمی شناسند؛ یا عرعر و لنگ و لگد و شاخی است یا افتادن و درجا مردن؛ ولی، «ژِن های بد» را به مرگ می گیرند تا بکشند. می پندارند که در روندی گام بگام و از پیش سنجیده می توان نابودشان نمود یا دستِکم ارزش آزمودن را دارد. بیابانی شدن هر چه بیش تر ایران، نه روندی طبیعی است و نه پیامدی تنها از سرِ نابخردی، آنگونه که پیش تر می پنداشتم؛ کاری دانسته و آماجمند برای رها شدن از کار و کارگر است.

آرمان و آرزوی بسیاری از سردمدارانِ «ژِن های خوب»، دستیابی به جایگاهی چون جایگاهِ رژیم عربستان زیر چکمه ی خاندان سعودی است که رویهمرفته با اندک چشم پوشی بر لایه های میانی همبود آن، تنها دو گروه را دربر می گیرد:
ـ آن خاندان و شاهزادگان و تخم و ترکه های نفتخوارشان که میلیاردها پول و سرمایه در هر گوشه و کناری از جهان بویژه در «ممالک محروسه ی شیطان بزرگ» بکار انداخته یا در بانک ها اندوخته و تاکنون به آسودگی خر خود را رانده اند؛ و
ـ شمار بسیاری کارگر از کشورهای بخت برگشته و وامانده ی مسلمان نشین برای انجام سخت ترین کارها که آدم بشمار نمی روند تا از هوده ی آن برخوردار باشند.

روشن است که برای رسیدن به چنان جایگاه و دستیابی به آن آرزوها، باید «ژِن های بد» را از هر باره لگدمال کرد و از سر راه برداشت؛ این هم نمونه ای از آن:
«در روزهای اول [دستگیری] بدون دلیل یا هیچ حرفی تا سر حدِّ مرگ مرا شکنجه و زیر مشت و لگد گرفتند که تا هفتاد و دو ساعت در سلولم از جایم نمی‌توانستم تکان بخورم و آنقدر زده بودند که حتی از تاب درد، خوابیدن هم برایم زجز آور بود و امروز پس از گذشت تقریبا دو ماه از آن روز سخت، در دنده های شکسته ام، کلیه ها، گوش چپم و بیضه هایم احساس درد می کنم ...»۴ (تصویر پیوست).

می بینی مردک بیشرف، چه بلایی سر ایران و ایرانی آورده اید؟ از سویی چون خری در گل وامانده در دشواری های بزرگ پدید آمده که خود بیش از هر کس و آنچه «دشمن» می نامی در پدیداری آن نقش داشته و دارد، مردم را بروز سیاه نشانده و با فرزندان برومندشان رفتاری انیچنین ناجوانمردانه پیشه کرده اید و از سوی دیگر، امپریالیست ها گوش های بزرگ خرموشی تان را در چنگ گرفته با زور بسوی پرتگاه نیستی می کشند. چهار دهه باد کاشتید؛ توفان درو خواهید کرد. مرگ تان ناگزیر است؛ چه بهتر بدست توده های مردم ایران؛ وگرنه، بی برو برگرد بدست کشورهای امپریالیستی و ریزه خواران و مزدوران شان به سرانجامی تلخ برای توده های مردم و خلق های ایران و ایران زمین خواهد انجامید.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۵ دی ماه ۱۳۹۷

پی نوشت:

۱ ـ «اروپایی‌ها اعلام کردند که در حال انجام سازوکار مالی هستند تا به سرانجام برسد، البته یکبار هم اعلام کردند محرمانه است و نمی‌خواهند آشکار شود، اگر آشکار شود فشارهای بیشتری را باید تحمل کنند. از طرف دیگر ایران هنوز موضوع «سی اف تی اف» (FATF) و «سی اف تی» (CFT) را انجام نداده و این مساله بستگی دارد به اینکه این موضوع که بین مجلس شورای اسلامی، مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای نگهبان در جریان است آیا به سرانجام می‌رسد؟ این موضوع شاید بتوان گفت تا حدی بهانه‌ای شده برای اروپایی‌ها که سازوکار مالی را به تاخیر بیندازند، اگر قرار است اصلاحاتی روی این انجام شود و به آنها اعلام کنیم بهتر است هر چه زودتر این کار انجام شود تا این بهانه از آنها گرفته شود و بتوانیم فشار بیشتری را به آنها برای اجرایی شدن سازوکار بیاوریم ... اگر بتوانیم FATF را در داخل کشور به نتیجه برسانیم شاید امکان فشار وارد کردن به اروپا وجود داشته باشد تا اروپایی‌ها سازوکار مالی را تحویل ما دهند. ما هم از نظر اقتصادی تحت فشار هستیم و در شرایطی که آمریکا صادرات نفت ما را به صفر برساند یا کاملا مبادلات ما را ببندد، ایران باید بررسی کند که لازم است از برجام خارج شود یا نه، اما در شرایط فعلی این کار ضرورتی ندارد. در آینده نزدیک نمایندگان کنگره تغییر می‌کنند و با توجه به اینکه دموکرات‌ها حداکثر هستند به صلاح نیست که ایران بخواهد اقدام عملی در مقابله با خروج آمریکا یا کندی اروپا در رابطه با عدم ایجاد سازوکار مالی و تحویل ندادن آن انجام دهد.»

گفته های موش اسلام پیشه ی تبهکاری به نام عبدالرضا فرجی‌راد، مدیر کل شورایی پوشالی نامور به «شورای راهبردی روابط خارجی» در گفتگو با «ایسنا»، برگرفته از «دنیای اقتصاد»  ۱۵ دی ماه ۱۳۹۷ (بختی برای ویرایش این گزیده گزارش نداشتم. برجسته نمایی های متن، همه جا از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر)

۲ ـ به این ترتیب، روشن است که الله تازی تمرگیده بر تخت عرش خود، افزون بر دیگر توانایی های بی پایان خود، در میان همه ی کشورهای این کره ی کوچک نامور به «خاکی»، تنها در میهنِ  ارژمندمان: ایران از هوده ی نامور به «کاپیتولاسیون» (داوری کنسولی) درباره ی آنچه «دانه درشت» نام گرفته نیز برخوردار است! چه باید گفت جز بگفته ی گویا و زیبای عرب: جلّ الخالق!  

۳ ـ «ایسنا»   ۱۲ دی ماه ۱۳۹۷

۴ ـ تصویرِ رنجنامه ی اسماعیل بخشی، یکی از نمایندگان کارگری در «نیشکر هفت تپه»، درج شده در اینستاگرام.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!