«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۷ دی ۲۴, دوشنبه

بدترین تروریست‌ های جهان و بدترین تروریست‌ پروران جهان!

«[فرمانروایان جمهوری اسلامی] از بدترین تروریست‌های جهان [بشمار می‌روند] ... آمریکا [بخوان: «یانکی» ها] نیرویی برای پیشبرد خوبی و نیکی در خاورمیانه است.»*

در اینکه رژیم موش های اسلام پیشه ی فرمانروا بر ایران، بدترین رژیم آدمکش و پایمال کننده ی هوده ی آدمیان در جهان است، جای کم ترین گمان و گفتگو نیست؛ ولی نباید فراموش نمود که کشورهای امپریالیستی بویژه امپریالیست های «یانکی»، نه تنها در بسیاری از کشورهای جهان به روی کار آمدن رژیم هایی بی ریشه و وابسته به خود یاری نموده و خون بسیاری از توده های مردم در همه ی این کشورها را بر زمین ریخته و زندگی شان را پایمال نموده اند که بویژه از دوره ی فروپاشی «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» به این سو، نفش بزرگی در پرورش گروه های رنگارنگ تروریستی نیز داشته اند. «خوک پمپی»، دانسته و آگاهانه، این بخش بس بزرگ تر از واقعیت را نادیده گرفته و با اشاره به بخش کوچک تر آن، خواه ناخواه به بزرگنمایی و سفسطه دست یازیده است. به این ترتیب، سخن راندن از «پیشبرد خوبی و نیکی در خاورمیانه» یا هر جای دیگر جهان از سوی «یانکی» ها یاوه گوییِ آنچنان بزرگی است که تنها از دهانِ خوکی پرخور و کودن می تواند بیرون بیاید و مرغ پخته نیز از شنیدنِ آن می خندد.

نه آقای خوک! اگر آن ها «بدترین تروریست‌های جهان» هستند، دَم و دستگاه دیوانسالاری شما بدترین تروریست‌ِ تروریست پرور جهان است. کاسه ای به این گُندگی را نمی توان با هیچ ترفندی زیرِ نیم کاسه ای کوچک تر از آن، پنهان نمود.**

ب. الف. بزرگمهر   ۲۴ دی ماه ۱۳۹۷

* گفته های وزیر امور بیرونی «یانکی» ها در گفتگو با یکی از رسانه ها، برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» ۲۳ دی ماه ۱۳۹۷ (با اندک ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های برجسته نمایش داده شده در متن نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

** با سود بردن از زبانزد کهن «بودنِ کاسه ای زیر نیم کاسه». این زبانزد زیبا و پرکاربرد، هنگامی بکار می رود که نیرنگ و فریبی چشمگیر و آشکار (کاسه) در کار است که آن را به هیچ رو نمی توان با نیمی از واقعیت (نیمکاسه) پوشاند. زیبایی این زبانزد و کاربرد روشن آن نیز در بودن کاسه ای در زیر نیمکاسه است؛ نه آنگونه که کسانی از سر نادانی، چنین انگاشته اند که منطقی آن، بودن نیم کاسه ای در زیر کاسه است و برای آن داستان هایی کمابیش همانند که روشن است از روی دست همدیگر نوشته اند نیز سر هم کرده اند! در کنار بیشمار خوبی های «اینترنت» و «گوگل»، این یکی از بزرگ ترین دشواری ها و چالش های کنونی بگمانم برای همه ی ملت ها و خلق های جهان و بی هیچ گمان و گفتگو، برای ایرانیان است که در گذشته، دستِکم در این اندازه و گنجایش روی نمی داد:
هر ننه قمری، ویژه کار این یا آن رشته، نویسنده، مترجم، هنرمند و ... از آب در آمده و پای در میدان یا بگفته ی خوشایندِ برخی های شان: «سپهر» نهاده است؛ از آن بدتر و زشت تر، برگرفتن کار و اندیشه ی شایستگانی در این یا آن رشته و به نام خود، درج کردن و حتا به کتاب در آوردن است که به نوبه ی خود، هنری است؛ "هنر"ی که هر بار به نمونه ای از آن برخورد می کنی، مات می مانی چه بگویی:
... که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل ها!

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!