«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۷ مهر ۲۹, یکشنبه

دزدی و چپاول نفت کالبدی قانونی می یابد؛ دامن گستر می شود و شتاب می گیرد

گزارش کوتاه زیر در تارنگاشت «اسپوتنیک» چشمم را گرفت. رژیم تبهکار دزدان اسلام پیشه ی فرمانروا بر ایران به بهانه ی دور زدن تحریم های پیش رو از سوی «یانکی» ها راهکاری اندیشیده است؛ "راهکاری" که چندان تازه نیز نیست و در رژیم بی در و پیکر ایلخانی از سال ها پیش بویژه از دوره ی روی کار آمدن احمدی نژاد پی گرفته می شد:
فروش نفت ایران در کالبد این یا آن نهاد نیمه دولتی یا وابسته به دولت در همکاری با دزدان نامدار یا بی نام و نشان تمرگیده در رده های گوناگون مدیرتی «وزارت نفت» یا حتا دور از دید آن ها و سپس بویژه در دوره ای نزدیک تر، بیش تر در کالبد شرکت هایی پوشالی که سرِ نخ همگی شان در دست آقازادگانِ «خوب مادر ژنده»۱ و گماشتگانِ بگفته ی آن کیر خر: «مسوولین پاکدست نظام» بود و همچنان هست.

تنها جداگانگی پیش آمده در رسمیت بخشیدن به چنان نابکاری هایی است که پیش تر دزدکی و دور از دیدِ مردم انجام می شد و تنها هنگامی پته ی برخی از آن ها روی آب می افتاد که مادر ژنده های خوب و گماشتگانِ شان، پول ها را بار زده و برده بودند. اینک دیگر نیازی به پنهانکاری نیست و نابکاری ها کالبدی قانونی می یابند؛ افزون بر آنکه با چنین کالبدی، خصوصی شدن صنایع نفت ایران بگونه ای نسنجیدنی با همین گذشته ی نزدیک، گسترده تر می شود و در گام پسین از چنان صنایعی، تنها نام و نشانی برجای خواهد ماند. ملی بودن آن که بهنگام خود، دستاوردی بزرگ بشمار می رفت نیز پیشکش! در «ایران اسلامی» که نباید از اینگونه سخنان ناهماوند بر زبان راند؛ بجای آن باید گفت: «اُمّت واحده» تا تخمِ (بجایِ قلب!) «کیرِ خرِ نظام» آرام بگیرد و نیش همه ی تازیان و تازی زادگان و تازی زدگان تمرگیده از بالا تا پایین نظام و از آن میان، بیش از همه، «برادران تازی ـ انگلیسی» باز شود؛ بویژه آنکه یکی از آن ها برای جایگاه سرگماشتگی دولتی که نمی دانم این بار چه نام خواهد گرفت۲ نیز دور بر داشته است.

افزون بر آنچه آمد، پیگیری تبهکاری ها در کالبد تازه، یافتن سر نخ دزدی ها و جستجوی خودِ کلان دزدان و حتا دزدان کوچک تر که به بهانه ی دست به آب رفتن در این یا آن کشور با آفتابه نفت می دزدند را با دشواری های سترگی روبرو خواهد نمود؛ بگونه ای که چنانچه در آینده، شرایطی برای جستجوی سر نخ درآمدهای بربادرفته پدید آید، گاه از آبخست های کوچک میان اقیانوس ها سر درآوری و باز هم بجایی نرسی! برای آنکه پر بیراه نگفته باشم، بخشی از گزارشی روشنگر که در زیر آورده ام را گواه می گیرم:
«... گزارش ”تانکر ترکرز“ نشان می‌دهد [که] ایران با روش‌های گوناگون از آن میان، خاموش کردن سامانه ی ردیابی نفتکش‌ها و جابجایی بارِ کشتی‌ها در نیمه ی راه به اندازه ای چشمگیر، نفت راهی بازار می‌کند که از دید بسیاری از شرکت‌های ردیابی نفتکش‌ها پنهان می‌ماند.

گروه ”تانکر ترکرز“ در تارنگاشت رسمی خود، گزارشی دامنه دار [همراه با] عکس‌های هوایی از نفتکش‌های ایران درج کرده که نشان می‌دهد [که] ایران صادرات نفت را از راه‌های گوناگون پی می گیرد. این گزارش می‌گوید که در حالی که ”خبرگزاری بلومبرگ“ از افت صادرات نفت ایران به ۱.۶ میلیون بشکه در ماه سپتامبر آگاهی داده، ایران توانسته بیش از دو میلیون بشکه در همین ماه بفروش برساند. در نیمه ماه اکتبر حتا این شمارگان (رقم)، افزایش یافته و به ۲.۲ میلیون بشکه در روز رسیده است.
...
بدین ترتیب، ایران نه تنها میزان صادرات خود را بالا نگه داشته که به شَوَندِ جوّ روانی که از افت صادرات نفت ایران در بازار  پدید آمده از افزایش بهای نفت [نیز] سود برده و درآمد بیشتری بدست می آورد.»۳

با آزمون ها و آروین های تلخ پشت سر نهاده شده، چه کسی پایوری (تضمین) خواهد داد که حتا هم اکنون نیز چنین درآمدهایی اینجا و آنجا گم وگور نمی شوند؟! گم و گور کردن بارِ کشتی با هر ابزار جابجا کننده ی دیگر در ولایتی آسمانی ریسمانی که هر از گاهی، کاروانِ شتر با بار خود گم می شود و در گرد و خاک هوا شده سگ نیز گاه خداوندش را بازنمی شناسد، هرچه نباشد، آسان تر از گم و گور نمودن دَکل نفتی به آن گُندگی است.

زمانی بسیار دور، پیامبر تازی که بسیار از مُغ فراری ایران نابسامان پایان دوره ی ساسانیان: روزبه (بیش تر شناخته شده به نامِ «سلمان پارسی») آموخته بود، درباره ی ایرانیان گفته بود:
«اگر دانش در [ستاره] ثریا باشد، مردانی از سرزمین پارس به آن دست خواهند یافت». با خود می اندیشم، اگر وی هم اکنون زنده بود، درباره ی اسلام پیشگانی که سنگ وی و فرزندانش را به سینه می زنند، چه می گفت؟ نمی دانم؛ ولی شاید چیزی در این مایه:
مال۴ را هر کجا بیابند، از زیر آب گرفته تا روی زمین و حتا در آسمان، در چشم بهم زدنی خواهند ربود و جایی خواهند نهفت که عقل جنّ هم به آن نمی رسد!  

ب. الف. بزرگمهر   ۲۹ مهر ماه ۱۳۹۷

پی نوشت:

۱ ـ نمی دانم چگونه تازیانی دزد و راهزن و خونریز که «پ» و «گ» و زیباتر از همه «ژ» را نمی توانند بر زبان آورند، نیاکان بخت برگشته  ی ما ایرانیان را به جایگزین نمودن شان با «ب» و «ج» و باز هم «ج» واداشتند؛ گرچه، خوشبختانه هنوز «ژن» را ژن می گوییم و می نویسیم.

۲ ـ شاید «دولت پس و پیش برباد داده»!

۳ ـ برگرفته از  گزارش «آیا درباره میزان صادرات نفت ایران اشتباه می‌شود؟»، دالغا خاتین اوغلو، «رادیو فردا»  ۲۶ مهر ماه ۱۳۹۷ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

۴ ـ کاربرد واژه ی زشت و زیبای «مال» در اینجا مانشی گسترده تر از پول و سرمایه دارد.

***

یکصد و ده شرکت کوچک و متوسط اروپایی برای همکاری با شرکت‌های ایرانی اعلام آمادگی نمودند.

رضا خیامیان، رییس «انجمن سازندگان تجهیزات صنعت نفت ایران» از پیشنهاد آن انجمن به دولت برای کنار آمدن و داد و ستد با شرکت‌های کوچک اروپایی در زمان تحریم‌ها خبر داد و گفت:
«انجمن با همکاری اتاق تهران در تلاش است از تعدادی از شرکت‌های کوچک و متوسط اروپایی دعوت کند به تهران بیایند و سمیناری تشکیل دهیم که این شرکت‌ها با شرکت‌های ایرانی مذاکره کنند؛ جوینت شوند و همکاری بین شرکت‌ها آغاز شود.» وی، همچنین درباره ی گرایش شرکت های اروپایی گفت:
«۱۱۰ شرکت کوچک و متوسط اروپایی اعلام آمادگی کردند با شرکت‌های ایرانی جوینت شوند و در صنایع نفت و گاز ایران حضور داشته باشند. هدف ما این است [که] آن‌ها را به ایران دعوت کنیم و با شرکت‌های ایرانی که هم سنخ آن‌ها هستند، مذاکره کنند، تعدادی از این شرکت‌ها با شرکت‌های ایرانی جوینت شوند و در نتیجه بتوانند پروژه‌ها را با همکاری یکدیگر انجام دهند.»

گفتنی است* پیش تر کمیسیونر انرژی اتحادیه اروپا گفته بود که هرکدام از شرکت‌های کوچک می‌توانند از طریق European investment bank حدود ۲۰ میلیون یورو سرمایه‌گذاری کنند و این پروژه‌ها را با بخش خصوصی ایران انجام دهند.

«اسپوتنیک»   ۲۸ مهر ماه ۱۳۹۷ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

* این «گفتنی است» که روی آن خط کشیده ام، افزون بر آنکه درخور سود بردن از آن در گزارش های رسانه ای و یا کارهای پژوهشی نیست و بیش تر بدرد داستانگویی بویژه برای بچه ها می خورد، در اینجا افزونه (زائده) ای بیش نیست. بدون آن، جمله سبک تر و زیباتر شده، بار درونی خود را نیز بهتر نشان می دهد.  ب. الف. بزرگمهر    

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!