«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۷ مهر ۲۶, پنجشنبه

کی بیش تر می دونه، کودن یا آدم خردمند؟

پیش از این، بویژه پس از گماشته شدنش به ریاست جمهوری «یانکی» ها، از شیوه ی سخن گفتن، ناهماوند بودن گواهمندی های ناگواهمندش و برجسته تر از همه درماندن در پاسخ به پرسشی کمی تیزهوشانه تر از سوی این یا آن خبرنگار، برایم تا اندازه ای روشن شده بود که مردم آن کشور و جهانیان با آدمی با تراز هوشی کم و بینشی نارسا و کوته بینانه در چنان جایگاهی سر و کار یافته اند. با این همه، هیچگاه تصویری روشن از چهره ی وی بگونه ای که افزون بر چشم ها، گوش های این جانور نیز خوب نمایان باشد را تاکنون ندیده بودم. تصویر پیوست نیز با آنکه آنچنان دلخواه من نیست تا اندازه ای بسیار، تراز خط چشم ها با گوش های وی را نشان می دهد. باریک تر که به تصویر باریک شویم، خط چشم های وی بسان آدم های با هوش عادی (نُرمال) از درون بخش بالایی لاله ی گوش ها نمی گذرد که اگر نگویم بالای گوش ها که نشانه ی بر کم هوشی یا مُنگُل بودن است، کمابیش از بالاترین نقطه ی گوش ها می گذرد. به این ترتیب، چیستانی که داشتم تا اندازه ای بسیار، پاسخ داده شد. ما با جانوری دوپا با کم ترین «ضریب هوشی»، اندکی بیش از آدمی کم هوش زاده شده، سر و کار داریم. دیدن این تصویر و گفته های کودنوار وی که:
«به فرمان من، پنتاگون اکنون بر روی ساخت گونه ی ششم جنگ ابزارهای آمریکایی [فضای پیرامون زمین] کار می کند ... ما والاترین مردم جهان هستیم و بهترین جنگ ابزار در جهان را فَرمی آوریم.۱ ما بهترین موشک ها، تانک ها و کشتی ها در جهان را داریم»۲، همزمان دو چیز را برایم زنده کرد:
الف، آزمایش هوشی که در آغاز ریاست جمهوری اش از وی گرفته بودند و این خود، برایم یک چیستان بود؛ و
ب. گفتگوی «زابار» با پیرمرد سرگشته ی کولی در آغاز فیلمی زیبا۳ بر بنیاد داستانی دلنشین از ماکسیم گورکی:
چودرا (پیرمرد سرگشته ی کولی): هوا نمناکه. بوی گورستان می ده. پس از شش ماه زندگی، بوی گور خودم را می ده.

زابار: هی چودرا! چرا اردوی ما را ول کردی؟

ـ کولی ها دیگر آنگونه که باید باشند، نیستند. آن ها یک اسب را برای زر از دست می دهند. آن ها چاقوهای خودشان و حتا روح خودشان را از دست خواهند داد.

ـ به من بگو چودرا! کی بیش تر می دونه، کودن یا آدم خردمند؟

ـ کودن! آدم خردمند درباره ی هر چیزی دودله.

ـ پس، خوشبختی از آنِ کودنه، چودرا.

ـ  دانش بیش از اندازه، تنها غم و اندوه ببار میاره.

ـ چه پندی برای من داری، اگر این واپسین دیدار ما باشه؟

ـ دلباخته ی زر نشو! به تو خیانت می کنه؛ دلباخته ی زن ها نشو! به تو خیانت می کنند. آزادی بهترین شراب از میان همه است ...

ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ مهر ماه ۱۳۹۷

پی نوشت:

۱ ـ پارسی نویسی:
بجای «تولید می کنیم» از واژه ی پارسیِ فرآوری

۲ ـ از گفته های لات بی سر و پای «یانکی» در سخنرانی برای رای دهندگان «ایالت کِنتاکی» در «ایالات متحد»، برگرفته از «اسپوتنیک» ۲۲ مهر ماه ۱۳۹۷ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده ی درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

۳ ـ فیلمی زیبا بر بنیاد داستانی دلنشین از ماکسیم گورکی درباره ی دل باختن «زابار» (یکی از دو قهرمان داستان و فیلم) به دختر سرکش کولی: «رادا» (قهرمان نخست داستان و فیلم) و پایان غم انگیز آن که همچنین، زندگی و شیوه ی نگرش کولی ها به جهان نیز بگونه ای استادانه به نمایش نهاده می شود.


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!