«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ فروردین ۱۹, شنبه

سخنی چند درباره ی «آمیخته واژه» ی «ماسمالی»


«آمیخته واژه»١ ی «ماسمالی» را در بسیاری از نوشته ها به نادرست «ماستمالی» نوشته و می نویسند؛ حتا برای آن تاریخچه ای سراپا نادرست نیز از سوی کس یا کسانی تراشیده شده و این زبانزد پُرآرش را به دوره ی پهلوی و هنگام «عروسی محمدرضا شاه پهلوی و فوزیه» نسبت داده اند.٢ 

دیدن سروده ای از زنده یاد «میرزاده ی عشقی» با عنوان نادرست: «ماست مالی»، افزون بر آنکه ساختگی بودن تاریخچه ی تراشیده شده را نشان می دهد٣، مرا بر آن داشت که این یادداشت کوتاه را بنویسم.

«گویش و نگارش درست این زبانزد، «ماسمالی کردن» و هنگام پیدایش آن بسی کهن تر از دوره ی پادشاهی پهلوی است. افزون بر آن آرش «ماسمالی کردن»، زیباتر و ژرف تر از زمینه ای است که در رویداد یاد شده در آن تارنگاشت، اشاره شده است.»٤

«آمیخته واژه ی «ماسمالی» از پیوند دو واژه ی «ماس» (ماسه از همین ریشه است!) و «مالیدن» ساخته شده است و بی گفتگو، تاریخی کهن در فرهنگ باستانی ایران زمین یا بهتر است بگویم: «سرزمین آریانا» (ایران کنونی + افغانستان + تاجیکستان + بخش هایی از عراق، ترکیه و ...) و شاید سایر جاها دارد. به گمان بسیار، در آن روزگار، «ماسمالیدن» پیشه ای بوده است. در این پیشه ی باستانی با سود بردن از ماسه، زنگار بشقاب و کاسه و سینی و ... از روی آن ها زودوده و برای لعابی دوباره آمده می شده است. به این ترتیب، «ماسمالی کردن» از ریشه ی باستانی خود به آرش «لعاب یا چهره ی چیزی را زدودن» است که با اندکی باریک بینی بیش تر، آرشی بس ژرف تر و پرمایه تر از عبارت ساختگی و نادرست «ماست مالی» دارد. با آنکه جاهای گوناگونی از پیرامون کویر مرکزی ایران و زندگی و پیشه ی توده های مردم را به چشم دیده ام، به چنین پیشه ای خود در جایی برنخورده ام؛ ولی گویا هنوز در یکی دو روستای شمال کویر مرکزی، مردمانی از آن راه روزگار می گذرانند.

ب. الف. بزرگمهر       ١٩ فروردین ماه ١٣٩١

پانوشت:
١ ـ واژه ی ترکیبی

٢ ـ برای نمونه به پیوند زیر نگاه کنید:

٣ ـ زمان مرگ عشقی به دست مزدوران رضا شاه قلدر، سال ١٣٠٣ و تاریخ عروسی «شاه گوربگور شده» و «فوزیه» که در آن تاریخچه ی ساختگی به آن اشاره رفته، سال ١٣١۷ است.

٤ ـ نگاه کنید به پانوشت «یادی از میرزاده ی عشقی»، ب. الف. بزرگمهر،  ١٢ فروردین ماه ١٣٩١ در پیوند زیر:


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!