«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

معجزه سوسمار!


کسی به احمد کسروی گفته بود که آقا جان شما دیگر دارید همه چیز را منکر می شوید.
کسروی گفت مثلاً چه چیزی را؟
گفت مثلاً معجزات را.
گفت مثلاً معجزات چه کسی را؟
گفت معجزات پیامبر اسلام را.
گفت مثلاً کدام معجزه را؟
گفت همان که با سوسمار حرف زد!
گفت خوب با چه زبانی با سوسمار حرف زد؟
گفت با زبان عربی. 
گفت مرد حسابی این که می شود معجزه سوسمار، پیامبر که خودش عرب بود!


***
با سپاس از فرستنده: شهلا

۲ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام و سپاس
خیلی زیبا بود.
طنزهای شما و یا منقول از سوی شما تا اعماق ضمیر آدمی نفوذ می کنند و در آن چنان ته نشین می شوند که سامسون و یا به زبان پدرم، اوجی بینیخ هم نیم تواند جاکن شان کند.
دست تان درد نکند.
عمرتان دراز باد تا بنی بشر در غم انگیزترین دوره تاریخ بهانه ای برای لبخند ـ حد اقل ـ داشته باشند.

ب. الف. بزرگمهر گفت...

ناشناس گرامی!

خرسندم که از آن خوشتان آمده، با این توضیح که آن نوشته از من نیست و دوستی آن را برایم فرستاده است. گفتگویی است راستین میان دانشمند پاکباز و راست کردار: زنده یاد احمد کسروی با به گمان من یکی از آن مدعیان دوآتشه اسلام به گفته خودشان «ناب محمدی».

تا فراموش نکرده ام نام فرستنده را در زیر آن بگذارم که چنین سوء تفاهمی پیش نیاید.

با مهر و سپاس

ب. الف. بزرگمهر

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!