«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ بهمن ۲۰, پنجشنبه

چشم پوشی خسروانه یا درماندگی دستگاه قصابی رژیمی درنده خو

برآوردی باریک بینانه* از روز و روزگار رژیمی پوشالی و رو به فروپاشی که باید همه ی کوشش خود را برای جایگزینی چنین روندی واگرایانه و بیم برانگیز با سمتگیری باریک برای سرنگونی آن جایگزین نمود.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ بهمن ماه ۱۴۰۱

* عفو ملوکانه یا استیصال دستگاه قضایی

همین ابتدای بحث، طرح چند مثال از تجربه‌ی عینی‌م از وضعیت زندان ج.ا بر اثر قیام روشنگر خواهد بود:
۱ ـ در بند زنان عادل‌آباد، جا برای جادادن معترضین نبود؛ دو اتاق قرنطینه را به آنان اختصاص دادند. ‏در یک اتاق با ظرفیت ۳۳نفر (با تخت‌های سه طبقه بهم‌چسبیده) برای دوره‌ای بیش از ۶۰ معترض را جا دادند؛ به مشکل تهویه برخوردند؛ مجبور به نصب کابین تلفن شدند؛ در مدیریت زمانِ هواخوری به مشکل برخوردند. شروع به ساختن یک اتاق جدید کردند. خواستند بند موسوم به «بند قرآنِ» مردان را تخلیه کنند، ‏ابزارآلات آوردند و شروع به تخریب دیوار بین بند زنان و «بند قرآن» کردند تا فضای آن بند به بند زنان اضافه شود و بتوانند معترضان را جا دهند؛ استحکام دیوار موجب کندی روند تخریب بود و عملا شانس آوردند که اعتراضات برای مدتی هم شده، فروکش کرد؛ به‌سرعت شروع به مدیریت ‏جمعیت بازداشتی‌ها کردند. احکام کیلویی، مثلا ۵ سال برای گل‌دادن به مامور یا یک «استوری» (داستان)، می دادند؛ بعد با ژست بخشش، پابند می‌دادند و بابت هر پابند، پول هم می گرفتند که مبادا روند غارت متوقف شود! پابند هم کم آوردند و برای مدتی نبود. زندانیان عادی را هم سهل‌گیرانه‌تر آزاد کردند. این تازه وضع شهریست که درگیری شدید (نسبت به برخی شهرها) و مستمر در «قیام ژینا» نداشت.

۲ ـ یک عضو خانواده یکی از زندانیان عادی در دهدشت بازداشت شده بود و به پدرش گفته بودند برایش غذا از خانه بیاور! در تامین غذای بازداشت‌شدگان به مشکل برخوردند.

۳ ـ در همان روزها برخی از هم‌جرم‌های همبندی‌هایم در زندان داراب (شهرستان استان فارس) به آنها خبر دادند که بخشی از زندان داراب آتش زده شده؛ اتفاقی که همان‌موقع پرس‌وجو کردم و در اخبار انعکاسی نداشت‌.

۴ ـ به این مثال‌ها اضافه کنید تعداد بسیار زیاد کودکان و نوجوانانی که حکومت طی این قیام روانه زندان کرد یا برایشان پرونده ساخت، مساله "انسانیت" که برای شان مطرح نیست؛ قضایی کردن زندگی این تعداد کودک و نوجوان، بحران مدیریتی وسیع ایجاد می کند. به دختر ۱۶ ساله هشت اتهام شامل محاربه ‏و فساد فی‌الارض داده‌اند. تعداد زیادی دختران زیر ۱۸سال در عادل‌آباد بودند که سیر قضایی و بازجویی و زندان در قبال آنها، آسیبی که می خوردند و واکنش شان، اگر از دید ما فاجعه‌ای انسانیست، از دید عاملان قضایی «سورئال» است.

می گفتند بازجو در بازداشتگاه اطلاعات فریاد می زده که اینجا مهدکودک است.‏ حکومت با همه هزینه‌هایش برای سرکوب، زیرساخت لازم برای مدیریت موفق بازداشت‌شدگان اعتراضات توده‌ای در این سطح وسیع و مداوم را ندارد. حضور انبوه جمعیت کنار هم در زندان‌ها با مطالباتی اولیه از زندان که انباشته‌تر می‌شود، در طولانی‌مدت، حامل خطر امنیتی برای حکومت درون/بیرون زندان است! ‏بعلاوه حکومت از فروردین ۱۴۰۱، در تقلا برای کنترل وضعیت، اقدام به بازداشت، اجرای حکم و بازگرداندن به زندان حداکثری فعالان سیاسی کرده بود، یک سوی این ماجرا تحمیل خفقان به فضای بیرون زندانهاست؛ اما حکومت بخوبی میداند که ماجرا یک‌سوی دیگر هم دارد؛ و آن، سیاسی‌تر شدن و فعال‌تر شدن ‏محیط زندان‌ها به‌صورتی جمعی‌تر است؛ حتی اگر این پتانسیل به‌مرور به سمت بالفعل شدن برود، نفس این بالقوگی، مرز دیوار زندان را کمرنگ‌تر می‌کند؛ همچنانکه همین الان، شاهد پیام‌های جمعی و اقدامات سیاسی و ابراز همبستگی‌ها بین زندان‌های مختلف هستیم.

اقدام به چنین عفو عمومی‌ای با بخشنامه‌ای اینچنین صریح بیش از هرچیز تقلا برای مدیریت اقتصادی ـ سیاسی دستگاه قضاست که نمی‌تواند بحرانش را در امر سرکوب حداکثری انکار کند؛ آن‌هم در شرایطی که انسجام و توان برای حذف و کشتن، منطقا باید به مرور کمتر شود.

در زمانی که حتی خبر اعدام، ‏خشم جامعه را در سطح واکنش‌های جمعی بی‌نظیر (مانند تجمع خیابانی و تجمع جلوی زندان) بالاتر می برد، بجای آنکه خفقان را فراگیر کند، یعنی مکانیزم‌های سرکوب حداکثری مستقیم هر روز بیشتر به بحران می خورند. حفظ همبستگی جمعی و تخطی‌های بیشتر جمعی این بحران را بیشتر هم می‌کند، اگر بشود‌.

اگر طبق سنت قضایی ـ امنیتی، خودشان از این بخشنامه عدول نکنند و مانع آزادی برخی بشوند، طبق این بخشنامه، علاوه بر برخی معترضین «قیام ژینا»، با قید تعهد و ندامت و از این دست چیزهای احمقانه، جمعی از زندانیان سیاسی بازداشتیِ قبل از قیام، بی قید و شرط آزاد می‌شوند.

مشتاقانه آزادی رفقایمان را انتظار می‌کشیم‌ و حرمت آزادی را پاس می‌داریم.

درود بر تک‌تک مبارزان«زن زندگی آزادی» و به ‌امید پیشروی انقلابی هر روز بیشتر ستمدیدگان متحد.

لیلا حسین زاده

برگرفته از «تلگرام»   ۱۹ بهمن ماه ۱۴۰۱ (با ویرایش درخور تنها در نشانه گذاری ها از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!