«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۷ مرداد ۵, جمعه

«جانور» را به اندازه ای راه خواهیم برد تا از خستگی از پای درآید! ـ بازانتشار

گفتگوی زیر، نزدیک به یک هفته پیش با رابرت آینهورن، مشاور ارشد پیشین دولت باراک اوباما در امور هسته‌ای و مهار جنگ ابزار و تحلیلگر ارشد کنونی در «بنیاد بروکینگز» از سوی رسانه ی وابسته به حاکمیتِ «یانکی ها»: «رادیو فردا» انجام پذیرفته و از دید من، دربردارنده ی برخی نکته های برجسته است. می خواستم بر پایه ی این گفتگو و با بهره گیری از برخی داده های نوین دیگر، نوشتاری جداگانه بنویسم که نتوانستم. بجای آن، برداشت های خود را با کوشش در خواندن و بازشناسی اندیشه ی مشاور یادشده ی پیشین، لابلای پاسخ های وی به پرسش های پرسشگر آن رسانه در میان [ ] گنجانده ام.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ اردی بهشت ماه ۱۳۹۳ 

http://www.behzadbozorgmehr.com/2014/05/blog-post_7124.html

***

گفتگوهای اتمی: انگیزه‌های بسیار، کار سخت!

بر پایه ی زمانبندی‌ که ایران و گروه ۵+۱ در ژنو بر سر آن پیمان بستند، طرف‌ها قرار است سه دور دیگر بر سر میز گفتگوهای سیاسی بنشینند تا شاید بتوانند در روز ۲۹ تیرماه به سازشی فرجامین و دربرگیرنده دست یابند.

محمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران از‌‌ همان آغاز راه که این پرونده را در دست گرفت و گفتگوکننده ارشد ایران شد، اعلام کرد که نتیجه ی دلخواه برای ایران، نتیجه ی برد ـ برد است. اینکه شش کشور از ماهیت برنامه هسته‌ای ایران مطمئن شوند تا آنگونه که تهران می‌گوید صلح آمیز است و از آن سو تحریم‌های جهانی در این مورد برداشته شود.

در این روزهای حساس برای این پرونده، تحلیل‌های پرشماری منتشر می‌شود. یکی از آن‌ها، تحلیلی پنجاه صفحه‌ای است که «بنیاد بروکینگز» به قلم «رابرت جی آینهورن» منتشر کرده است.

رابرت آینهورن تا سال گذشته  ترسایی، مشاور ارشد دولت باراک اوباما در امور هسته‌ای و مهار جنگ ابزار بود و هم اکنون تحلیلگر ارشد در «بنیاد بروکینگز» است. درباره ی بایستگی های دستیابی به یک «پیمان نامه» دربرگیرنده و فرجامین، «رادیوفردا» با وی گفت‌وگو کرده است.

پرسش نخست، کمی کلی است. آقای آینهورن، می پندارید که در روز بیستم ژوئیه می‌توانیم چشم به یک سازش میان ایران و «گروه پنج + یک» بر سر برنامه ی هسته‌ای تهران باشیم؟ آیا دستیابی به «پیمان نامه» را ممکن می‌بینید؟

اینجا دو جُستار در میان است. اینکه آیا دستیابی به سازش در کل ممکن است؟ یا اینکه «پیمان نامه» در بخت شش ماهه تا بیستم ژوئیه ممکن است یا خیر؟ از دید من با توجه به اختلافات بسیاری که در رویکرد طرفین هم اکنون وجود دارد، به فرجام رساندن «پیمان نامه» تا پایان مهلت شش ماهه‌ای که «پیمان نامه ژنو» مقرر کرده، بسیار دشوار خواهد بود. در نتیجه، اگر تا آن هنگام به «پیمان نامه» دست نیابند، طرفین باید برای تمدید مهلت برای گفت‌وگو و شرایط آن به نتیجه برسند. می پندارم که هر دو سو همه ی کوشش خود را خواهند کرد تا در مهلت شش ماهه ی نخست به نتیجه برسند؛ آن‌ها انگیزه‌های بسیاری هم برای این کار دارند؛ اما کار بسیاری باید انجام دهند و با توجه به اختلاف دیدگاه ‌ها این کار بسیار سختی خواهد بود. [با این همه، خوشبختانه نه تنها دُم «جانور» را گرفته ایم که سوارش نیز شده ایم. خوب! این، بخودی خود، پیشرفت بزرگی است که نباید آن را به آسانی از چنگ بدهیم! جلوی بینی اش نیز هویجی خوشبو  آویزان کرده ایم تا سربراه تر شود و در همان مسیری برود که ما می خواهیم؛ ولی، خوب! جانور است دیگر! و هر جانوری ممکن است، هرآن رفتارهای پیش بینی نشده ای از خود نشان بدهد که هم اکنون، چون مهار سر و دم آن در دست ماست، کار بسیار ساده تر شده و ریسک کار که «جانور»، خود و ما را به دره پرتاب کند، بسیار کاهش یافته است. منظورم را که درمی یابید؟ به هر رو، اگر هم چندان سربراه نبود، دیگر از اهمیت گذشته برخوردار نیست؛ بطور کلی، برنامه را بگونه ای پی ریخته ایم که «جانور» را به آن اندازه راه ببریم تا از خستگی از پای درآید. آنگاه سور و سات آماده است! باید به این نکته، باریک بینانه نگریست که بسته به شرایطی که همه ی آن را نمی توان پیش بینی نمود، کم و بیش راه درازی در پیش داریم و بدرازا کشیده شدن راه از بنیاد به آرش سرسختی نشان دادن آن ها نیست؛ آن ها نیز نیک این نکته را دریافته اند که ما نه تنها تحریم های «سازمان ملل» را به آسانی برنخواهیم داشت که تحریم های جداگانه ی خودمان و برخی دوستان اروپایی نیز همچنان برقرار خواهند ماند. از دیدگاه بیرونی نیز هم افکار عمومی مردم در باختر و هم بویژه مردم ایران به این بازی دلبسته اند و سرشان گرم خواهد شد! برای حاکمیت ایران و رهبرشان نیز خوب است؛ زیرا آن ها نیز می توانند به مردم خود نشان دهند که سرگرم پیشبرد کار با سرسختی هرچه بیشترند و بر مواضع خود، استوار ایستاده اند (در اینجا، مشاور پیشین که شاید پیپی را نیز پُک می زند و بوی خوشبوی توتون خوبی در فضا می پراکند، لبخند شیطنت باری تحویل پرسشگر می دهد تا همو بازی موش و گربه را بهتر دریابد و هم خود وی از دریافت هرچه بهتر جُستاری که همه ی آن را نمی توان رسانه ای نمود از سوی پرسشگر آسوده خاطر باشد).]

از اختلاف دیدگاه‌ها صحبت می‌کنید. یکی از موردهای سر میز گفتگو در این مدت، تاسیسات آب سنگین اراک بوده و هست.البته در این روز‌ها ما می‌شنویم که اراک این روز‌ها جُستاری ساده‌ تر است.البته طرف ایرانی، بار‌ها تاکید هم کرده که این رآکتور به آب سبک تبدیل نخواهد شد. به نظرتان، رویکرد گفتگوکنندگان در این باره براستی نزدیک شده و اگر چنین چیزی روی داده، چطور این همدلی به دست آمده است؟

من شک دارم که طرفین تا اینجای کار، این جُستار را کاملا حل کرده باشند. از دید من، فاصله دیدگاه‌ها کمتر شده است. رییس «سازمان انرژی اتمی ایران»، علی اکبر صالحی از دگرگونی طراحی این رآکتور برای کاهش فرآوری پلوتیونیوم خبر داده است. این گام مهمی است؛ اما پرسش این است که چطور این دگرگونی ها می‌خواهد اعمال شود. از دید من، بهترین راه، دگرگونی این رآکتور به آب سبک است. راه دیگر این است؛ به همین شکل آب سنگین بماند؛ اما به جای اورانیوم طبیعی از اورانیوم غنی شده برای سوخت آن بهره برده شود. با این کار از فرآوری پلوتیونیوم کاسته می‌شود. این کاهش خوب است؛ اما گمان واگرد یا دگردیسی در رآکتور آب سبک کمتر از آب سنگین است. در نتیجه به نظرم، گزینه دگردیسی به آب سبک برای آمریکا و برخی متحدانش دلخواه‌تر از سایر گزینه هاست. از همین رو از دید من این جُستار هنوز بگونه ای کامل حل نشده است؛ اما در سنجش با جُستاری مانند اندازه ی غنی‌سازی، دستیابی به سازش بر سر اراک بیش‌تر است. [از این ها که بگذریم، این هم از آن جستارهایی است که سر مردم و بویژه روشنفکران را به چالش های فنی سرگرم می کند و هرکس خواهد کوشید به تفاوت های میان «آب سبک» و «آب سنگین» و اینکه چرا گزینه ی «آب سبک» را می پسندیم، پی ببرد. خوب! این هم بخشی از بازی ماست که سویه ی فنی چالش را در دید مردم سنگین تر می کند و همانگونه که در بالا گفتم: این یک گزینه است و چنانچه آن ها در گفتگوها بتوانند «آب سنگین» را پیش ببرند، یک پیروزی برای آنها بشمار می رود که می توانند آن را به رخ مردم خود بکشند. در اصل جستار مهمی نیست و آنگونه که یکی از زبانزدهای خود ایرانی ها می گوید: «کشکی است برای ساییدن»! البته، «پوست هندوانه بر سر چوب چرخاندن» نیز به آن می گویند. می بینید، چه زبانزدهای خوبی دارند؟! کار را از هرباره آسوده تر می کند (در اینجا، مشاور پیشین که پیپش را به کناری نهاده بود، دوباره آن را به سوی دهان خود برده و لبخندی همراه با چشمکی کوچک به پرسشگر می زند؛ وی نیک می داند که پرسشگر، کم و بیش همه ی آنچه وی گفته بود را خوب دریافته و پیگیری چنین پرسش هایی، بیشتر در چارچوب کار روزنامه نگاری است که از آن راه نان می خورد).]

شما در نوشتار تحلیلی‌ای که برای «بنیاد بروکینگز» نوشته بودید، درباره بازرسی و بررسی «آژانس جهانی انرژی اتمی» به این نهاد پیشنهاد داده بودید که وارد همه خرده ریزهای گذشته ی برنامه هسته‌ای ایران نشود و رتبه بندی کند. چرا بررسی همه ی فعالیت‌های پیشین را غیرمعقول می‌بینید و به نظرتان رتبه بندی ‌های آژانس چه جُستارهایی باید باشد؟

موضع ایران این است که جنگ ابزار هسته‌ای در اسلام حرام است و این کشور هیچگاه برای دستیابی به جنگ ابزار نکوشیده است. با توجه به چنین موضع سرسختانه‌ای، وادار نمودن ایران برای اقرار به داشتن چنین برنامه‌ای در گذشته بسیار دشوار است. [ما از مدت ها پیش می دانستیم که در این باره نیز دروغ گفته اند و آنگونه که خود در مذهب شان می گویند: «تقیه» کرده اند. نمی دانم که آیا این نام را از یکی از امامان خود گرفته اند یا نه؟! ولی، برای ما «تقی» و «نقی» و «عین الله» تفاوتی نمی کند؛ و گرچه، جستاری سودمند برای گفتگوهای خودمانی (همانا: پشت پرده!) آینده میان ما و آنهاست تا با به رخ کشیدن دیپلماتیک دروغگویی های شان که یکی دو تا هم نیست، کارِ جستجو را به پهنه های دیگری چون فرآوری موشک و دیگر کارهای پنهانی و دور ازچشم بکشانیم و سرتا پای شان را بگردیم، با این همه، پرداختن و پافشاری کردن بر روی اینگونه جُستارها جلوی رسانه ها و روزنامه ها کاری نابخردانه و حتا کودنانه است؛ ما می خواهیم به آماج های خود برسیم و خوشبختانه، پیشرفت های خوبی نیز داشته ایم. به همین دلیل  گفتم: «اقرار به داشتن چنین برنامه‌ای در گذشته بسیار دشوار است.» و شاید همین را نیز نمی بایستی می گفتم. خودشان هم که آمادگی خود را تا آن اندازه اعلام کرده اند که حتا ماتحت شان را بگردیم که کپسول اتمی پنهان نکرده باشند! ببخشید که در حضور خانمی جوان، ناچار به کاربرد چنین واژه های ناخوشایندی می شوم! خوب! ما البته به ماتحت شان هم اکنون دیگر کاری نداریم. جیب های شان را که در بانک های مان پر کرده اند، دوخته ایم و می دانند که بدون بازرسی و دیده بانی ما نمی توانند از حساب های شخصی پربار خود پول بردارند و خرج کنند؛ این از همه بیش تر ناراحت شان می کند؛ گرچه، هویج خوشبو در این مورد بسیار کارساز است و آن ها را به آینده همچنان امیدوار نگاه می دارد. این، نکته ی مهمی برای پیگیری بازی به مدت درازتری است که ما بیش از آن ها به آن نیازمندیم. نکته ی مهم دیگر نیز آن است که از بسیاری از کارهای پنهانی شان ما بیش از بسیاری از نمایندگان شان که پشت میز گفتگو با ما می نشینند، آگاهیم و بیگمان، آن ها نیز این را تاکنون نیک دریافته اند. به جز آن سازمان و رهبرش با آن صدای نرم زنانه که نهانگاه های اتمی و نظامی چندی را برای ما آشکار کرده اند، دیگرانی نیز حتا در همین گروه ... (در اینجا، پُکی به پیپ از نفس افتاده اش می زند و دنباله ی آن را پی نمی گیرد).]  اگر نمی‌توان همه این آگاهی ها را به دست آورد، «آژانس» باید رتبه بندی کند و بیشتر بر عناصری از این برنامه تمرکز کند که می‌توانسته تاثیراتی بر یک برنامه پنهانی فرآوری احتمالی جنگ ابزار داشته باشد. این نهاد باید برای دستیابی به آگاهی درباره ی تجربیات این چنینی پافشاری کند؛ اما دستیابی به همه ی داده ها کار بسیار دشواری است.

می‌توانید یک نمونه بگویید؟

«آژانس» به عنوان نمونه بر این باور است که ایران مواد و ساز و برگ های مهمی وارد کرده است که در صورت پنهان کردن شان، می‌تواند از جنبه نظامی برنامه هسته‌ای بهره برده شود؛ در نتیجه از دید من برای این نهاد مهم است که پافشاری کند تا آگاهی هایی درباره این ساز و برگ ها و موادی که ایران در گذشته وارد کرده به دست آورد؛ [گرچه به همان روشی که در پاسخ به پرسش پیشین شما گفتم؛ چندان نیازی به رسانه ای شدن ندارد؛ آن ها نیز همین را می خواهند و حتا می توان برخی از سازش های جداگانه را افزون بر «پیمان نامه» های رسمی، آنگونه که آن ها دوست دارند، در چارچوب «بسته شفاهی» گنجاند (در اینجا، مشاور پیشین جلوی خنده ی خود را نمی تواند بگیرد و با خود می اندیشد: از این کمدی تر نمی شود: بسته شفاهی!).]

یکی دیگر از جُستارهایی که این روز‌ها بر آن بسیار پافشاری شده و از چالش های مهم مورد ستیزه در جریان گفتگوها قلمداد می‌شود، بازه ی زمانی است که ایران بتواند از برنامه‌ای صلح آمیز به سوی فرآوری جنگ ابزار برود که از آن با عنوان «زمانِ گریز» نیز یاد می‌شود. با توجه به اینکه به نظر می‌رسد، دیدگاه‌ها در این باره به هم نزدیک نیست، به نظرتان راه به جلو برای سازش بر سر این جُستار چیست؟

آشکار است که باید کوشش نمود تا این زمان هر چه بیشتر افزایش یابد. هنگامی که ایران تصمیم بگیرد و بتواند مواد اتمی بسنده فرآوری کند تا بتواند در جنگ ابزار اتمی بهره برده شود. اینکه این زمان چه اندازه باشد، یک تصمیم سیاسی است. برخی می‌گویند این زمان باید یکسال یا بیشتر از آن باشد؛ چرا که «جامعه جهانی» باید زمان بسنده داشته باشد تا بتواند از فرآوری جنگ ابزار از سوی ایران جلوگیری کند؛ داده های هسته‌ای ایران ممکن است نیاز به پژوهش بیشتر داشته باشد؛ «شورای امنیت سازمان ملل متحد» یا «شورای حکام آژانس» نیاز به زمان داشته باشند؛ و از همین رو، برخی از یکسال سخن می‌ گویند؛ اما از دیدگاه دیگر، اگر راه های مطمئن شناسایی تصمیم ایران در مرحله های نخستین وجود داشته باشد و همچنین روش‌های تنبیهی نیرومندی باشد که ایران بداند در صورت تصمیم به ساخت جنگ ابزار با آن روبرو خواهد شد، این‌ها می‌تواند موردهای بازدارنده ایران باشد؛ حتی اگر بازه زمانی کوتاه تری در نظر گرفته شود. این جُستار سختی برای گشایش است. برای بیشتر کردن این بازه ی زمانی، باید توانایی غنی‌سازی ایران،‌ شمار سانتریفوژ‌ها و اورانیوم غنی شده ی درون ایران را بسیار کاهش داد. از دید من، هم اکنون این مهم‌ترین جُستار مورد اختلاف نظر است.

شما از موردهای بازدارنده سخن می گویید. در نوشتار «بروکینگز»، یکی از این راه‌ها را تصویب یک قطعنامه در «شورای امنیت سازمان ملل» بر شمردید. به نظرتان، تصویب چنین قطعنامه‌ای یک نقطه منفی نیست، آن هم هنگامی که طرفین در حال دستیابی به سازش هستند؟

هر قطعنامه‌ای که بخواهد تصویب شود، پس از دستیابی به سازش خواهد بود. یکی از آماج های قطعنامه سازمان ملل این است که پشتیبانی «جامعه جهانی» از یک سازش را نشان دهد و بگوید که «شورای امنیت»، پشتیبان و خواستار اجرای کامل آن است. در چنین قطعنامه ای از دید من، منطقی است که کشور‌ها بروشنی اشاره کنند که اگر ایران بر خلاف قطعنامه عمل کند، با واکنش نیرومند جهانی روبرو خواهد شد. [به این ترتیب، ما بی آنکه در کردار هیچگونه تعهدی به گردن بگیریم، آن ها را از چهار سو خوب می بندیم که تکان نتوانند بخورند؛ بسیاری چیزها را ناچار به گردن خواهند گرفت که تنها جنبه ی یکسویه با ما و پنج کشور ندارد. آن ها بیش از پیش با «جامعه جهانی» روبرو خواهند بود که با کوچک ترین سرپیچی شان، آماده ی بیرون دادن قطعنامه است. نمی دانم سن و سال شما به جنگ با عراق و صددام حسین قد می دهد یا نه؟! کم و بیش به همانگونه و این برای آینده، در صورت تصمیم به آغاز جنگ بسیار سودمند خواهد بود.] من می‌دانم که شاید سخت باشد تا همه ی اعضای شورا بر سر چنین جُستاری همداستان شوند؛ اما از دید من این مهم است که آن‌ها درباره یک سازش نیرومند همداستان شوند؛ چنین قطعنامه‌ای می‌تواند ایران را وادار به پیروی از سازش کند.

جُستار دیگر ستیزه بر سر موشک‌های بالستیک ایران است. «تهران» می‌گوید دراین باره سخن نمی گوید؛ چرا که هماوندی به برنامه هسته‌ای ندارد. از سوی دیگر از «۵+۱» می‌شنویم که بناست، درباره ی همه جُستارهایی که در قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل آمده، گفتگو شود و در «قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت» به جُستار موشک‌های بالستیک اشاره شده است. پیشنهاد شما برای طرفین گفت‌وگو دراین باره چیست؟ چگونه می‌توان دراین باره گفتگو کرد و به نتیجه هم رسید؟

سخت است. چون همآنگونه که گفتید «تهران» گرایشی به گفت‌وگو در این مورد ندارد. آن‌ها می‌گویند گفتگو برای سازش درباره برنامه هسته‌ای است و نه توانایی دفاعی ایران و ایران می‌گوید موشک‌های بالستیکی که می‌خواهد از آنِ خود داشته باشد برای حمل کلاهک هسته‌ای نیست. در نتیجه ایران در برابر گنجاندن این جُستار در «پیمان نامه» ایستادگی خواهد کرد؛ اما برای اینکه طرفین به بن‌بست نرسند، می‌توان گفت که این جُستار در پیمان نامه گنجانده نشود؛ [همان «بسته شفاهی»؛ نمی دانم این عبارت را چه کسی درست کرد؛ ولی به هر رو، چیز سودمندی است؛ دستِکم برای آن ها! و هر چیز ناخوشایندی را هم می توان در آن تپاند تا به کسی برنخورد!]؛ اما ایران به عنوان یک گام اعتماد ساز، برای مدتی (مانند ۵ سال) آزمایش موشک‌های نیرومند‌تر از آنچه که تا کنون آزمایش کرده را متوقف کند. [آگر به خاطر داشته باشید، بسان همان گام اعتمادسازی که چندین سال پیش، نه ما که خودِ آخوند کودنی که هم اکنون رییس جمهوری این کشور است، پیش کشید و برای گفتگوگران این سوی میز آنچنان باورنکردنی بود که چشم های برخی از آن ها از شگفتی و خرسندی گرد شده بود. یکی از آن ها این ماجرا را برای یکی از رسانه ها با آب و تاب گفته بود. گرچه، پذیرش چنین پیشنهادی با توجه به رودستی که یکبار خورده اند، دشوار به دیده می آید؛ ولی از سوی دیگر، پشتوانه ی حاکمیت ایران در میان مردم از آن هنگام تاکنون بسیار کاهش یافته است و همین که تن به «پیمان نامه ژنو» داده اند، گواه بر آن است.] شاید این دلخواه برخی از اعضای «پنج به علاوه یک» نباشد؛ اما می‌تواند راهی سودمند برای رسیدگی به جُستار موشک‌های بالستیک باشد؛ بویژه با توجه به اینکه در «پیمان نامه» نخواهد آمد؛ احتمالا ایرانی‌ها گرایش بیشتری به تن دادن به آن خواهند داشت. [در اینجا، مشاور پیشین آشکارا دروغ می گوید؛ زیرا بسان «پیمان نامه ننگین ژنو»، منظور بخشی از «پیمان نامه» است که  رسما منتشر نخواهد شد تا افکار عمومی را دلواپس و مردم ایران را بیش تر سرافکنده نکند.   ب. الف. بزرگمهر]

به عنوان واپسین پرسش، شاید بد نباشد پس از این چالش های فنی به جُستاری سیاسی بپردازیم. پرسشم درباره فضای سیاسی آمریکاست و تفاوت نظری که میان دولت و برخی اعضای کنگره گواه آن هستیم. به نظرتان آیا دولت می‌تواند مستقل عمل کرده و برای دستیابی به سازش پیش رود یا الزامی برای سازش با کنگره دارد؟

از دید من برای دولت آمریکا مهم است که پشتیبانی بسنده در کنگره را برای یک «پیمان نامه» با ایران بدست آورد. این را به دلیل های گوناگون می‌گویم؛ اما اگر از سویه ی عملی بخواهیم به آن نگاه کنیم، ایرانی‌ها خواستار این هستند که تحریم‌های هماوند با برنامه هسته‌ای در پی یک «پیمان نامه» برداشته شود. این، دربرگیرنده ی اقدام کنگره هم می‌شود. در نتیجه این مهم خواهد بود که دولت بتواند به کنگره برود و خواستار از میان برداشتن تحریم‌ها شود. این، نیازمند همکاری باریک دو قوه مجریه و مقننه است و کنگره باید متقاعد شود که این «پیمان نامه» موثر است و از دستیابی ایران به جنگ ابزار اتمی جلوگیری خواهد کرد. [خوب! توجه دارید که این هم، سویه و بخشی دیگر از بازی است؛ برای محکم کاری در بازی های آینده بد هم نیست؛ از آن گذشته، «کنگره» نیز خواهان سهم خود است؛ آن ها نیز بدشان نمی آید، روی کول این جانور شیرده بپرند و از آن سواری بکشند؛ افزون بر آنکه درهای چانه زدن و جر زدن همچنان گشوده می ماند و هیچ چیز برای «جانور» پایور (تضمین شده) نخواهد بود. این، کل داستان است!]

به نظرتان همداستانی کنگره با یک «پیمان نامه» احتمالی، دسترس پذیر است؟

این کار سختی خواهد بود؛ اما از دید من، از یک «پیمان نامه» ی «درست»، کنگره هم پشتیبانی خواهد کرد؛ بویژه اگر کنگره بخواهد به گزینه‌هایی که به جای سازش وجود دارد، بیندیشد؛ این‌ها گزینه‌هایی نیست که بی هیچ گفتگو و گمان به نتیجه برسند.

هانا کاویانی

۱۳۹۳/۲/۲۳


این گزارش از سوی اینجانب، ویرایش و پارسی نویسی شده است؛ برجسته نمایی ها و افزوده های درون [ ] همه جا از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!