«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۷ مرداد ۲, سه‌شنبه

آیا خواهیم توانست بحران فراگیر و فزاینده ی اجتماعی ـ اقتصادی را بسود طبقه کارگر و زحمتکشان رهبری کنیم؟

یادداشتی بایسته

آماج این یادداشت، پرداختن به نوشتارِ گاهنامه ی «کاریکاتور سوسیال دمکراسی انگلیسی» که از زمانی پیش به این سو، تنها جُسته و گریخته، هر از گاهی به این یا آن نوشتار درج شده در آن پرداخته ام، نبوده و نیست که بررسی گذرا و اشاره وارِ نمونه ای چشمگیر از برخورد چنین گروه هایی درمانده و جداافتاده از پیکار اجتماعی توده های مردم ایران است که زیر نام «چپ»، سیاستی راستگرایانه بسود کشورهای امپریالیستی را پی گرفته و می گیرند.

ب. الف. بزرگمهر   دوم اَمرداد ماه ۱۳۹۷

***

گاهنامه ی «کاریکاتور سوسیال دمکراسی انگلیسی» در یادداشتی با برنام «دفاع از مطالبات عاجل مردم را به فردای نامعلوم سرنگونی رژیم موکول نکنیم»۱ که بیش از سه چهارم آن را گزارش های خبریِ برگرفته از این یا آن روزنامه و تارنگاشت پر نموده، سرانجام چنین نتیجه می گیرد:
«... همان‌طور که در گزارش‌های بالا مشخص است، اکثریت مردم محروم در خوزستان از سال‌ها پیش با مشکل آب شرب و بهداشتی مواجه بوده‌اند. بی‌توجهی عمدی کارگزاران رژیم به این مسئله و درنتیجه، خشم و عصیان مردم بر ضد آنان، بار دیگر ثابت کرد که با وجود دولت و ساختاری فاسد در کشور نباید انتظار داشت وضعیت مردم رو به‌بهبودی رود. اما نکته اساسی این مهم است که اکثریت مردم میهن ما با معضل‌هایی گوناگون روبرویند، معضل‌هایی برهم انباشته در خلال سال‌ها بی‌توجهی حکومت نسبت به حل آن‌ها. عمده نیروهای مترقی ضمن حمایت از مردم و تظاهرات آنان، بیشتر این موضوع را برجسته می‌کنند که برپایی این اعتراضات، نشانهٔ از بین رفتن هرگونه امیدی  در میان مردم ما به پاسخگویی موثر حکومت به مطالبات بدیهی شان است. با این وجود  ما همچنان معتقدیم فشار اجتماعی می‌تواند رژیم را به عقب‌نشینی وادار سازد. اولویت اصلی در این فرآیند، درپیش گرفتن سیاست‌هایی است که بتواند از درد و رنج مردم تا حد امکان بکاهد. نباید اجازه داد  مطالبات بی‌درنگ مردم را به فردایی نامعلوم موکول شود.»۲

نخست و پیش از شکافتن این نتیجه گیری سفسطه آمیز، دوپهلو و سردرگم و پرداختن به برخی نکته های هماوند با جُستارِ در میان نهاده شده، اگر بخواهم فشرده ای از آن بدست بدهم، چنین از آب درمی آید:
بجای سر دادن شعارهای تندی چون سرنگونی رژیم که روشن نیست چه هنگامی روی خواهد داد۳ 
باید خواست های گوناگون و چالش های روی هم انباشته شده ی مردم را برجسته نمود و سیاست هایی در پیش گرفت که با فشار اجتماعی به رژیم از درد و رنج مردم۴ به اندازه ای درخورِ توان کاسته شود.

با آنچه آمد، نتیجه گیری یاد شده بگمانم از هسته ی رویهمرفته درستی برخوردار است و به پیوندِ شیوه های گوناگون پیکار اجتماعی، درهم آمیزی و سمت و سو دادن شان اشاره می کند و از برخوردی خشک و سیاه ـ سپید بر بنیادِ همه یا هیچ پرهیز می دهد. در هماوندی با همین نکته و دیگر نکته های ناهمتا با یکدیگر در یادداشت برگرفته در بالا بود که چندین روز پیش نوشتم:
«... در اینجا، سخن بر سر نگرشی سپید یا سیاه، برخوردی ایستا بر بنیادِ یا همه یا هیچ، کنار نهادن دیگر کُنش های اجتماعی و سیاسی و برخورد ساز و برگ یافته به جنگ ابزار بجای آن همه، آنگونه که برخی چپ روها و چپ نماها از سویی به آن دامن می زنند و برخی بهبودخواهانِ («رِفُرمیست»ها) درون و پیرامون رژیمِ سزاوار سرنگونی از آن میان، "چپِ" آلوده به ویروسِ «سوسیال دمکراسی» از سوی دیگر، نیروهای راستین چپ را با چنان برخورد خشک مغزانه ای ـ در برخی موردها، دانسته و آگاهانه! ـ انگ و نشان می نهند، نیست که سخن بر سر چگونگی سمتگیری و اندازه ی بُردِ کُنش های اجتماعی و سیاسی در چشم اندازی گسترده تر از این یا آن کُنش و شناخت راهبردها (تاکتیک ها) در روندی با آماج سرنگونی رژیم تبهکار و تن داده به ننگ نوکری و مزدوری کشورهای امپریالیستی است.»۵ و در پی نوشت آن افزودم:
«با نادیده گرفتن گرایش های طبقاتیِ هر دو دامنه ی چپ های تندرو و چپ نماهای «سوپرکمونیست» دوآتشه از یکسو و «سوسیال دمکرات» ها و «لیبرال دمکرات» های به جامه ی چپ درآمده از سوی دیگر، شیوه ی نگرش و روش برخورد هر دوی این گرایش ها دامنه ای رنگارنگ از برخورد ایستا و فراطبیعی («متافیزیک») را به نمایش می نهد؛ شیوه ای که در کردار، پویایی و گاه سمت و سوی بُردار روندها را نادیده می گیرد و در بسیاری موردها به بُرشی از آن بسنده می کند؛ بُرشی که تنها دَمی از واقعیت زمانی ـ مکانی یک روند را کالبدی سخت می بخشد و بر بنیاد آن، نمی توان پیش و پس، سمت و سو و چند و چون آن را دریافت و درباره ی اندازه ها، برجستگی و پیوندهای آن با دیگر روندها در گام پسین، گمانه زد. شوربختانه، بخش سترگی از نیروی رویهمرفته پراکنده و سردرگم نامور به «چپ» در کشورمان و دنباله های آن در دیگر کشورهای جهان به چنین نارسایی چشمگیری دچار است.»۶

همین نکته و هسته ی رویهمرفته درستِ یادداشت یادشده را دانشمند انقلابی تیزبین: و. ای. لنین در کتاب بسیار ارزنده اش: «دو تاکتیک سوسیال دمکراسی در انقلاب دمکراتیک»، سازگار با چالش های دوران خود، اینچنین در میان می نهد:
«پرولتاریای انقلابی، چون ”سوسیال دمکراسی“۷ وی را رهبری می کند، خواستار جابجایی دربستِ نیروی فرمانروایی بدست ”مجلس موسسان“ است و برای دستیابی به این آماج، نه تنها  در راه هوده ی ”گزینش عمومی“ و نه تنها در راه آزادی همه سویه ی تبلیغات که افزون بر آن، در راه سرنگون نمودن بی درنگ حکومت تزاری و جابجایی آن با ”حکومت انقلابی موقت“ نیز می کوشد. ... ”بورژوازی لیبرال“ که گرایش های خود را از زبان پیشوایان به اصطلاح: ”حزب دمکرات مشروطه خواه“ به میان می آورد، خواستار سرنگونی حکومت تزاری نیست و شعار ”حکومت انقلابی موقت“ را در میان نمی نهد و برای پایوری راستین این جُستار که گزینشی همه سویه آزاد و درست باشد و مجلس نمایندگان بتواند براستی همگانی و براستی موسسان باشد، پانمی فشارد. ”بورزوازی لیبرال“ ... در ماهیت امر می کوشد تا آنجا که در توان دارد، یک بند و بستِ آشتی جویانه تری میان تزار و توده ی انقلابی پدید آید و آن هم بند و بستی که در پی آن، نیرو هرچه بیش تر بدست وی یا همانا بورژوازی و هرچه کم تر بدست توده ی انقلابی یا همانا پرولتاریا و دهگانان بیفتد.»۸

اندکی باریک بینی و باریک اندیشی بیش تر در شیوه ی برخورد آن دانشمند تیزبین، ورزیده و کارآ به جُستار و چالشی که در ماهیت خود از همانندی هایی با شرایط کنونیِ پیکار طبقاتی در میهن خودمان برخوردار است، جداگانگی (تفاوت) بسیار بزرگ و همه سویه ای با آنچه الاغِ کاریکاتور سوسیال دمکراسی در نتیجه گیری یادداشت آکنده از خبر خویش در میان نهاده را به نمایش می نهد.

الاغِ کاریکاتور سوسیال دمکراسی با آنکه یادآور می شود:
«... خشم و عصیان مردم بر ضد آنان [کارگزاران رژیم]، بار دیگر ثابت کرد که با وجود دولت و ساختاری فاسد در کشور نباید انتظار داشت وضعیت مردم رو به‌بهبودی رود»، «فشار اجتماعی» از پایین را بهانه ای برای پیشبرد آنچه «الویت اصلی» نامیده و چیزی بیش از «مطالبات بی‌درنگ مردم» نیست، نموده، خرده کاریِ کوته بینانه و ناتوانی خویش در برخوردی دانشورانه همراه با چشم انداز که در آن سیاست های راهبردی (تاکتیکی) روشنی برای دستیابی به آماجی دوربردی (استراتژیک) برکشیده شده و بکار گرفته شوند را زیر پوشش دلسوزی های خاله زنکیِ «کاهش درد و رنج مردم تا حد امکان»، پنهان می کند. آنچه جداگانگی میان شیوه ی برخورد لنینی با چنان برخورد سازشکارانه و بی دورنمایی را چشمگیرتر می کند، بحران فراگیر اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی در کشورمان است که بویژه طبقه کارگر و زحمتکشان پیرامون آن را درگیر نموده است؛ سیاستی که با همه ی دوپهلوگویی نهفته در آن، نشانه هایی همانند سیاست «بورژوازی لیبرال» و «بند و بستِ آشتی جویانه» میان توده ی خواهان دگرگونی های بنیادین با رژیم تبهکار موش های اسلام پیشه یا باریک تر: بخش بورژوا لیبرال کانونمند شده ی آن در «دولت زهدان اجاره ای» را دربردارد و سفسطه گویی های چندلایه ی الاغِ کاریکاتور سوسیال دمکراسی که پرداختن همه سویه به آن در چارچوب این یادداشت نمی گنجد۹ با همه ی آبزیرکاهی بکار رفته در آن، نمی تواند دُم خروس بیرون زده را بپوشاند.

در هماوندی با بحران فراگیر اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی در کشورمان، پر بیراه نیست که گوشزدِ دانشمند انقلابی تیزبین در پیشگفتار کتاب یاد شده در بالا را یادآور شوم؛ وی می نویسد:
«بی هیچ گمان و گفتگو، انقلاب، ما و توده های مردم را آموزش خواهد داد؛ ولی چالشی که اکنون در برابر حزب رزمنده ی سیاسی نهاده شده این است که آیا خواهیم توانست چیزی به انقلاب بیاموزیم؟ آیا خواهیم توانست از درستی آموزش سوسیال دمکراتیک خود و از هماوندی خود با یگانه طبقه ی تا پایان انقلابی یا همانا پرولتاریا، سوده برده تا بتوانیم انگ و نشان پرولتری به انقلاب بزنیم و انقلاب را نه در گفتار که در کردار به پیروزی پایدار و راستین برسانیم و نااستواری، نیمه کاری و زنهارخواهیِ (خیانت) بورژوازی دمکرات را زمینگیر کنیم؟»۱۰

ب. الف. بزرگمهر   دوم اَمرداد ماه ۱۳۹۷

پی نوشت:

۱ ـ «دفاع از مطالبات عاجل مردم را به فردای نامعلوم سرنگونی رژیم موکول نکنیم»، «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۵۵، ۱۸ تیر ماه ۱۳۹۷

۲ ـ همانجا (دانسته از ویرایش و پارسی نویسی آن خودداری ورزیده ام.  برجسته نمایی های متن نیز از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر)

۳ ـ ... و به شَوَند ناروشن بودن، شاید هرگز روی ندهد!

۴ ـ بسیار جشمگیر و اگر از سر نادانی نباشد که نیست، نشانه ی نیرنگبازی این گاهنامه ی نابکار است که همواره (نه تنها در این نوشتار!) بجای کاربرد عبارت «توده های مردم» که توده ی کار و زحمت را در همه جای جهان دربرمی گیرد از واژه ی جهان دَربَر (جهانشمول) و غیرطبقاتی «مردم» که همه ی آدمیان و طبقات و لایه های اجتماعی، چه بهره کش و چه بهره ده در آن می گنجند، سود می برد؛ بخودی خود، نشانه ای روشن از اینکه با نویسنده، سازمان یا حزبی بر بنیاد استوارِ «سوسیالیسم دانشورانه» سر و کار نداریم!  

۵ ـ برگرفته از یادداشت «با چنین رژیمی که جز زبان زور، زبان دیگری درنمی یابد به همان زبان باید سخن گفت!»، ب. الف. بزرگمهر   ۲۴ تیر ماه ۱۳۹۷

۶ ـ همانجا

۷ ـ لنین واژه های «سوسیال دمکرات»، «سوسیال دمکراتیک»، «سوسیال دمکراسی» و «سوسیال دمکراتیسم» را در نوشته های خود، بیش تر و بویژه در دورانی که حزب کمونیست های روسیه، «حزب سوسیال دمکرات روسیه» نامیده می شد به مانش بنیادین آن ها بکار می برد؛ نه به مانشی که حزب های «سوسیال دمکرات» کنونی از آن ها یاد می کنند.

برگرفته از کتاب: «لنین، درباره حزب پرولتری تراز نوین»، برگردان و گردآوری زنده یاد محمد پور هرمزان، (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ برجسته نمایی های متن نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

۸ ـ «دو تاکتیک سوسیال دمکراسی در انقلاب دمکراتیک»، «و. ای. لنین»، انتشارات حزب توده ایران، سال ۱۳۵۴ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب؛ برجسته نمایی های متن نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

۹ ـ آماج این یادداشت، پرداختن به نوشتارِ گاهنامه ی «کاریکاتور سوسیال دمکراسی انگلیسی» که از زمانی پیش به این سو، تنها جُسته و گریخته، هر از گاهی به این یا آن نوشتار درج شده در آن پرداخته ام، نبوده و نیست که بررسی گذرا و اشاره وارِ نمونه ای چشمگیر از برخورد چنین گروه هایی درمانده و جداافتاده از پیکار اجتماعی توده های مردم ایران است که زیر نام «چپ»، سیاستی راستگرایانه بسود کشورهای امپریالیستی را پی گرفته و می گیرند.

۱۰ ـ «دو تاکتیک سوسیال دمکراسی در انقلاب دمکراتیک»، «و. ای. لنین»، انتشارات حزب توده ایران، سال ۱۳۵۴ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!