«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۷ مرداد ۳, چهارشنبه

این توده ی برجای مانده، باید چکار کند، آقای «بصیرت العظما»؟

همزمان با چپاول فزاینده ی دارایی های مردم ایران و انباشت آن در بانک های کشورهای بیگانه از سوی دزدان ریز و درشت اسلام پیشه، بیرون راندن کارگران و زحمتکشان از کارخانه ها و کارگاه ها و دیگر جاها نیز شتاب بیش تری گرفته و همه ی زمینه های درخور برای فروپاشی ایران زمین با چنگ اندازی نیروهای اهریمنی کشورهای امپریالیستی برهبری «یانکی» ها آماده می شود. شماری از مردم که دست شان به دهان شان می رسد، فرار را بر قرار برتر می شمارند و می روند؛ می ماند توده ی مردم بیکار شده و هست و نیست از دست داده که سُماق نیز ندارند تا بمکند! این توده ی برجای مانده، باید چکار کند، آقای «بصیرت العظما»؟ یا شاید همچنان نگران دشمنی که مبادا گول شان بزند؟! دشمن همان است که در یک قلم، سه میلیون و پانصدهزار سکُه بار می زند و می برد و تو پفیوز، چه همدست شان باشی و چه نباشی، هر دو چشم کورشده ات را می بندی و همه را نادیده می گیری. مرگت باد، بیشرف!

ب. الف. بزرگمهر   سوم  اَمرداد ماه ۱۳۹۷

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!