«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ تیر ۱۲, شنبه

قرار اینچنین نبود ...

بی پدر مادرها! قرار نبود که انقلاب شود و بجای بهبود زندگی مردم، جیب مشتی شپشو پر شود که اکنون دیگر خدا را نیز بنده نیستند و تنها ابزاری در دست آنهاست؛ قرار نبود توده ی مردمی که از همه چیز خود گذشتند و با فداکاری، شاه خیانتکار را از کشور راندند و فرزندان شان در برابر یورش «صددام» به ایران، جانانه ایستادند به چنین بدبختی های سترگی دچار شوند و گواه رژیمی دزدپرور و خیانت پیشه شوند که روی رژیم پیشین را سپید نموده است. قرار نبود گواه کودکان خیابانی، کودکان کار، جوانان بیکار و دلمرده و هزاران بدبختی دیگر باشیم.

از آن مردک بیشرم که دم از فرهنگ می زند، بپرسید:
آیا همه ی این ها از نبود یا کمبود فرهنگ که وی ادعای آن را دارد، سرچشمه می گیرد؟ آیا مردم ایران، پیش از انقلاب بهمن ۵۷ ، مردمی بی فرهنگ بودند؟ و آیا آن ها بدرازای نزدیک به چهل سال فرمانروایی اسلام پیشگانی یکی از دیگری دزدتر از فرهنگی برتر در سنجش با گذشته ی خویش برخوردار شده اند؟

به آن مردک بی آبرو بگویید:
حتا اگر ادعای وی درست باشد، آن نبود یا کمبود فرهنگی از خودتان، میوه چینان دزد انقلابی بزرگ سرچشمه گرفته و می گیرد؛ آن را در جای دیگر نجویید. آن بی فرهنگی که نمودهای روشن آن در سنگسار و تازیانه و جای جایِ شریعتی شتری خود را نشان می دهد، در هستی رژیمی ضد تاریخی، ضد ایرانی و خلق های ایرانی، ضد زندگی و جنبش، ضد زن، ضد جوان و جوانی، ضد شادی و ضد راستی و درستی و درستکاری که وی نماینده و نماد آن است، ریشه دارد. بی فرهنگ شمایید؛ نه توده های مردم ایران که شما را روی سر نشاندند و به جاه و جایگاه رساندند. همان توده ی مردم، سالیانی چند است که چشم دیدن شما را در آن جاه و جایگاه ندارند و سرانجام نیز به زیرتان خواهند کشید و در کنار آن یکی به خاک خواهند سپرد.

ب. الف. بزرگمهر    ۱۲ تیر ماه ۱۳۹۵

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!