«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

به خدا سوگند! بَرَک حسین را براى خودمان بهتر از توده های مردم ایران مى‏ دانم ... ـ بازانتشار

آخوند ریش حنایی آبزیرکاه در مهمانی «افطار» با استانداران و معاونین وزرا از آن میان گفته است:
«امام حسن(ع) می‌خواهند به ما یاد بدهند که باید به مصلحت امت و خواست مردم و جامعه توجه کرد و به نفع امت و جامعه اسلامی تصمیم گرفت.»۱ 
دنباله ی سخنان ناگفته ی «حسن آقا» با بهره وری۲ از گفته های امام دوم شیعیان، اندک زمانی پیش از صلح با معاویه و واگذاری خلافت به وی، کمابیش اینچنین از آب درمی آید:
«من به خدا بَرَک حسین را براى خودمان بهتر از اينان۳ مى‏ دانم كه می پندارند، شيعه ی ما هستند و کشتن مان را در سر می پرورانند و اگر دست شان برسد، خانه و زندگی مان را چپاول كرده، اموال مان را به باد خواهند داد. 
به خدا سوگند! اگر ما از بَرَک حسین پيمانى بگيریم كه خون مان را نریزد و در ميان خاندان۴ خود در امان باشیم، بهتر است از اينكه اينان ما را بكشند و خانواده و خاندان مان را تباه گردانند.
به خدا سوگند! اگر با بَرَک حسین بجنگیم، هم اينان [كه ادعاى پیروی ما را مى‏ كنند]۵ گردن مان را گرفته و به بَرَک حسین خواهند سپرد تا هر بلایی که می خواهد بر سرمان بیاورد.
به خدا سوگند! اگر ما با او سازگاری كنیم در حالى كه ارژمند هستیم و بیضه ی اسلام هم بیمه شده، بهتر است كه ما را بُكُشد در حالى كه در چنگ او گرفتار شده ایم و يا بر ما منت نهاده و آزادمان بگذارد تا چون سگ های  زنجیری با دیگر برادران خود اینجا و آنجا همواره در جنگ و ستیز و خونریزی باشیم و تا روز رستاخیز ننگى براى خاندان ما باشد و پيوسته بَرَک حسین و دودمانش۶ بر زنده و مرده ی ما منت‏ بگذارند.»۷ 
ب. الف. بزرگمهر    ۱۲ تیر ماه ۱۳۹۴  

 http://www.behzadbozorgmehr.com/2015/07/blog-post_16.html
پی نوشت: 
۱ ـ برگرفته از «انتخاب»، ۱۲ تیر ماه ۱۳۹۴:
۲ ـ بازشناخت بجا یا نابجای آن با خودِ شما! به هر رو، در مثل مناقشه نیست. 
۳ ـ توده های مردم ایران 
۴ ـ همانا رژیم سر تا پا تبهکار جمهوری اسلامی از «خوش چُسان دم خزینه ی رهبری» و "دلواپسان" و "اصولگرایان" گرفته تا گونه های "اصلاح طلبان" رنگارنگ و پیوندی و نم نم باران خواه و عافیت جویان و نم نمک دزدان و کولبران سرمایه های ایران به جاهای دیگر جهان 
۵ ـ در اینجا آماج آخوند امنیتی آبزیرکاه، بویژه همچشمان «خوش چُس دم خزینه ی رهبری»، "دلواپسان" و "اصولگرایان" است که برای گرفتن سهم بیش تر از داد و ستد تازه، چوب لای چرخ دولت «زهدان اجاره ای» می گذارند و نمی گذارند آب خوش از گلوی شان پایین برود. 
۶ ـ عروسک های آینده ی خیمه شب بازی «یانکی» ها و سایر همدستان امپریالیستش در جایگاه رییس جمهور و نخست وزیر و ... 
۷ ـ متن سخنان امام دوم شیعیان از زبان یکی از پیروان نزدیکش و در پاسخ به وی که پرسیده بود:
«چه در سر داری كه مردم سرگشته و سرگردان ‏اند؟»، هنگامی است که در پی خنجر خوردن از یکی از سپاهیان خویش، رانش شکافته و جایی در مدائن (شاید ایوان مدائن؟!) دوران بهبودی را سپری می کند و پیروانش در کوفه و حجاز و سایر جاها از رفتار کژدار و مریز و شل کن سفت کن وی در جنگ با سپاه معاویه، همچنان سردرگم و گیج و گول اند. اندکی پس از آن، وی صلح با معاویه را در شرایط شکست می پذیرد و در یکی از مژگت (مسجد) های کوفه، امامت را به معاویه وامی گذارد:
«زيد بن وهب جهنى گويد: هنگامى كه امام حسن را خنجر زدند و در مدائن بسترى و دردمند بود، به نزد آن حضرت رفته و گفتم: چه تصميمى دارى كه مردم متحير و سرگردان‏ند؟ 
حضرت در پاسخ من چنين فرمود:
”ارى و الله معاوية خيرا لي من هؤلاء.يزعمون انهم لي شيعة ابتغوا قتلي و انتهبوا ثقلي، و اخذوا مالي، و الله لان آخذ من معاوية عهدا احقن به دمي و آمن به في اهلي خير من ان يقتلوني فتضيع اهل بيتي و اهلي، و الله لو قاتلت معاوية لاخذوا بعنقي حتى يدفعوني اليه سلما. 
فو الله لان اسالمه و انا عزيز خير من ان يقتلني و انا اسيره او يمن علي فتكون سبة على بني هاشم الى آخر الدهر، و معاوية لا يزال يمن بها و عقبه على الحي منا و الميت...“ 
«من به خدا معاويه را براى خودم بهتر از اينان مى‏ دانم كه خيال مى‏ كنند شيعه من هستند و نقشه قتل مرا مى‏ كشند و اثاثيه مرا غارت كرده و مالم را مى‏ برند؛ به خدا سوگند اگر من از معاويه پيمانى بگيرم كه خونم را حفظ كنم و در ميان خاندانم در امان باشم، بهتر است از اينكه اينان مرا بكشند و خانواده و خاندانم تباه گردند، به خدا سوگند اگر با معاويه بجنگم هم اينان (كه ادعاى شيعه‏گرى مرا مى‏ كنند) گردنم را گرفته و تسليم معاويه‏ ام خواهند كرد. 
به خدا سوگند اگر من با او مسالمت كنم در حالى كه عزيز و محترم هستم، بهتر است كه مرا بكشد در حالى كه اسير او باشم و يا بر من منت نهاده (و آزادم كند) و تا روز قيامت ننگى براى بنى هاشم باشد و پيوسته معاويه و دودمانش بر زنده و مرده ما منت‏ بگذارند.» (برگرفته از «ویکی پدیای پارسی»)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!