«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ تیر ۱۳, شنبه

بفرمایید! بهانه ی خوبی است؛ این هم پولشویی!


پول های چرکین و پر از نقش و نگار چربی های روی آن را شسته و گذاشته تا خشک شوند (تصویر پیوست). بالای تصویر نوشته است:
«پول شویی کردم. خیلی کار باحالی بود»!

از «گوگل پلاس»

با خود می اندیشم:
این هم گونه ای دیگر از پولشویی؛ این بار از سوی بانویی وسواسی! برای آن نیازی به سفرهای دور و دراز تا آبخُست های کوچک و بزرگ اقیانوس اتلس یا سایر جاها نداشت؛ جایی نزدیک، زیر شیر دستشویی یا گرمایه ی خانه!

بفرمایید! بهانه ی خوبی است. شرم تان نشود! بیایید این بانوی وسواسی را به عنوان نماینده و سردسته ی همه ی پولشویان دستگیر کرده، نفسی به آسودگی بکشید:
الحمدلله! خدا را شکر! دشواری پولشویی نیز در «ولایت آقا» حل شد. «آقا» زین پس آسوده تر سر بر بالین خواهد نهاد تا رویاهای بهشتی اش را پی گیرد.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۳ تیر ماه ۱۳۹۴

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!