«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ مهر ۱۳, شنبه

ایران را به سوی تباهی می کشانند!


نوشته ی زیر سپارش های آخوندی جوان به کسانی است که گویا شبها راهی گورستان شده و به گفته وی در گورها می خوابند؛ با نادیده گرفتن همه ی آنچه که از دیدگاه خود و از سر دلسوزی نوشته، چنین پدیده ای گویای گسترش چشمگیر بیماری های روانی در جامعه ای است که همه ی درها را به روی خود بسته می بیند. چنین اوضاعی مرا نسبت به آینده بسیار بیمناک می کند؛ از این همه فشارهای روحی و اقتصادی ـ اجتماعی به مردم، ترس برم می دارد. آخوند جوان، از آن میان، نوشته است:
«خودِ یادِ مرگ، سلوک است و انسان را جلو می برد.»

ایران را به کجا می کشانند؟!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۳ مهر ماه ۱۳۹۲

***

«به تازگی دیده میشود که عده ای شبها و البته غالبا دم غروب به قبرستان میروند و در قبر میخوابند.

این هدف به دو منظور کلی صورت میگیرد:
یا از سر بازی و بازیگوشی و تجربه کردن و این جور چیزهاست که بعید میدانم باشد؛ یا از سر تذکر و تنبه و مبارزه با نفس و خودسازی و این جور چیز هاست که قریب میدانم.

در حالت اول محکم میگویم که مبادا با این امور شوخی کنید که عواقب بدی دارد؛ و در صورت صحت حالت دوم توجه شما را به نکاتی جلب میکنم:
نکته ی اول:
سه سبک کلی دارد سیر و سلوک
۱ ـ  تمرکز بر توحید + ذکر
۲ ـ مرکز بر معاد + یاد مرگ
۳ ـ مرکز بر ولایت + محبت اهل بیت

خودِ یادِ مرگ سلوک است و انسان را جلو می برد.

نکته ی دوم:
شب ظرف زمانی تجلی است ...

"تبارک الذی اسری بعبده لیلا..."
"انا انزلناه فی لیله القدر"
"و من اللیل فتهجد..."
"یا ایها المزمل، قم اللیل الا قلیلا"
و  ...

یعنی بیداری و شب زنده داری هم انسان را جلو می برد.

خب، حدیث داریم اگر شب رفتید قبرستان و مردید کسی غیر از خودتان را ملامت نکنید.

ببین برادر من، سرعت رشد باید متناسب با ظرفیت انسان باشد. گاهی ما خودمان را در معرض رشد سریع قرار میدهیم در حالی که اصلا ظرفیت آن را نداریم. در چنین حالتی، اگر به علت رشد یافتگی پرده از جلوی چشممان عقب برود و یکی از صحنه های برزخ را ببینیم ـ چه پاداش و چه عذاب ـ ناگهان قالب تهی میکنیم.

در هر حال این کار را عالما توصیه نمی کنم.

بنده یحقیر قبرستان خوابیهای جوانی ام را فراموش نکرده ام.

خاطرات تلخ و شیرینی هم دارم که به وقتش می گویم.

توصیه ی الان من از سر وظیفه ی طلبگی است ...

از راه ولایت حرکت کنید. تفاوتش نا پیمودنی است.»

برگرفته از «گوگل پلاس»
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!