«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ آبان ۵, یکشنبه

انگل هایی شکمباره که کشوری بزرگ را به پلشتی آلوده و با گستاخی اندرز هم می دهند!


تصویر پیوست را درج کرده که آخوندی لاغر مردنی، چنین افاضه فرموده اند:
«تمام انحرافات ما از این است که خدا را ناظر و شاهد نمی بینیم.»

از «گوگل پلاس»

هنور هم در اندیشه ی به دار آویخته شدن آن جوان کرد به گناه دانایی هستم. می نویسم:
گفته هایی از مشتی نادان و نابکار در جامه ی دین و مذهب که حال آدم را به هم می زند!

نه آقا! همه ی انحرافات ما از این است که «خیار سبز است و گوجه فرنگی قرمز!» والسّلام!

خدا را هم آسوده بگذارید تا روز جمعه اش، کمی آسایش داشته باشد.

آن شاه گوربگور شده یک چیز را  دستِکم درست دیده بود: هنگامی که گویا همه ی شما را همانند کِرم های باغچه دانسته بود. با کردار خود، سخن وی را سبز کردید: مشتی انگل بیکار و شکمباره!

گورتان را گم کنید؛ به حجره هایتان برگردید و «آن کار دیگر کنید»* تا توده های مردم نفسی به آسودگی بکشند!

ب. الف. بزرگمهر    پنجم آبان ماه ۱۳۹۲

*  با الهام از لِنگه ای از سروده ی حافظ در بیت زیر:
واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند         چون به خلوت می روند آن کارِ دیگر می کنند

 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!