«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ مهر ۱۸, شنبه

چند نکته پیرامون آن رویداد ناگوار در مژگتی پولساز به نام «خانه ی خدا»!

پیش از این، آنگاه که هیاهویی در رسانه ها پیرامون کشته شدن شمار بسیاری از مردم و از آن میان، ایرانیان با نشانه گیری رژیم پلید سعودی برخاسته بود، نوشته بودم:
هنوز روشن نیست چه کسانی با کدام آماج یا آماج هایی به چنین کاری دست یازیده اند. آنچه همان هنگام کمابیش روشن بود، دروغ به میان آمده از سوی برخی از رسانه های وابسته به رژیم تبهکار اسلام پیشگان ایران درباره ی زیر دست و پاماندن مردم در پی شلوغی بیش از اندازه و سراسیمگی پیامد آن بود. لاشه های مردگان انباشته شده رویهم و نشانه های کبودی و برخی نمودهای دیگر و از آن میان، روفتن و انباشت کشته شدگان با ماشین ابزارهای ساختمانی از سوی رژیم سعودی نشان می داد که جُستار، بودارتر از شَوَندِ یادشده از سوی رسانه هاست. به این ترتیب:
الف. روشن شد که این رخداد تلخ، تنها در پی شلوغی بیش از اندازه و دست پاچگی مردم نبود و کسانی در آفرینش آن، دانسته و آگاهانه نقش داشته اند؛
ب. نمودها و نشانه های نیرومندی از کاربرد مواد شیمیایی سوزاننده، نفسگیر و گونه ای کشتار گروهی در دست است؛
پ. این نکته که به گفته ی رییس «سازمان حج و زیارت ایران»، بیش از ۱۴۰۰ تن از کشته شدگان در همان روز نخست، جایی در دور و بر مکّه به خاک سپرده شده اند، افزون بر نمودهای دیگر، شَوَندی روشن از دست اندرکار بودن رژیم پلید و سرسپرده ی خاندان سعودی در ماجراست و تفاوتی هم نمی کند که کار به دست «داعش» یا گروه «سگ مذهب» دیگری انجام پذیرفته باشد؛ با این همه، این ها رویهمرفته هنوز چرایی و آماج چنین کار تبهکارانه ای را بدرستی روشن نمی کند؛ و
ت. این نکته که بخش سترگی از کشته شدگان و ناپدیدشدگان، ایرانی بوده و از میان آن ها شمار بزرگی را دست اندرکاران و پادوهای رده های میانی به پایین رژیم اسلام پیشه ی ایران دربرمی گیرد۱، جُستار را بازهم بودارتر نموده است؛ بویژه به این شَوَند که جز نام تنی چند، نشانی از سایر نام های کشته شدگان و ناپدیدشدگان در دست نیست (یا شاید آن را ندیده ام!) و این گمانه که شماری از آن ها ربوده شده اند را نیرومندتر می کند.

اگر فاکت های کمابیش روشن شده را کنار هم بگذاریم، هنوز چندین پرسش بی پاسخ درباره ی چرایی و چگونگی ماجرا برجای می ماند:
آیا همایش گروه بزرگی ایرانی کنار یکدیگر، میان شمار بس بزرگ تری از مردم سراسر جهان وامانده و نگونبخت مسلمان نشین، پدیده ای شناخته شده و عادی در آنجاست؟ چرا گروهی و در کنار یکدیگر برای سنگ پراکندن به سوی «نماد شیطان» گرد هم آمده بودند؟

آیا چون سال های نخست پس از انقلاب بهمن ۵۷ که آن هنگام نیز برخی کارهای ناپسندیده در خاک کشوری دیگر با واکنش سخت خاندان سعود روبرو شد، برنامه ای پیش بینی شده در سر داشته اند؟ و اگر پاسخ آری است، چکار می خواسته اند انجام دهند؟ آیا ماجرا گونه ای خونخواهی و تلافی جویی نبوده است؟ و آیا رژیم سعودی دست شان را از پیش خوانده و برای آن آماده شده است؟

به هر رو، زمینه ی چنین واکنش خشم آلود و سختی که به کشته شدن این همه آدم و چنان رفتارهای ناشایستی انجامید، روشن نیست. آنچه در این زمینه، بویژه چشمگیر است و از لابلای گفته های "رهبر" دَبَنگ نیز با همه ی هارت و پورت هایش بیرون زد، رودست خوردن از رژیمی است که در ددمنشی و خونخوارگی، دستِکمی از «کِرم های اسلام پیشه ی الله بر روی زمین» ندارد.

پرسش های دیگری نیز در این زمینه هست که در اینجا از کنارشان می گذرم؛ یک چیز روشن است و آن ها نیز باید بدانند:
حقیقت را نمی توان برای همیشه پنهانید۲ و چون بسیاری موردهای گذشته، پته ی این یکی نیز روی آب خواهد آمد؛ گرچه بدون آن هم اکنون نیز همه ی نشانه های خوار و کوچک شدن رژیم فرمانروا بر ایران و به همراه آن، شوربختانه سرافکندگی مردم ایران، در نپذیرفتن نمایندگان سیاسی ریز و درشت رژیم به آن کشور بیابانی، برخورد بس ناروا و ددمنشانه با زخمی هایی که سپس تشنه جان سپردند یا شاید هنوز نمرده بگور سپرده شدند و ناسپاسی به کشته شدگان و از همه بدتر سیلی جانانه ای که به گوش رژیم دزدان بی سر و پای اسلام پیشه نواخته اند، بروشنی دیده می شود.

آنچه برجسته است و در آینده نیز با برجستگی بازهم بیش تری خود را به نمایش خواهد نهاد، نیاز رزیم وامانده در گره گشایی دشواری های اقتصادی ـ اجتماعی توده های مردم ایران به گاز گرفتن این و آن و جنگ افروزی است؛ اگر آنجا نشد، کجا بهتر از خود ایران؟ و کدام دیوار، کوتاه تر از دیوار توده های مردم بخت برگشته ی کشورمان تا خونخواهی و خشم فروخورده ی خویش را فرو بنشانند؟

با همه ی نیرو باید جلوی جنگ افروزی رژیم اسلام پیشگان تبهکار را گرفت و نگذاشت که سیاست جنگ افروزانه ی کشورهای امپریالیستی آسوده تر به بار نشیند. باید مرزهای خودی و ناخودی میان توده های مردم ایران را شکست؛ یگانه شد و رژیم سزاوار سرنگونی اسلام پیشگان دزد بی همه چیز و بی آبرو را نشانه گرفت.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۸ مهر ماه ۱۳۹۴   

پی نوشت:

۱ ـ هنوز شمار درست آن روشن نیست و بگمانم، دانسته از درج شمار راستین دست اندرکاران و پادوهای به خاک و خون کشیده شده ی رژیم «الله کرم» خودداری می شود.

۲ ـ پارسی نویسی:
 از بسیاری واژه های پارسی که به پندار من، چون دیگر زبان های همریشه با آن در شاخه ی هند و اروپایی، پیش از یورش تازیان به ایران به آسانی فعل ساخته می شده، می توان فعل ساخت و از کاربرد فعل های کمکی کاست؛ به عنوان نمونه:
«پنهانیدن» بجای «پنهان نمودن» یا «پنهان کردن»  


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!