«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۷ اسفند ۶, دوشنبه

سِ کُ! سِ کُ! آنجا مشتی بوزینه به مردم فرمان می رانند!

«رییس به نمایندگان اجازه بحث نداد.» (از نوشته تصویر پیوست)

بنابراین، خاک بر سرِ آن رییس مجلس فرمایشی و رژیمی پوشالی که مجلسش آن باشد که نیز خاک بر سر تو که سر در آن آخور داری! گرچه، همچنین خاک بر سر ما همگی که چنان خیمه و خرگاهی ایلخانی با مشتی بوزینه که حتا گاهی جای دوست و دشمن را قاتی می کنند، هنوز برمی تابیم و خود و میهن باستانی مان را ریشخند جهان نموده ایم:
«سِ کُ! سِ کُ!»* آنجا مشتی بوزینه که سر و کون خود را با چادرشب پوشانده اند به مردم فرمان می رانند!

ب. الف. بزرگمهر   ششم اسپند ماه ۱۳۹۷

* گویشِ پرکاربرد در لُرستان به آرشِ «نگاه کن! نگاه کن!» (سِیر کُن! سِیر کُن!) که هنگام دیدن چیزی چشمگیر با شگفتی و گاه برانگیختگی بگونه ای جویده و کوتاه شده: «سِ کُ! سِ کُ!» بر زبان می آید و می تواند با همین درونمایه از سوی هر آدمی با هر ملیتی در هر جایی از جهان بر زبان آید.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!