«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ آبان ۱۹, جمعه

هشداری درست، بجا و همچنان پابرجا! ـ بازانتشار

یادی از جولین آسانژ، آدمی آزاده، دلاور و راستکردار که امپریالیست ها به خونش تشنه اند! 


می خواستم یادی از جولین آسانژ، این آدم آزاده، دلاور و راستکردار نموده باشم و یادم بود که نوشته ها یا گفته هایی از وی را پیش تر در تارنگاشتم درج کرده بودم. نوشتار زیر یکی از آن هاست که هشدار وی درباره ی «فیس بوک» و رسانه هایی همانند آن را دربردارد:
هشداری درست، بجا و همچنان پابرجا!

با توجه به آنکه من به همان دلیل های گفته شده از سوی آسانژ در نوشتار زیر، در آن "رسانه اجتماعی" عضو نیستم۱، ممکن است این پرسش بجا برای کسی پیش بیاید که چرا در «گوگل پلاس» که دست کمی از آن یکی نداشته و بیش و کم از همان سرشت برخوردار است، عضو شده ام. دلیل آن، بگونه ای عمده به این نکته برمی گردد که از همان روزهای نخست راه اندازی سامانه ی «ای ـ میل گوگل» («جی میل») از آن سود برده و وبلاگم نیز از سوی «گوگل» با آن، هماوند شده است. از این سویه، چندان تفاوتی نمی کرد که در «گوگل پلاس» عضو باشم یا نباشم. تاکنون، چندین بار آهنگ آن را داشته ام که  عطای این «سامانه ی هماوندی» را به لقایش بخشم و از سامانه ای جداگانه و مستقل سود برم؛ ولی هر بار ناچار شده ام که آن را نادیده بگیرم؛ زیرا از یکسو روشن نیست که چنان سامانه ی مستقلی در کار باشد و تا آنجا که آگاهی های عمومی و تا اندازه ای ویژه کارانه ام گواه است، چنین سامانه ای در هیچ جای جهان یا دستِکم در دوزخ سردی که در آن می زیم، هستی ندارد و از سوی دیگر، امکان بسیار بزرگ برقراری هماوندی دوباره با میهن ارجمندم: ایران از راه «گوگل پلاس» که رویهمرفته با آنکه بسیاری از مردم و بویژه زحمتکشان و کارگران تنگدست آن که هشت شان، گرو نُه شان است از چنین امکانی به دلیل گرانی نسبی و دلیل های دیگری برخوردار نیستند و بیش تر با روشنفکرانی سر و کار می یابی که درد و رنج هایی از گونه ی دیگر دارند و همه ی این ها نیز پیامد فرمانروایی رژیمی تبهکار و سزاوار سرنگونی در کشورمان است از بازشدن چنین دریچه ی کوچکی ناخرسند نیستم و تا آنجا که ممکن بوده و هست از آن برای کاری آماجمند سود برده و می برم. درد و رنج آن ها را که به هر رو درد و رنج من نیز هست به جان می خرم و تا آنجا که توانسته ام، کوشیده ام از آن بکاهم و از خمودگی و سر خم کردن در برابر اوضاع مرگباری که شکمبارگان دزد و فرومایه اسلام پناه در میهن باستانی مان پدید آورده اند و به پندار آوردن آن از راه دور بسی دشوار است، جلوگیرم؛ گاهی نیز ناخواسته و بیش تر ناگزیر، این یا آن را نیز آزرده ام.  

ناگفته نگذارم که تا پیش از بسته شدن تارنگاشتم از چندین سال پیش به این سو (فیلتر شدن) از سوی حاکمیت تبهکار و با آنکه شاید اندکی بیش از یکسال از راه اندازی آن نگذشته بود، شمار کسانی که از ایران به آن سر می زدند با شتابی چشمگیر از شمار میانگین ۴۰۰ تن در روز به  ۱۲۰۰ تن رسیده بود. به هر رو، «گوگل پلاس» برایم دریچه ای است برای دم زدن در آب و هوای رویهمرفته زهرآگین میهن ارجمند و همه ی مردم مهربان و همچنان مهمان نواز آن که هنوز به ناچار چنین شرایطی را می شکیبند و با طنز و شوخی و هزاران ترفند دیگر، خود را سرِ پا نگه می دارند تا هنگام نسیمی خوش فرا رسد و فرا نیز خواهد رسید.

به امید آن روز که بتوانیم «سگ های تازی»۲ گردن نهاده به خواست ها و فرمان های امپریالیست ها را که تیره روزی و سرافکندگی همه ی ایرانیان را در پی داشته از خاک میهن بیرون رانیم و بهار و جوانی و سرزندگی ایران زمین را گواه باشیم. تا آن هنگام، «گوگل پلاس» و برخی هماوندی های جسته و گریخته به از هیچی!۳

ب. الف. بزرگمهر  ۲۲ دی ماه ۱۳۹۳

http://www.behzadbozorgmehr.com/2015/01/blog-post_33.html

پی نوشت:

۱ ـ گرچه با نام «بهزاد بزرگمهر» دستکم یک نفر در آنجا صفحه ای گشوده است!

۲ ـ واژه «تازی» در بنیاد خود به معنای «چادرنشین» است. ایرانیان در دوران کهن به بیگانگان بطور عمده چادرنشین پیرامون ایران، تازی می گفته اند. واژه های «تاچیک» یا «تاژیک» نیز از همین ریشه است. این واژه را می توان همتراز واژه «بربر» برای یونانیان کهن بشمار آورد. برای آگاهی بیشتر به «واژه نامه ی دهخدا» نگاه کنید.
برگرفته از «پی نوشت» نوشتار: «برادرانی با سرشت تازی»، ب. الف. بزرگمهر، ۱۴ بهمن ۱۳۸۹

۳ ـ با الهام از زبانزد: «کاچی به از هیچی!»

***


نوشته ای آمیخته با گلایه از کسی یا کسانی که گویا در «فیس بوک» به «همسنگرانش» ناسزا گفته، برایم فرستاده است! چرا برای من؟! من که نه عضو «فیس بوک» هستم و نه همراه و همگام با آن ناسزاگویان که نمی دانم چه کسانی هستند ... شاید برای آگاهی از اینکه وی چگونه در «فیس بوک» از «همسنگرانش» در برابر دشنام گویان پشتیبانی می کند(؟!)

برایش همراه با شوخی نوشتم:
«اشکال کار اینجاست که توی فیس بوک (fis book) عضو شدید! آخر این هم شد کار؟!»

با لحنی کمی برآشفته پاسخ می دهد:
«عزیز جان فیس بوک هم یک رسانه است. دنبالۀ قلم و کاغذ وشبنامه های دستی ۴۰ سال پیش مان. تکنولوژی نو را باید به نفع ایده های سیاسی نو خود بکار بگیریم. من اینطور فکر میکنم» و در ای ـ میلی دیگر می افزاید:
«فیس بوک یک رسانه است.  اگر مجازی است ( و نه واقعی) بهمان اندازه مجازی است که کاغذ و قلم و کتاب و مجله هم. . فاصله از این دنیای" مجازی" تا دنیای عینی ما دورتر از فاصلۀ کتاب، حاوی اندیشه برای دگرگونی جهان،نیست. نه بچگانه است ونه اتلاف وقت یا سرگرمی ( که آنهم اشکالی ندارد). همانطور که کتاب نیز میتواند هم این باش  وهم نه .یک اطاق فکری است»

از پاسخ خودم پشیمان می شوم و می اندیشم:
ـ بیش تر آدم ها به اینگونه سرگرمی ها نیازمندند ...

دوستان دیگری نیز هر از گاهی مرا به عضویت در «فیس بوک» و بازدید از صفحه ی خود در آنجا دعوت می کنند. پیش تر درباره پیوند اینگونه "شبکه های اجتماعی" با سازمان های جاسوسی امپریالیستی اشاره هایی در برخی نوشتارهایم نموده بودم.در این باره پاسخ جولین آسانژ، بنیان‌گذار «ویکی‌لیکس» را به نشریه‌ی «راشیا تودی» بسیار درست و سودمند یافتم.

ب. الف. بزرگمهر              ۱۶ اردی بهشت ماه ۱۳۹۰


* پیوند یکی از این نوشتارها را یادآور می شوم:

***

جولین آسانژ، بنیان‌گذار «ویکی‌لیکس» در گفت‌وگویی با نشریه‌ی «راشیا تودی»، شبکه‌ی اجتماعی «فیس‌بوک» را «مخوف‌ترین شبکه‌ی جاسوسی که تا به‌حال ساخته شده است» نامید.
آسانژ در گفت‌وگو با این نشریه‌ی روسی گفته است به عقیده‌ی او «فیس‌بوک» بانک اطلاعاتی از نام و احوال و سابقه‌ی افراد است که کاربران به شکل داوطلب این داده‌ها را تکمیل می‌کنند و به دست خود در اختیار سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی و در راس آن سرویس امنیتی آمریکا یعنی «سیا» قرار می‌دهند.

جولین آسانژ گفته است:
«هرکس که دوستی را به صفحه‌ی خود در فیس‌بوک اضافه می‌کند باید بداند که به شکل مجانی دارد به سرویس امنیتی و اطلاعاتی آمریکا سرویس می‌دهد و بانک اطلاعاتی آن‌ها را تکمیل می‌کند.» او البته تاکید می‌کند که به هیچ‌وجه فکر نمی‌کند مالک اصلی «فیس‌بوک» دولت آمریکاست؛ اما این حقیقت که سرویس اطلاعاتی ـ امنیتی آمریکا به داده‌های ثبت‌شده در «فیس‌بوک» دسترسی دارد به اندازه کافی خطرناک و نگران‌کننده است.
آسانژ معتقد است:
«آمریکا هر زمان بخواهد می‌تواند فشار سیاسی و حقوقی لازم را به فیس‌بوک وارد کند تا این داده‌ها در اختیارش قرار گیرد.»
بنیان‌گذار «ویکی‌لیکس» همچنین ادعا کرده است که «ویکی‌‌لیکس» هنوز اسناد بسیار مهم و محرمانه‌ای را که در اختیار دارد منتشر نکرده و گفته است برخی از این اسرار «شرم‌آور» هستند. آسانژ در گفت‌وگو با «راشیا تودی» از صنعت رسانه‌های جهانی و به‌ویژه رسانه‌های جریان اصلی نیز انتقاد کرده و گفته است این رسانه‌ها حقیقت را دست‌کاری شده در اختیار افکار عمومی قرار می‌دهند و کار چندانی برای جلوگیری از وقوع جنگ یا مقابله با نظام‌های فاسد انجام نمی‌دهند.

چهارم ماه مه ۲۰۱۱


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!