«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ آبان ۳۰, سه‌شنبه

هر چه فریاد و نقد و اینا دارید، همین تو!

بی برو برگرد، یکی از پادوهای نظام است که هر از گاهی زیر پوشش انتقادهایی آبکی که با انتقاد به شیوه ی دانشورانه کم ترین هماوندی ندارد، می کوشد تا روی گند و گهی تازه روی آب آمده ی «نظام سگ مذهب» ماله بکشد و بنیاد دشواری ها را به پندار خود گم و گور کند؛ کوششی ناکام  و در بسیاری موردها کودکانه و ریشخندآمیز. چندین بار خواسته ام، نامش را از سیاهه ی «گوگل پلاس» بردارم و سپس آن را نادیده گرفته و گفته ام:
بگذار باشد! نمودار خوبی از چگونگی دست و پا زدن های نظامی پوشالی است ...

این بار متن تکه پاره و رویهمرفته کوتاهی، بیش تر در هماوندی با بست نشینی در «شاه عبدِ عظیم» درج کرده که در بخشی از آن، چنین آورده است:
«... هر دادخواهی و نقد ناکارآمدی‌ها باید درون‌گفتمانی  و اصلاحی باشد. همان‌گونه که ناکارآمدی‌های قضایی نپذیرفتنی است، اعتراضات رادیکال، عبور از حکومت دینی، ندیدن نکات مثبت و رشد نظام و نهادها، نقد برون‌گفتمانی، عدم مرزبندی با دشمن، جابجا کردن اولویت‌ها و ... نه‌تنها اصلاح‌گری و عدالت‌خواهی نیست که خود، ظلم است؛ چرا که این نحو مطالبه، مانع عدالتخواهی نیروهای اصیلی است که میخواهند نقد درو‌ن‌گفتمانی کنند و راه را برای برخی محافطه کاران و سودبرندگان برای توجیه وضع موجود و برخورد با عدالت‌خواهان به‌بهانه آسیب‌های این روش باز می‌کند. ظلم احتمالی به افراد پذیرفتنی نیست، اما نباید موجب بی‌مبالاتی نسبت به ظلم‌های بزرگ‌تری مثل ظلم به نظام شود.»

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور در نشانه گذاری ها. دانسته از ویرایش گسترده و پارسی نویسی آن خودداری ورزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر

از کوشش جانکاهانه اش برای بیرون کشیدن کالبد نیمه جان «نظام» از زیر آوار دشواری ها و چالش های پدید آمده، خنده ام می گیرد یا بهتر بگویم: زهرخندی بر لبانم می نشیند. از «ظلم‌های بزرگ‌تری مثل ظلم به نظام» سخن می گوید و از «نظام»ی پشتیبانی می کند که خود پدید آورنده ی بخش سترگی از آن چالش ها و دشواری هاست. گواهمندیِ ناگواهمندش و ترس از نقدی که مبادا «برون گفتمانی» شده، تومارِ «نظام سگ مذهب» و تن به ننگ مزدوری امپریالیست ها داده ی دزدان اسلام پیشه را در هم پیچد، چنین وانموده ام:
به این می ماند که گروهی آدم ستمدیده را درون یک توپ فوتبال تپانده، مچاله کنیم و در همان حال که هر کس و ناکسی لگدی به آن توپ می زند، بگویی: هر چه فریاد و نقد و اینا دارید، همین تو! مبادا کسی از بیرون آن را بشنود و برون گفتمانی بشود! دشمن می شنود و می آید توپ را از دست مان می رباید؛ ستمی بس بزرگ تر از ستمی که بر شما روا می شود! ما اسلام پناهان و اسلام پیشگان را هم که می شناسید و ناگفته می دانید، چنانچه چیزی گرد یا بیضی چون توپ فوتبال یا دستکم دانه های تسبیح در دست و بال مان نباشد، ناگزیر با تخم های مان ور می رویم. خدا را خوش نمی آید. دادخواهی باید دادگرانه باشد!

ب. الف. بزرگمهر    ۳۰ آبان ماه ۱۳۹۶

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!