«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ آذر ۱۷, دوشنبه

حالی خوش باش و عمر بر باد مکن!


می نویسد:
روزتان را با تکه شکسته های دیروز آغاز نکنید ... هر روز که بیدار می شویم، نخستین روز از زندگی برجای مانده است ...

روزتان زیبا! زندگی تان دراز!

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب:   ب. الف. بزرگمهر

با خود می اندیشم:
این که بدتر شد! یک روز دیگر هم از زندگی مان رفت. چند روز دیگر از سرنوشتی که خداوند برایمان رقم زده، برجای مانده؟ ... نه! ولش کن! گور پدر تکه شکسته های دیروز و روزهای برجای مانده تا لب مرگ ... «حالی خوش باش و عمر بر باد مکن!»* ... روزهای برجای مانده؟! شاید همین دقیقه یا ساعتی دیگر که از سرِ کوچه پیچیدی، کاردی، این بار بجای باسن، در قلبت فرو رود و به گناه بدحجابی، یکراست به «لقاء الله» بپیوندی! یا تو زبان دراز! هر آن، ممکن است به تیر غیب گرفتار شوی! دست سرنوشت که می گویند، همین است دیگر. شاخ و دُم هم ندارد ... لااله الا الله! بر شیطان و جمهوری اسلام پناهش لعنت!

ب. الف. بزرگمهر  ۱۷ آذر ماه ۱۳۹۳

 * عمر خیام نیشابوری 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!