«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ شهریور ۵, سه‌شنبه

بهره برداری نابجا و کاری ناشایست!


دوستی در گفتگویی تلفنی با شگفتی می پرسد:
تو در سایت ... روی نوشته ی ... اظهارنظر کرده ای؟

پاسخ می دهم:
نه! من چنین نوشته ای را حتا ندیده ام تا درباره ی آن اظهارنظر کنم ...

با راهنمایی وی به آن تارنگاشت که تا چندی پیش به یک خوار و بار فروشی همانند بود و اکنون کمی دست و پای خود را جمع و جور کرده، سری می زنم و به نام «آ. بزرگمهر» برمی خورم که نزدیک به نامی است که من سال هاست آن را پای نوشته ها و یادداشت هایم بکار می برم و آمیزه ای از حرف های نخست نام کوچک و نام خانوادگیم همراه با نام دانشمند بزرگی است که یکی از گفته هایش («همگان همه چیز را دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند») را بسیار دوست دارم: «ب. الف. بزرگمهر».

به یاد می آورم که پیش تر نیز به این نام در همان تارنگاشت برخورده ام. درباره ی ساختگی بودن یا نبودن این نام نمی توانم چیزی بگویم؛ ولی به هر رو، چنانچه «بزرگمهر» نام راستین آدمی که آن را بکار می برد، نیست و به گمان بسیار چنین نیز هست، کاری ناشایست کرده است؛ زیرا نام «ب. الف. بزرگمهر»، کم و بیش شناخته شده است و کاربرد نام هایی همانند آن از سوی دیگران، چنانچه از روی ناآگاهی انجام پذیرفته باشد، در بهترین حالت آن، دشواری و سوء تفاهم یادشده در آن گفتگوی تلفنی را به همراه خواهد داشت.

از بهره برداری های حساب شده ی دیگری، چون پیوند زدن نام «ب. الف. بزرگمهر» به برخی تارنگاشت ها، بیش تر با آماج های اقتصادی که بگذرم، دشواری پدید آمده دربرگیرنده ی نام «بهزاد بزرگمهر» (Behzad Bozorgmehr) نیز هست. به عنوان نمونه، در «گوگل پلاس» در کنار نمایه ی اینجانب (Behzad Bozorgmehr)، سه نمایه ی دیگر به همین نام یافت می شود. جالب توجه آن است که راهی برای دیدن درونمایه ی هیچکدام از این نمایه ها برای من نیست؛ تصویر یکی از آن ها را پیوست نموده ام که به انگلیسی نوشته است:
Behzad hasn't shared anything with you.

در همینجا، دیگر بار اعلام می کنم که اینجانب در «فیس بوک» (facebook)  عضو نیستم و نمایه ی کسی با عنوان «Behzad Bozorgmehr» یا هر عنوان دیگری همانند نامی که در پای نوشته هایم می گذارم، از آنِ من نیست. اگر از «گوگل پلاس» به سود آماج های از دید خود، درست اجتماعی سود می برم، تا اندازه ای از سرِ ناچاری و تنها به این دلیل است که از پست الکترونیکی «گوگل» بهره مندم.

همانگونه که از نزدیک به دو سه سال پیش به این سو، بارها در یادداشت های گوناگونی درباره ی بهره وری باریک اندیشانه و محدود از چنین شبکه های و رسانه هایی بویژه از سوی کنشگران اجتماعی و اعضای سازمان ها و حزب های چپ هشدار داده ام و اکنون این جُستار با افشاگری های برخی دست اندرکاران فداکار در این زمینه ها بیش از پیش از پرده برون افتاده، سامانه هایی چون «گوگل پلاس»، «فیس بوک» و بطور کلی همه ای اینگونه سامانه های اینترنتی را بیش تر در خدمت سازمان های جاسوسی کشورهای امپریالیستی می دانم. در کنار آن ها، رژیم های تبهکاری چون جمهوری اسلامی نیز می توانند با بند و بست ها و هزینه ی پول های گزاف بادآورده ی نفتی (بادآورده برای چنان رژیم هایی!) از برخی خدمات چنین رسانه هایی سود برند. گواهی ها و نمودهای نیرومندی در این زمینه در دست است که برخی از آن ها با همه ی پرده پوشی رسانه های امپریالیستی تا اندازه ای لو رفته اند.

من با جولیان آسانژ، بنیان‌گذار «ویکی‌لیکس» که در گفت‌وگویی با نشریه‌ی «راشیا تودی»، شبکه‌ی اجتماعی «فیس‌بوک» را «ترسناک ‌ترین شبکه‌ی جاسوسی که تاکنون ساخته شده ...»*، نامیده بود، دربست و همه جانبه همداستانم. کم ترین خدمتی که این شبکه ها به فرمانروایان امپریالیست و شاید دیگر رژیم ها می کنند، گردآوری داده ها و ارزیابی سامانمند جهت گیری های افکار عمومی گروه های اجتماعی از راه همین شبکه های اجتماعی در کنار خدمت های اقتصادی و سیاسی گوناگون دیگر است که پهنه ای گسترده را دربرمی گیرد. برای کسانی که در مرکز دوزخ سرمایه داری، بویژه در رشته های ساخت نرم ابزارهای رایانه ای کار کرده و می کنند، این جُستار که شرکت های سرمایه داری غول پیکر حتا زمینه های مصرف ساختگی نیز پدید می آورند، پدیده ای آشناست. همین شرکت ها مسوول درجه ی نخست و اصلی ناامنی در اینترنت هستند و فن آوری یی که باید در خدمت آدمی بکار رود را به زمینه ای پولساز برای خود و همزمان زیانبار برای توده ی بزرگی از مردمان در همه جای جهان دگردیسه نموده اند. سودهای سرسام آوری که می برند، دوسویه است و هربار بهای آن با پیدایش فن آوری های تازه بجای آنکه پایین آورده شود، بالاتر می رود:
«هرچه پول بدهی، آش می خوری!»

با آنچه گفته شد، برای جلوگیری از سردرگمی و از آن بدتر آفرینش دشواری برای دیگران، از همه ی دوستان و رفقا خواهشمندم، چنانچه از این پس نوشته ای از اینجانب را برمی گیرند یا آن را به نقد می کشند، بجای «بهزاد بزرگمهر» یا «ب. بزرگمهر» و مانند آن ها، نامی که در پای نوشتارهایم بکار می برم (ب. الف. بزرگمهر) را درج نمایند. پیشاپیش از همه سپاسگزارم.

ب. الف. بزرگمهر  پنجم شهریور ۱۳۹۲

* «فیس بوک» ترسناک ترین شبکه‌ی جاسوسی جهان!، ب. الف. بزرگمهر، ۱۶ اردی بهشت ماه ۱۳۹۰

پی نوشت:

در یادداشت کهنه ی زیر، نمونه ای دیگر از بهره برداری های نابجا را یادآور می شوم. تا آنجا که به یاد می آورم، این مورد را با فرستادن پستی الکترونیک به آن گاهنامه، گوشزد نموده بودم؛ ولی همانگونه که در پیوند (لینک) یادشده در یادداشت آمده، نام اینجانب به عنوان عضو «هیات تحریریه»ی آن گاهنامه، همچنان دست نخورده برجای مانده است!

ب. الف. بزرگمهر  پنجم شهریور ۱۳۹۲

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

یک توضیح بایسته

در یک جستجوی اینترنتی، به نام «بهزاد بزرگمهر» به عنوان یکی از اعضای «هیات تحریریه» خبرنامه ای به نام «آفتاب» در پیوند زیر برخوردم:
http://www.aftabir.com/articles/authors.php

گرچه با نام «بهزاد بزرگمهر» (نام اصلی یا مستعار؟) در اینترنت، دستِ کم دو نفر دیگر نیز جز خودم که سوار خر ملانصرالدین شده ام، یافت می شوند، می پندارم، نام یاد شده به عنوان عضو «هیات تحریریه» اشاره به نام مستعار اینجانب دارد. این خبرنامه، پیش از این چند نوشته ای از اینجانب را برگرفته از تارنگاشت «فرهنگ توسعه» که مدت درازی است از فعالیتش جلوگیری شده، در تارنگاشت خود درج نموده بود. شاید یکبار نیز یکی از نوشتارهایم را مستقیما به نشانی ای ـ میل خبرنامه ی یاد شده فرستاده باشم. با این همه، دیدن نام خود (گرچه همواره زیر نوشته هایم «ب. الف. بزرگمهر» امضاء می کنم) به عنوان یکی از اعضای «هیات تحریریه» آن خبرنامه، شگفتی و آشفتگی مرا برانگیخت. نمی دانم چه انگیزه ای از چنین کاری داشته اند؛ ولی به هر رو، آن را کاری نادرست و ناشایست می دانم.

همینجا اعلام می کنم که اینجانب، تاکنون عضو «هیات تحریریه» این خبرنامه و هیچ خبرنامه، گاهنامه یا تارنگاشت دیگری نبوده و نیستم و از آن مهم تر، تاکنون هیچگاه از راه نوشتن یادداشت ها و نوشتارهایم، دیناری درآمد نداشته ام؛ گرچه از چنین امکانی برخوردار بوده و هستم!

ب. الف. بزرگمهر      پنجم شهریور ۱۳۹۰

http://www.behzadbozorgmehr.com/2011/08/blog-post_9649.html   


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!