«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ فروردین ۳۰, جمعه

رولَه، کاش دوقلو بی!


لُرها زبانزدی دارند که آن را بیش تر برای سرزنش بچه های مردم آزار بکار می برند؛ زبانزدی که هم خشم شان را از مردم آزاری انجام شده نشان می دهد و هم شکیبایی و بردباری با چنان بچه هایی را در خود نهفته دارد:
رولَه*، کاش دوقلو بی!

در مورد این یکی می پندارم این زبانزد را باید اینگونه دگرگون نمود:
رولَه، کاش چندقلو بی!

یک قُلش را همانگونه که خود آرزو کرده بود باید با موشکی به فضا فرستاد تا آن قدر دور زمین بچرخد که نمازهای صبح و ظهر و عصر و نافله و غافله را با هم قاتی کند و البته بسیاری موز و ساندیس و ... نیز باید همراهش نمود تا در میان نمازها دهانش را شیرین کند؛

قُل دیگرش را باید برای کارگری نه به یکی از کارخانه های مصری، آنگونه که راست یا دروغ هنگامی پیش از این آرزو نموده بود که برای جاشویی کشتی های نفت کش به کانال سوئز در مصر فرستاد تا شاید از این راه هم که شده، دستش بیاید نفت به کجا می رود و کشور انگلیس، قطب مُراد وی: «تمساح یزدی»، نه جزیره ای در باختر آفریقا که در نزدیکی قاره ی اروپاست؛

آن قُل دیگر را باید همین جا در کشور «بنین» یا یک کشور دیگر آفریقایی به کارِ گِل واداشت تا کمی هم شده کار ساختمانی و ماله کشی را دستِکم تا آن اندازه ای که وزیر امور خارجه ی کنونی آموخته، بیاموزد؛

قُلی دیگر را باید روانه ی «دیوار نُدبه» در اورشلیم نمود تا به کینه ی فروخفته که در همه ی از دین برگشتگانی که به دینی دیگر درآمده و تندروی و ستم نسبت به همکیشان پیشین خود پیشه می کنند، هرچه کاغذِ دعا و ورد و آرزوهای برآورده نشده ی دینداران یهودی را از لای سورخ های بیشمار آن دیوار بیرون کشیده، آتش بزند و سرِ یکی دو تا از آن تورات خوان های پای همان دیوار را که با آن گیس های ساختگی آویزان از بناگوش و کلاه های سیلندری پیوسته دولا راست شده و وردهای یهودی زمزمه می کنند به همان دیوار کوبیده، بشکند تا شاید اسلام آورند؛

...

شاید واپسین قُل را نیز به مصداق «مالِ بد بیخِ ریش صاحبش» باید نزد خود نگهداشت و به یکی از کارخانجات اتمی زیرزمینی خودمان فرستاد تا دستِکم در آنجا شیوه ی درستِ ساختِ «کیک زرد» را فراگیرد و دریابد که هر کیکِ زردی خریدار ندارد!**

ب. الف. بزرگمهر   ۳۰ فروردین ماه ۱۳۹۲

* رولَه به آرش بچه در زبان لُری است: بچه، کاش دوقلو بودی!

** «آغاز بهره برداری از معادن اورانیوم ساغند، کارخانه تولید کیک زرد شهید رضایی نژاد و شتاب دهنده رودوترون»، «خبرگزاری جمهوری اسلامی»، ۲۰ فروردین ماه ۱۳۹۲

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!