«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ آبان ۱۲, جمعه

دکان های خواروبارفروشی اینترنتی و مشتریان شان!


« آقای ... گرامی!

نوشته شما با عنوان «مقالاتی در باره چپ ایران» را در تارنگاشت «اخبار روز» خواندم. پرسش های خوبی در میان نهاده شده اند و می پندارم من نیز به سهم خود می توانم پاسخ هایی کم و بیش راهگشا به بسیاری از آن پرسش ها بدهم؛ ولی پیش از آن اجازه بدهید پرسشی را در میان بگذارم که به نوبه ی خود اهمیت دارد:
به چه انگیزه ای تارنگاشت «اخبار روز» را برای این کار برگزیده اید؟ آیا پیش تر به این نیندیشیده اید که ممکن است کسانی کوچک ترین گرایشی به درج نوشته هایشان در چنین تارنگاشت هایی نداشته باشند؟

می دانم که میان چنین تارنگاشت هایی با تارنگاشت های حزب ها و سازمان های سیاسی باید تفاوت نهاد. این ها تارنگاشت های عمومی تری هستند که امکان ابراز نظر برای دامنه ی گسترده تری از آدم ها و گرایشات را فراهم می کنند؛ ولی، آیا این به آرش آن است که مانند دکان های بقالی قدیم همه جور جنسی را به این بهانه در آنجا عرضه نموده به سردرگمی بیش تر دامن بزنیم؟! گمان دارم که با من در این زمینه همداستان باشید.

از دید من و برخی دیگر از کنشگران چپ که می شناسم، این تارنگاشت و برخی دیگر چون آن که در همچشمی با یکدیگر برای کشاندن گروه بزرگ تری خواننده به تارنگاشت های خود می کوشند، همان دکان بقّالی های دو نبش هستند که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در آن یافت می شود. از همین رو، کم ترین گرایشی برای درج نوشته هایم در اینگونه تارنگاشت ها ندارم. البته ... نیازی به این کار نیز ندارم. تارنگاشت شخصی ام به اندازه ای بسنده بینندگان و خوانندگان ویژه ی خود را دارد و من هیچگاه برای جلب خواننده ی بیش تر به هر بهایی نکوشیده و در آینده نیز نخواهم کوشید.

منتظر پاسخ شما در این باره خواهم ماند.

با مهر     ب. الف. بزرگمهر  »   ٩ آبان ماه ١٣٩١

پی افزوده:

فراموش نموده بودم از آن آقا بپرسم که چند نفر از میان به اصطلاح رفقای شان، سر در آخور همایش "جمهوریخواهان" نموده بودند؟ آنجا که «زُلفعلی» و «نُقلعلی» و «نیازعلی» و «کبکعلی»* به اندازه ای بسنده برای یک نمایش روحوضی گرد آورده بودند؛ شاید یکی دو تا «چراغعلی» کم داشتند تا گردهمایی شان را روشنایی بیش تری بخشند؟!

ب. الف. بزرگمهر   ١١ آبان ماه ١٣٩١ 

* این نام که هنوز هم در روستاهای لرستان برخی نوزادان را به آن می نامند و از دید من به هر رو زیباتر از نام هایی چون «غلامعلی» و مانند آن است را در اینجا به آرش آن بخش گیج و گول همایش تازه ی به اصطلاح «اتحاد جمهوریخواهان» گرفته ام.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!