«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ اردیبهشت ۲, شنبه

همان دو لاله ی سیاه و سپید، ما را بس بود: صالح و اصلح!

به شما گفته بودیم که هرچه شمار نامزدها کم تر باشد، «عوام النّاس» کم تر گیج می شوند و بهتر برمی گزینند؛ همان صالح و اصلحی که چندی پیش گفتیم. خوب! نگاه کنید به گزینش ریاست جمهوری در ممالک محروسه ی «شیطان بزرگ»! دو نامزد بیش تر نبود: یکی مُذکّر و دیگری مؤنّث؛ تفاوتی هم نمی کرد که این بر سر کار آید یا آن؛ سیاست، یکی بود و همچنان هست.۱ تفاوت بزرگ ما با آن ها در این است که ما این یکی را «رَجُل»۲ یا از آن ناشایست تر، «رَجُلِ سیاسی» نمی شناسیم؛ چون از داشتن چیزی آویخته میان پاهایش بهره مند نیست؛ لاکن، آن یکی بهره مند است. بحمدلله، برادران «شورای نگهبان» این تفاوت بزرگ شناخته شده در شریعت مُقدّس مان را بدیده گرفته اند و از آن جنس خبیث۳ که در بیش تر کتاب های آسمانی از آن ها به عنوان همدست شیطان نیز یادشده، در میان نامزدهای تایید شده نشانی نیست؛ علی ایحال از اینکه سپارش ما را خوب بگوش نگرفته و شش تن را تایید نموده اند، چندان خرسند نیستیم؛ البته می دانیم که برای شور و نشاط بیش تر بخشیدن به انتخابات و کشانده شدن آن به دور دوم، این کار را کرده اند. ما هم آن را می پسندیم و به نمایش دمکراسی اسلامی مان در انظار جهانیان نیز کمک شایانی می کند. با این همه، می پنداریم چنانچه همان دو لاله ی سیاه و سپید را تایید صلاحیت می کردند، «عوام النّاس» تکلیف خود را بهتر می دانستند و چه بسا انتخابات نیز از شور و نشاط بیش تری برخوردار می شد.۴ از شما پنهان نیست که ما نظرمان به آقای رییسی نزدیک تر است؛ ولی احوط در آن است که آن یکی از صندوق رای بیرون آورده شود تا خدای ناکرده، ناچار به نرمش قهرمانانه ی دیگری نشویم. حتا اگر کس دیگری هم از صندوق رای بیرون آید و آگاه هستید که بسیاری از مردم از دولت کنونی ناخشنودند و خودمان هم دل خوشی از اینا نداریم، ناچاریم راه همین دولت را با «استکبار جهانی» دنبال کنیم و با «شیطان بزرگ»، همچنان دست به عصا راه برویم تا خرمان که در میان پل سردرگم مانده، انشاء الله به سلامتی رد شود. می دانید که این رییس جمهور تازه روی کار آمده در آنسوی اقیانوس نیز با لبخند و اینا کم تر سر و کار دارد و چه بسا با همه ی چیزهایی که بگردن گرفته ایم، باز هم دودمان را به باد دهد.۵

از زبان مردک الدنگ در گفتگوهای درِ گوشی با برخی از نزدیک ترین تبهکاران خیمه و خرگاهش:
ب. الف. بزرگمهر دوم اردی بهشت ماه ۱۳۹۶

پی نوشت:

۱ ـ گرچه کسی که این سخنان از زبان کژدم گزیده ی وی گفته می شود از دریافت بخردانه ای در این اندازه برخوردار نیست؛ چشم پوشی نموده و چنین انگاشته ام. ب. الف. بزرگمهر یکم اردی بهشت ماه ۱۳۹۶

۲ ـ واژه ی عربی «رَجُلِ» در بنیاد خود به همان آرش «ذَكَر» در عربی یا کیر در پارسی است.

۳ ـ از ناگزیری کاربرد شماری واژه های عربی یا از ریشه عربی که همتراز پارسی دارند، پوزش می خواهم.

۴ ـ شاید بسیاری می پندارند که این مردک نادان، دلش می خواهد تا آن آخوند تبهکاری که سرراست در کشتارِ گروهیِ زندانیان سیاسی ایران دست داشته از صندوق رای بیرون آمده، کارپرداز خیمه و خرگاه نظام شود. از دید من، چنین نیست. او نیک می داند که واگذاری تصمیم گیری درباره ی تحریم های تازه در مجلس سنای «یانکی» ها به پس از روشن شدن نتیجه ی "انتحابات" در ایران از چه آرشی برخوردار است و با همه ی کودنی سرشتی ویژه ی خویش، پس از سال های آزگار، سرانجام دریافته است که نه آن آخوند و نه دیگر واپسگرایان و تاریک اندیشانی چون وی از هیچگونه برنامه و دورنمایی برای بهبود اوضاع هر روز ناگوارتر شونده ی اقتصادی ـ اجتماعی کشورمان برخوردار نبوده و چنانچه در زمینه های اجرایی در ترازهای بالاتری کاربدست شوند، هرج و مرج بازهم بیش تری در همه ی زمینه های زندگی مردم را دامن خواهند زد. وی با آنکه می داند پیگیری سیاست های نولیبرالیسم سرمایه داری امپریالیستی از سوی «دولت زهدان اجاره ای» نیز به از هم پاشی هرچه بیش تر اقتصاد ملی پایمال شده و نابودی آن فرجام می یابد، این راه را دستِکم برای پایور نمودن هستی ننگین رژیمش و اگر باریک تر بگویم: با چشم به گشایشی از آسمان یا زمین از این ستون به آن ستون پریدن، آسوده تر می بیند؛ گرچه، نگران نارو زدن آخوند پاچه ورمالیده ی ریش حنایی و دار و دسته ی کلان دزدان تمرگیده در دولت و پیرامون آن ها نیز هست.

۵ ـ در اینجا نیز با آنکه از گوشه چشم برخورد طبقاتی به جُستار، وی و آن آخوندِ دست داشته در کشتارِ گروهیِ زندانیان سیاسی ایران، در سنگری نزدیک تر به یکدیگر تا آخوند پفیوز امنیتی: حسن فریدون روحانی شده، جای می گیرند، این آخوند آبزیرکاه، وی را همچشمی برای فرزند آبزیرکاه تر از خویش: «آقا مجتبی» می داند که چشم نشستنش به جایگاه ولایت فقیهی پس از خودش را در سر می پروراند. آروین های تلخ گذشته به وی آموزانده که مردم ایران به هنگام بایسته و از روی ناچاری هم شده، آماده اند مردکی بی جربزه و ترسو، چون «کفتر پر قیچی نظام» (محمد خاتمی) که با آماجی دیگر پای به انتخابات نهاده بود را به ریاست جمهوری برکشند تا نامزد نزدیک به «آقا بیشعور نظام» شکست بخورد. اکنون، این آخوند نیرنگباز در پی پیشبرد چنان سناریویی نیز هست؛ زیرا نیک می داند که جز بخش هایی اندک از وامانده ترین لایه های اجتماعی سردرگم، توده های مردم در برابر دوقطبی: رییسی و روحانی، آنگاه که ناگزیر به برگزیدن یکی شوند، این یکی را برخواهند گزید و نه آن آخوند دست داشته در کشتارِ گروهیِ زندانیان سیاسی ایران را. این را نیز بیفزایم که همه ی دست اندرکاران گذشته و کنونی رژیم، هر یک به اندازه ای در آن کشتار بیمانند تاریخی دست داشته اند.

نکته ی دیگر که کوشیده ام آن را در اینجا کالبد بخشم، ناراستی و نابکاری «آقا بیشعور نظام»، حتا با نزدیک ترین کسان دور و بر خویش است که حتا با آن ها نیز همه ی آنچه در سینه دارد را درست بر زبان نمی آورد.

شاید بخت با من یار باشد تا بتوانم یادداشت جداگانه ی تازه ای در هماوندی با چنین برگماری های ریشخندآمیزی زیر سرپوش از آن ریشخندآمیزتر «انتخابات» بنویسم؛ ولی همینجا رک و پوست کنده بگویم که چنین رژیم تبهکار و سزاوار سرنگونی، بیش از آنکه درون کشور نیازمند پایور شدن و بازیافت مشروعیت از دست رفته باشد، بیرون کشور و بویژه برای خداوندان سرمایه ی جهان، نیازمند چنین نمایشی است؛ نه از این سویه که سر آن خداوندان را بتواند شیره بمالد ـ زیرا آن ها بخوبی از بی پایگی و نداشتن پشتوانه ی توده ای آن آگاهند ـ که آن ها نیز به نوبه ی خویش، همچنان و هنوز تا اندازه ای به نمایش عابد شدن گربه ای که دیگر پنج پنج نمی گیرد، نیازمندند؛ گربه ای که نویدبخش «اسلام خوب» برای به بند کشیدن توده های مردم در جاهای دیگری از جهان برای آن خداوندان در گل مانده است. به این ترتیب و با نادیده گرفتن سایر جستارهای هماوند با آن، پای نهادن در چنان انتخاباتی، نه تنها به آرش بدرازا کشیده شدن هستی ننگین ترین رژیم تاریخ ایران است که افزون بر آن و بویژه سرافکندگی بازهم بزرگ تری برای مردم ایران به ارمغان خواهد آورد. از دید من، کارکردِ آن گروه از روشنفکران که توده های مردم را به شرکت در چنین نمایش ریشخندآمیز و خوارکننده ای دلگرم می کنند، در هر جامه ای، زیر هر پرچم و به هر شَوَند و انگیزه ای که باشد، جز تبهکاری بیش نیست.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!