«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

یکم ماه مه ـ روز تعطیلی کارگران ـ بازانتشار

لنین، ماه مه ۱۸۹۶

رفقا، بیایید نگاه باریکی به شرایط زندگی مان بیندازیم؛ بیایید جو محیطی که روزمان در آن سپری می شود را بررسی کنیم. ما چه چیزی را می بینیم؟ ما سخت کار می کنیم؛ ما ثروت بیشماری تولید می کنیم: طلا و پارچه های قیمتی، گلدوزی و مخمل؛ ما آهن و زغال از ژرفای زمین بیرون می کشیم؛ ماشین ابزارها و کشتی و دژ و راه آهن می سازیم. همه ی دارایی جهان، بدست ما فرآورده می شود و با عرق و خون ما بدست آمده است. پاداش مان از کار سختی که انجام می دهیم چیست؟ اگر عدالتی در کار بود، ما می بایست در خانه های خوب زندگی می کردیم؛ لباس خوب می پوشیدیم و در هیچ شرایطی نمی بایست پاداش مان، تکه نان روزانه باشد؛ اما همه ی ما بخوبی می دانیم که مزدمان به سختی برای زنده ماندمان بس است. کارفرمایان حقوق ما را می کاهند؛ ما را وادار به اضافه کاری می کنند و به ناحق جریمه مان می کنند. در یک کلام، آن ها از همه ی راه ها به ما ستم می کنند و در صورت نشان دادن ناخشنودی، بی درنگ از کار بیرون مان می اندازند. ما بارها و بارها دریافته ایم، کسانی که برای پشتیبانی از ما به آن ها روی می آوریم، دوستان و سر سپردگان کارفرمایان هستند. ما، کارگران در نادانی نگه داشته شده و از آموزش بازداشته شده ایم که مبادا بیاموزیم برای بهبود شرایط مان پیکار باید کرد. آن ها ما را به بردگی کشیده اند؛ ما را با کوچک ترین بهانه از کار بیرون می کنند و هرکسی را که در برابر ستم بایستد، زندانی کرده و یا به تبعید می فرستند و از دست زدن به پیکار بازمی دارند. ناآگاهی و بردگی، این ها شیوه هایی هستند که سرمایه داران و حکومتی که همواره پشتیبان آن هاست، برای به زنجیر کشیدن مان بکار می گیرند.

ما برای بهبود شرایط، برای افزایش حقوق، برای کوتاه نمودن ساعت های کار، برای نگهبانی از خود دربرابر بدرفتاری، برای آموختن کتاب های آگاهی بخش و سودمند چه روش هایی را باید بکار بگیریم؟ همه بر ضد ما هستند؛ کارفرمایان (زیرا هرچه ما وضعیت بدتری داشته باشیم، آن ها زندگی بهتری خواهند داشت) و همه سر سپردگان شان، همه آن هایی که از سرِ صدقه ی سرمایه داران زندگی می کنند و سربه فرمان آن ها دارند، ما را در ناآگاهی و بند نگه می دارند. ما نمی توانیم دست کمک به سوی هیچکسی دراز کنیم؛ ما می توانیم بر خودمان تکیه کنیم. نیروی ما در گردآمدن ماست؛ رهایی مان در یگانگی، در استواری و پایداری پرجنبش در برابر بهره کشان است. بهره کشان بر این امر آگاهند و کوشیده اند که به هر دستاویزی ما را از یکدیگر جدا نگه دارند و نگذارند تا به این دریافت برسیم که ما کارگران منافع مشترک داریم. آن ها حقوق کارگران را می کاهند؛ نه همه را همزمان که یک به یک. آن ها برای مان سرکارگر درست می کنند؛ پیمانکار راه می اندازند؛ آن ها به اینکه ما چگونه در کار عرق می ریزیم، نیشخند می زنند و حقوق مان را خرده خرده می کاهند؛ اما این جاده ای است دراز که راه برگشت ندارد. برای تاب و توان، اندازه ای هست. بدرازای سال گذشته، کارگران روسیه به کارفرمایان نشان دادند که بندگی برده وار می تواند به دلاوری مردانی دگردیسه شود که نمی خواهند در برابر گستاخی سرمایه داران آزمندی که کار بدون مزد از ما می کشند، سر فرود آورند.

اعتصاب های بیشماری در شهرهای گوناگون انجام پذیرفته اند، در یاروسلاول، تایکوف، ایوانف، وزنسنسگ، بلاستوک، ویلنا، مینسک، کی یف، مسکو و چندین شهر دیگر. بیشتر این اعتصاب ها با کامیابی پایان یافتند. حتی اعتصاب های ناکام نیز تنها در ظاهر ناکام هستند. در واقع، این اعتصاب ها کارفرمایان را بسیار به هراس می اندازند؛ به آن ها زیان های بسیاری وارد می آوردند و از ترس اعتصاب های تازه، آن ها را به امتیاردهی وامی دارند. بازرسان کارخانه نیز به تکاپو می افتند و خشنودی سرمایه داران را در چشمان شان می بینند. این بازرسان تا هنگامی که چشمان شان از سوی کارگران فراخوان دهنده اعتصاب باز شوند، کور می ماند؛ در واقع تا هنگامی که متوجه سوء مدیریت درکارخانه هایی که در مالکیت شخصیت های تاثیر گذاری چون آقای تورنتون هستند و یا سهامداران کارخانه پوتیلوف بشوند.

ما در «سنت پیترزیورگ» هم برای مدیران دردِ سر پدید آورده ایم. اعتصاب بافندگان کارخانه تورنتون، اعتصاب کارگران دُخانیت در کارخانه های لافرم و لبدف، اعتصاب کارگران کفاشی، تبلیغ (آژیتاسیون) در میان کارگران کارخانه های کنیگ و وارونین و همجنین میان کارگران بار انداز کشتی و در فرجام هرج و مرج های تازه در سسترورتسک، همه نشان داده اند که ما راه پیکار را برگزیده ایم و دیگر نمی خواهیم قربانی گوش به فرمانی باشیم. همانگونه که بسیاری می دانند، کارگران بسیاری از کارخانجات و کارگاه ها به سازماندهی «اتحاد پیکار برای آزادی طبقه کارگر» دست یازیده اند که آماج آن، آشکارکردن هرگونه بدرفتاری، ریشه کن کردن سوء مدیریت، پیکار بر علیه سرکوب بیشرمانه از سوی بهره کشان بی وجدان، و دستیابی به آزادی کامل از بند آن هاست. این اتحادیه به پخش اعلامیه در جاهای گوناگون می پردازد و سبب می شود تا لرزه بر اندام کارفرمایان و سرسپردگان ارادتمند آن ها بیفتد. این، خود اعلامیه ها نیستند که آن ها را می هراسانند که توان پایداری یگانه ی ما و نمایش پرنیروی توان مان ـ که ما بارها آن را به آن ها نشان داده ایم ـ است که موجب می شود تا آن ها بر خود بلرزند. ما کارگران اعضای «اتحادیه» در «سنت پیترزبورگ» ازهمکاران دیگرمان دعوت می کنیم که به «اتحادیه» بپیوندند تا امر مهم یگانه شدن کارگران در پیکار برای منافع خویش را به پیش برند. هنگام آن رسیده است که ما کارگران روسیه، زنچیر های بندگی را که سرمایه داران و حکومت برای به زنجیر کشیدن مان بکار گرفته اند، در هم شکنیم. هنگام آن رسیده است که ما به پیکار برادرانمان، کارگران سرزمین های دیگر، بپیوندیم و در زیر یک پرچم مشترک، پرچم «کارگران جهان، یگانه شوید» در کنار آن ها باشیم. در فرانسه، بریتانیا، آلمان و سرزمین های دیگر، کشورهایی که کارگران هم اکنون در اتحادیه های نیرومند با هم یگانه شده اند و به حقوق پرشماری دست یافته اند، کارگران روز ۱۹ آوریل [یکم ماه مه ـ پیش از انقلاب اکتبر، تقویم روسیه ۱۳ روز عقب تر از اروپای باختری بود] را به عنوان روز تعطیل عمومی برسمیت شناخته اند.

در این کشورها، کارگران، کارخانه های دودآلود و بی روح را رها کرده و و در خیابآن های اصلی شهرها در صف های منظم رژه می روند و نیروی روزافزون خود را به کارفرمایان نشان می دهند؛ آن ها نشست های پرشمار و بزرگ برگزار می کنند؛ درباره ی پیروزی های سال پیش شان به سحنرانی می پردازند و برای پیکار در سال آتی برنامه ریزی می کنند. به خاطر ترس از اعتصاب، هیچ کارخانه داری جرات جریمه کردن کارگری برای غیبت در این روز را ندارد. همچنین در این روز، کارگران درخواست بنیادین خود: ۸ ساعت کار در روز را به کارفرمایان یاد آوری می کنند؛ ۸ ساعت کار، ۸ ساعت خواب، ۸ ساعت آسودگی. این، آن چیزی است که کارگران کشورهای دیگر می خواهند. هنگامی بود، نه چندان دور که آن ها بسان ما امروز، این حق را نداشتند که نیازهایشان را در میان بگذارند. آن ها هم بسان ما به خاطر تنگدستی، خرد شده بودند و مانند وضعیت امروز ما، از هیچگونه یگانگی برخوردار نبودند؛ اما آن ها با پیکار سرسختانه و از خودگذشتگی بسیار، حق ستیزه و درمیان نهادن گروهی امور کارگران را بدست آوردند. ما بهترین آرزوهایمان را برای برادران مان در سرزمین های دیگر داریم تا پیکارشان هر چه زودتر به پیروزی دلخواه شان برسد و هنگامی فرا رسد که نه ارباب باشد، نه برده؛ نه کارگر باشد و نه سرمایه دار؛ اما همه مانند هم کار کنند و همه مانند هم از زندگی سرخوش شوند.

رفقا! اگر ما با گرمی و یکرنگی هرچه بیش تر برای یگانگی کارگران بکوشیم، دور نخواهد بود که پس از سازمان دادن نیروهایمان در صف های یکپارچه، بتوانیم بگونه ای آشکارا همراه کارگران همه کشورها با نادیده گرفتن نژاد و باورشان، در پیکار برعلیه سرمایه داران همه کشورها یگانه شویم و بازوی پرنیروی ما افراشته شده و زنجیرهای ننگین بندگی ازهم بگسلند. کارگران روسیه به پا خواهند خواست و سرمایه داران و حکومتی که همیشه خدمتکار آن هاست، گرفتار خونخواهی خواهند شد.

لنین، ۱۹ آوریل ۱۸۹۶

«اتحاد پیکار برای آزادی طبقه کارگر»

برگردان و پخش از حزب کار ایران (توفان) به مناسبت یکم ماه مه

این نوشتار از سوی اینجانب، ویرایش و پارسی نویسی شده است. ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!