«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ فروردین ۱۲, شنبه

مشدی حسن زود برو زن بگیر ـ بازانتشار

سروده ای دلنشین از اشرف الدّین حسینی («نسیم شمال»)


این سروده پیش تر با برنام «فصل بهار است برو زن بگیر» در پیوند زیر درج شده بود:
 
ب. الف. بزرگمهر   چهارم شهریور ماه ۱۳۹۴

***
مصلحت
شب عید است ای ملا ، من ندانم
زر از مخزن بگیرم یا نگیرم
بود عمر من از هفتاد افزون      
بفرما زن بگیرم یا نگیرم
مرا باشد زن پیری به خانه        
به ریشم می زند هر صبح شانه
ولی میگیرد از بهرم بهانه        
نخ و سوزن بگیرم یا نگیرم
بدیدم دختری چون دسته‌ی گل   
ربود از قلب من صبر و تحمل
دلم پر می زند مانند بلبل    
بگو  ار  زن بگیرم  یا  نگیرم

جواب
آی بارك الله به تو با اعتقاد     
مؤمن خوش نیت  نیكونهاد
خوب خیالی به سرت اوفتاد    
دختر پاكیزه به صد فن بگیر
مشدی حسن زود برو زن بگیر
فال زدم  فال تو خوب است خوب    
طالع و اقبال تو خوب است خوب
منزل امسال تو خوب است خوب     
زود به تجریش تو مسكن بگیر
مشدی حسن زود برو زن بگیر
                                                                                       
فال تو خوب آمده دنبال كن     
رو بسوی خانه دلاله كن
فکر یکی دختر نه ساله کن
گر تو نمی خوای واسه من بگیر
مشدی حسن زود برو زن بگیر
این شب عید است بكن عیش و حال  
رو سوی بازار بخر با جوال
سیب و به و خربزه و پرتقال
ماهی و قرقاول و روغن بگیر
مشدی حسن زود برو زن بگیر
زود تو اسباب عروسی بخر
قند بخر چایی روسی بخر
جنس ز دكان پروسی بخر
بهر خودت پیرهن تن بگیر
مشدی حسن زود برو زن بگیر
عمر تو هفتاد بود در جهان    
ارواح بابات تو جوانی جوان
پیش حریفان بنما امتحان      
دختركی چون گل سوسن بگیر
مشدی حسن زود برو زن بگیر
منزل زن ها تو سوا كن سوا
پیر شدی پیر حیا كن حیا
ریشتو قرمز ز حنا كن حنا
بر زنخت دوده گلخن بگیر
مشدی حسن زود برو زن بگیر
زود بخر همره حاجی مفید   
اشرفی و لیره و شاهی سفید
عید تو با تازه عروست سعید  
خوشه ی لذت تو ز خرمن بگیر
فصل بهار است برو زن بگیر
هیچ از این جنگ و جدل دم مزن   
تیشه به این ریشه دمادم مزن
پول مده معركه برهم مزن         
دامن خفتان تهمتن بگیر
مشدی حسن زود برو زن بگیر
چار پسر داری همه قل چماق    
زود بده مادرشان را طلاق
فكر سه زن كن ز ره اشتیاق    
شب به كفت مشعل روشن بگیر
مشدی حسن زود برو زن بگیر
مخلص تو در همه طهرون منم  
جون تو با دشمن تو دشمنم
باد و بال تو به این گردنم          
پول بده مال معین بگیر
مشدی حسن زود برو زن بگیر
دم مزن از آیروپلان پروس 
هیچ مكن صحبت ورشوی روس
جان تو و جان عزیز عروس  
عارض چون لاله به دامن بگیر
مشدی حسن زود برو زن بگیر
كرده فلان شخص خیانت مگو    
یا شده بر شرع اهانت مگو
صحبت اسلام و دیانت مگو      
آفت چین، لعبت ارمن بگیر
مشدی حسن زود برو زن بگیر
عید شریف تو مبارك بود
برسر تو تاج تبارك بود
دنبه ی قوچ تو سه چارك بود     
قیمه بخور مرغ و فسنجان بگیر
مشدی حسن زود برو زن بگیر

«فالگیر» 

برگرفته از «کلیّات نسیم شمال»، کتاب باغ بهشت، کتابفروشی صحفی مدرسه فیضیه، چاپ دوم، سال ١٣٦٤
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!