«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۲ اسفند ۱۰, پنجشنبه

آیا راهی جز جنگ افروزی بیش تر برای رهایی از این کابوس ها هست؟

امیدوارم آزمایش مغزی در کار نباشد؛* زیرِ بارِ آن نخواهم رفت. شکیبایی ام را از دست داده ام و همه چیز در گرداب درونِ مغزم می چرخند؛ حتا دیگر دلم نمی خواهد با سگ نازنینم پیاده روی کنم؛ می ترسم باز هم پای یکی دیگر از پاسداران را بگزد و مانند دیگران روانه ی بیمارستانش کند. تنها مانده خودمان را هم بگزد و لَنگ مان کند که گوژ بالا گوژ خواهد بود؛ چون هم اکنون هم چندان درست راه نمی رویم. تازه نشسته ای و می خواهی به کارهای بر جای مانده و تلنبار شده برسی، آن تلخک گداسرشتِ پررو زنگ می زند و باز هم پول می خواهد؛ حرامزاده می پندارد که از حیف و میل آن برای خرید کاخ های تازه در چارگوشه ی جهان آگاه نیستیم؛ همیشه می نالد و گناه ناکامی های جنگی اش را که جان نزدیک به نیم میلیون سرباز بخت برگشته شان را ستانده با چشم سپیدی بگردن ما می اندازد تا باز هم ما را تیغ بزند. اینجوری هیچ آینده ای در کار نیست؛ نه برای او و نه برای خودم که جز باخت های سیاسی پی در پی بهره ای نبرده ام. اندیشه ی بازگشت آن گاومیش به این کاخ رو سیاهِ سپیدکاری شده و جایگزینی ام هم بیش از پیش کامم را تلخ می کند؛ از همه ی این ها بدتر، اندیشه ی اینکه پایم به دادگاه کشیده شود و تا پایان زندگی تیره روزم با آبرویی از دست رفته در زندان بگذرانم، گریبانم را رها نمی کند. نمی توانم گناه همه چیز را بگردن دَردانه پسرِ الدنگم بیفکنم. آینده تیره و تار است. این آینک تیره را هم بچشم زده ام که چهره ی ترشرویم را نبینید. آیا راهی جز جنگ افروزی بیش تر برای رهایی از این کابوس ها هست؟ بگمانم نه! من که از آن اَستَرِ جفتک پرانِ اسراییلی کم تر نیستم. از کُسخل بازی های چپ وراست را جابجا گرفتن هم چیزی در نخواهد آمد. هم اکنون هم بسیاری بو برده اند که سیاه بازی برای دریافت بخشودگی از دادگاه است. باید تا دیر نشده، جهان را لگدمال و نابودکنم ... تنها راه درستِ پیشِ رو همین است ...

از اندیشه و زبان «پرزیدنت بادبادی»:  ب. الف. بزرگمهر   دهم اسپند ماه ۱۴۰۲

* کاخ روسیاه به آگاهی رساند که «پرزیدنت بادبادی»، مهتر جمهور «یانکی» ها برای آزمایش های پزشکی سالانه راهی بیمارستان می شود. بامداد امروز به وخت واشنگتن، وی به «کانون پزشکی والتر رید» در نزدیکی واشنگتن رفت.

بنیاد داده ها برگرفته از «چوب دو سر گُه» به تاریخ نهم اسپند ماه ۱۴۰۲ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!