«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ تیر ۱۹, سه‌شنبه

هیچ فراموشی در کار نیست ... ـ بازپخشش

نوشته ای است از نادر ابراهیمی:
ما از وحشت فراموش کردن دیگران است که عکس آنها را به دیوار می کوبیم یا روی تاقچه می گذاریم؛ یک وفاداری کاذب ... خود ما به عکس هایی که به دیوارهای اتاقمان می کوبیم نگاه نمی کنیم یا خیلی به ندرت و تصادفا نگاه می کنیم. ما به حضور دائم و به چشم نیامدنی آن ها عادت می کنیم. عکس، فقط برای مهمان است ... این را یادتان باشد که ذره یی در قلب، بهتر از کوهی بر دیوار است.

از «گوگل پلاس»

این نادر ابراهیمی، یکی از آن نیمچه نویسندگان ایرانی است (از دید خودم می گویم؛ امیدوارم طرفدارانش را نیازرده باشم!) که با پشتکار بسیار، خودش را به ترازی همچنان پایین تر از میانگین در نویسندگی بالا کشید. من همه ی نوشته هایش را خوشبختانه نخوانده ام؛ داوریم درباره ی وی، بر بنیاد همان چند تایی است که خوانده ام؛ نوشته هایی که افزون بر بی ذوقی و جاندار نبودن شان به پرگویی نیز آمیخته است. این هم یک نمونه از آن بی ذوقی ها که با پند و اندرز نیز همراه شده است:
«... این را یادتان باشد که ذره یی در قلب، بهتر از کوهی بر دیوار است.»

کسی که خود می نویسد و نوشتن برایش چون تکلیفِ شبِ بچه ای دبستانی نیست، جان کندن در نوشتن همین یک خط و ساختگی بودن چینش واژه ها در کنار یکدیگر که از احساسی درونی سرچشمه نگرفته را نیک می بیند. من اگر جای وی و شمار دیگری چون وی بودم، هرگز دست به قلم نمی شدم و سیاه مشق بیرون نمی دادم.

از اینکه بگذریم و انگیزه ی نوشتن این یادداشت نیز شد، تصویری از قهرمان ملی ایران: خسرو روزبه روی میز کارم است که از بامداد تا شب، هر آن که پشت میز می نشینم، بارها و بارها به چهره ی نجیب وی می نگرم و گاه گداری نیز با وی زمزمه هایی دارم؛ گاهی چهره ی پسر بزرگم که همنام وی است با او می آمیزد و جان می گیرد و من ناخودآگاه، هر دو را که یک کالبد یافته اند، نوازش می کنم.

او چیزی نمی گوید و تنها نگاهم می کند؛ ولی من هر بار از وی نیرو می گیرم. تصویر ارجمندش، جانمایه ای است برای کوشاتر شدن؛ چیرگی بر خمودی و تاب آوردن در برابر هر رخداد ناگواری. هیچ فراموشی در کار نیست و او همیشه همانجاست که باید باشد.

ب. الف. بزرگمهر    ۲۵ خرداد ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/06/blog-post_25.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!