«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ اسفند ۱۴, دوشنبه

هر چی عوض داره، گِله نداره

لا اله الاالله! ما به فلان جای ننه ی مرحوم مان خندیدیم، اگر چنین شکری خورده باشیم!*

از زبان نشانه خدای برآشفته:  ب. الف. بزرگمهر  ۱۴ اسپند ماه ۱۳۹۶

* بیگمان، چنین گفته ای ناسزا خوشایند بسیاری بویژه آن ها که در زندگی جز بَرگِ گُل از دهان گلبوی شان بیرون نیامده و از کسی نیز نشنیده اند، نیست؛ ولی، در این باره نیز چون ماجرای «حجاب» و چادر و روسری و روبنده و اینا که دختران و زنان دلاور کشورمان، پاسخی شایسته و دندان شکن به «یا روسری، یا توسریِ» میوه چینانِ سگ مذهبِ انقلاب دادند و روسری ها را بر چوب آویختند، هر چه عَوَض دارد، گِله ندارد! بخوبی به یاد می آورم که همان روزهای نخست پیروزی انقلاب توده ای بهمن، «بزرگ نشانه خدایی» چون این مردک برآشفته و شاید هم خود وی، پس از قُمار خواندن بازی شترنگ (شطرنج)، شاید برای محکم کاری بیش تر، فتوایی اینچنین داده بود:
... بازی شطرنج حرام است و هر کس که به این بازی مبادرت ورزد، مانند آن است که به عورت مادرش نگاه می کند.

در پی این یاوه گویی خوارشمارنده ی مردم، «فدراسیون شطرنج» بسته شد و تنها جایی که پدرم، هر از گاهی برای بازی دلخواهش به آنجا می رفت (جایی در خیابان کاخ تهران یا پیرامون آن، بگمانم وابسته به همان فدراسیون!) نیز سوت و کور شد. همان هنگام که پس از مدت زمانی به تهران بازگشته بودم، وی که هنوز از چنان فتوایی آگاهی نداشت و بگوش من نیز نرسیده بود با این پندار که شترنگ در جایی دیگر برگزار می شود از من خواست که جای تازه را پرس و جو کرده، بیابم تا چنانچه دور نباشد، بتواند تنها سرگرمی دوران بازنشستگی اش را پی گیرد. درست به یاد نمی آورم؛ ولی به هر رو بجایی در یکی از خیابان های کوچک پیرامون خیابان انقلاب، رهنمون شدم و پس از زنگ زدن بسیار در پشت در بزرگِ آنجا که بگمانم خانه ای بیش نبود و سر و صدایی نیز به نشانه ی هستی شترنگ بازان یا کسانی دیگر بگوش نمی آمد، پیرمردی ریشو و اخمو، خمیازه کشان در آستانه ی در پدیدار شد و در پاسخ پرسش من با چهره ای درهم رفته گفت که اینجا «فدراسیون کر و لال ها»ست. دیگر چیزی از وی نپرسیدم و با خود گفتم:
شاید به همین شَوَند، آنچنان خاموش است. چند روزی پس از آن که از ماجرای فتوا آگاه شده و به پدرم گفتم، سخت برآشفت و ناسزایی نیز بر ضد آخوندها که بسیار از آن ها بدش می آمد، بر زبان راند که درست به یاد ندارم.

اینک، گام بگام و در هر گامی، پاسخ همه ی آن بلاهایی که بسر توده های مردم ایران آورده و هنوز تا هنگام سرنگونی ناگزیرشان پی می گیرند از همین مردم دریافت می کنند:
سیلی ها و توسری های کوچک و بزرگی که چپ و راست، بگوش شان نواخته شده و می شود تا گورشان را برای همیشه گم کنند.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۴ اسپند ماه ۱۳۹۶

زیرنویس تصویر:
«بسم الله الرحمن الرحیم! اخیراً در اخبار بعضی از رسانه‌ها آمده بود که معاون رئیس جمهور در امور زنان گفته است که درباره ورود زنان به ورزشگاه‌ها، خدمت حضرت آیت‌الله العظمی مکارم رسیدم و توضیحاتی دادم و ایشان نسبت به این موضوع قانع شدند. به اطلاع همه مخاطبین عزیز می‌رساند که این خبر به طور کامل دروغ و کذب محض است و نامبرده ملاقاتی با معظم له نداشته و گفت‌وگویی نکرده است و راستی مایه تعجب است چگونه چنین دروغ‌هایی در عصر و زمانه ما گفته می‌شود و چرا قبح و زشتی دروغ اینقدر از میان رفته است با اینکه دروغ از بزرگ‌ترین گناهان کبیره از نظر آموزه‌های اسلامی و سرچشمه انواع گناهان است.» برگرفته از «خبرگزاری مهر»   ۱۲ اسپند ماه ۱۳۹۶

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!