«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ شهریور ۱۷, جمعه

این هم یک چهره ی سینمایی تازه: موشیفته لواسانی! ـ بازانتشار

هر وقت در اینترنت دنبال چیزی می گردم، یک خبری هم درباره ی او آنجاست؛ از فیلم های تازه ای که بازی کرده، بگیر تا رقص عربی برای فلان شیخ بچه ی پولدار عرب در دوبی و ...

حالا دیگر سوژه ای است برای رسانه های بی سوژه ی باخترزمین و نوچه های ایرانی تبارشان که وظیفه دارند درباره ی هر جُستار بیهوده ای چیز بنویسند تا دشواری ها و چالش های راستین جامعه ی جهانی و ایرانی در سایه بماند؛ و او هم یکی از آن سوژه های دلچسب است که چپ و راست درباره اش قلمفرسایی کنند و دلاوری دروغینش را که جز تن دادن به پستی رایج و سر خم نمودن در برابر پول چیزی بیش نیست، بستایند و همه ی این ها همراه با تصویرهایی در حالت های گوناگون! تنها شاید شرمگاهش مانده که از وی نمایش نداده باشند ...

چندی پیش، من هم از سرِ لج و لجبازی، چنین سوژه ای را از «گوگل پلاس» برگزیدم؛ اگر آن یکی ریشه در فراهان دارد؛ این یکی از لواسان است یا بهتر است بگویم: خودم چنین انگاشته ام؛ دو منطقه ای که گویا بیش ترین سیاستمداران دوره ی قاجار و پهلوی از آنجا برخاسته بودند و اگر از یکی دو تایشان که خوب بوده اند، بگذریم، سایرین یا «روسو فیل» (همان روسیه پرست به زبان پارسی!) از آب درآمدند یا «انگلوفیل»؛ همانا طرفداران انگل های انگلیسی! اکنون هم گویا همچشمی شان به جز سیاست به جهان "هنر" و سینما نیز کشیده شده است ...

نگاهش کنید! کمی پیر است و دنده ها و کون و کپل چندان خوش ریختی ندارد؛ ولی، موهای بلند زیبایی دارد. چندان به دوربین خو نگرفته و از شما چه پنهان کمی هم شرمناک شده است که اینگونه کونِ لخت از وی برای درج در رسانه ها عکس بگیرند؛ برای همین، چشم هایش را زیر موهایش پوشانده است! زیاد جدی نباید گرفت؛ کم کم خو می گیرد ...

نام هنری اش را خودم برگزیده ام: موشیفته لواسانی!

ب. الف. بزرگمهر دوم آبان ماه ۱۳۹۲

http://www.behzadbozorgmehr.com/2013/10/blog-post_1337.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!