«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ خرداد ۱۹, پنجشنبه

چرا در آن بالا تنها نشسته ای؟

برای معظّم الله «بزرگ عمامه داران» و "نماینده ی خدا در ایران"

اعرابی را پیش خلیفه بردند. او را دید بر تخت نشسته و دیگران در زیر ایستاده. گفت: 
السّلامُ علیك یا الله.

گفت:
من الله نیستم.

گفت: یا جبرائیل.

گفت: من جبرائیل نیستم.

گفت:
الله نیستی، جبرائیل نیستی، پس چرا در آن بالا تنها نشسته ای؟ تو نیز در زیر آی و در میان مردمان بنشین.

عبید زاکانی

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!