«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ خرداد ۱۳, جمعه

همچنان هاله


برای هاله سحابی

دلت می خواست چون باران طراوت را بياوازی                 به جان زندگی شوری ز سرسبزی بيندازی

رَوی تا ريشه ی خفتن، و رغم رسم ناگفتن                   ندايی سازی و با آن سرودی نو بپردازی

سرودی ناب و نورانی، پيام آور از ايرانی                         که می بايست برخيزد، به هر ترفند و اعجازی

و بی ترسی ز پيدايی، تمام ات بود شيدايی                   مگر مکر سيه کاران، عيان سازی به ابرازی

به گاه خفتِ هر لاله، به نورت همچنان هاله                   کنی روشن حقيقت را، به پستوی ستم تازی

و اين خاک سترون را، غبارين روی ميهن را                     بپاشی بذر روييدن، کسالت را براندازی

ترا سرشاخه ها بشکست، بهارت شد خزان يکدست      چو ديدت دشمن ميهن که چون سروی سرافرازی

ولی از خاک گلگونت، ندای لاله می خيزيد                     به هر جا هستی و رفتی، رشادت را می آوازی

ويدا فرهودی             خرداد ۱۳٩٠

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!