«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ آذر ۲۰, دوشنبه

وزیران و وکیل های توده های مردم ایران این ها هستند!


فداکاران در یک قاب

نفر سمت راست: (دهقان فداکار) همون ریز علی خواجوی که همه میشناسیمش و توی کتابای دبستانمون باهاش آشنا شدیم.

نفر سمت چپ: پدر شهید حسین فهمیده که اونم خوب میشناسیم و با فداکاری پسرش همه آشنا هستیم.

اما نفر وسط رو کی میشناسه؟

ایشون حسن امیدزاده، معلم فداکاری هست که در سال ۷٦ برای نجات ٣٠ دانش آموز گرفتار در آتش سوزی مدرسه روستای بیجارسر شفت خود را به شعله های آتش زد و از ناحیه سر و صورت دچار سوختگی شدید شد.

ایشون پس از ۱۵ سال تحمل درد و رنج ناشی از سوختگی شدید روز ٣٠ تیر سال جاری در بیمارستان فومن جان به جان آفرین تسلیم کرد.

این فداکاری رو باید توی کتابای تاریخ نوشت. روحش شاد

از «گوگل پلاس» مُخ کُلُفت

عنوان از اینجانب است. ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!