«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ آذر ۱۸, شنبه

چرخه ی عشق؟!


تصویری درج کرده و آن را چرخه ی عشق نامیده است. آنگونه که از دورپیمایی تصویر برمی آید، باید آدمِ آموخته ای در ناکامی های عشقی باشد!


برایش می نویسم:
خوب که بنگری، این چرخه ی عشق نیست؛ گرچه در جامعه ای که سرمایه تار و پود آن را فراگرفته و آن را از خود بیگانه نموده (alienation) بسیار و بسیار رخ می دهد. هماوندی (رابطه) هایی سطحی و سبک که به همخوابگی کشانده می شود؛ بی آنکه هماوندی هایی آدموار بر پایه ی احساس مسوولیت میان دو طرف پدید آمده باشد؛ و البته، بیگمان سهم مردان و سبکسری شان در اینگونه هماوندی ها بسی بیش از زنان است؛ زیرا اگر این ها بیش تر به یک هماوندی می اندیشند، تار و پود اندیشه ی آن ها را تنها همخوابگی با زن دربرمی گیرد؛ همین و بس!

با این همه، پدیدآورنده ی اصلی چنین وضعیتی میان آدم ها و از خود بیگانگی شان، اهریمن سرمایه داری است که هرکه دریافت، همه ی نیروی خود را برای برچیدن آن و برپایی جامعه ای آدموار بکار خواهد برد!

ب. الف. بزرگمهر    ١٨ آذر ماه ١٣٩١

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!