«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۲, پنجشنبه

از زبان "سرباز گمنامی" دیگر


نوشتار زیر با عنوان «سطح نزاع های پیروان علی خامنه ای» به خوبی نشاندهنده ی "اخلاق اسلامی" و عملکرد رژیمی تبهکار است که بخش عمده ای از نیروی سرکوبگر آن را لات و لوت ها و اوباش در جامه های گوناگون دربرمی گیرند. پیوند این نیروها که بویی از آدمیت و فرهنگ نبرده اند با صنف آخوند و مُلّا به گذشته ای دورتر و پیش از انقلاب بهمن بازمی گردد؛ نیروهایی که به هنگام خود زمینه ساز پیروزی کودتای ۲۸ امرداد ۱۳۳۲، بازگشت شاه پیمان شکن و بگیر و ببند و کشتار نیروهای توده ای و پیشرو میهن مان شدند و نقش پلیدی در سرکوب آزادی های اجتماعی و سیاسی پس از انقلاب بهمن ۵۷ بازی نمودند؛ نقشی که به هنگام از سوی برخی نیروهای پیشرو به آن توجهی درخور نشد.

آنچه این نوشته را بویژه برجسته می کند، بازگویی آن از زبان کسی است که خود هنگامی پیش از این در بازجویی و شاید شکنجه ی نیروهای پیشرو و انقلابی ایران دست داشته و زبان لات و لوت ها و اوباش را خوب در می یابد. وی در بخشی از نوشته ی خود بی آنکه متوجه باشد، چنین می گوید:
«شفاف در ۱۴ اردیبهشت ۹۰ متنی دقیقاً مشابه متن های اعتراف گونه ای که بازجویان برای متهمان می سازند، برای عباس غفاری ـ که گفته می شود رهبر جن گیران مرتبط با مشایی است ـ منتشر کرد ...»

این بازجوی پیشین رژیم جمهوری اسلامی، شاید برای خوش رقصی جلوی اربابان تازه ی خود در ینگه دنیا، پای استالین را نیز به ماجرای همپالکی های پیشین خود می کشد که بسی بیجا، نادرست و ناجوانمردانه است:
«... بخش کوچکی از فیلم های بازجویی های همسر سعید امامی در سایت های مختلف منتشر شد. اما بخش عظیم آن حتی اگر بازگو شود، هیچ کس باور نخواهد کرد که تیم اول مسئول رسیدگی به قتل های زنجیره ای با متهمان چه کرده است. این روش های کثیف استالینیستی در سه دهه ی گذشته به سنت تبدیل شده اند.»

از او و دیگرانی چون او نمی توان چیزی جز این انتطار داشت: دیروز مقّلد سینه چاک اسلام و جمهوری اسلامی؛ امروز پادوی اربابان «ینگه دنیا» و فردای روزگار ـ اگر عمری باقی ماند ـ کسی چه می داند؛ شاید «کمونیستی دو آتشه»!

ب. الف. بزرگمهر         ۲۲ اردی بهشت ماه ۱۳۹۰

***

سطح نزاع های پیروان علی خامنه ای

نزاع بر سر منابع کمیاب قدرت/ثروت/معرفت/منزلت اجتماعی ابعاد ایدئولوژیک، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، نظامی دارد. این نزاع های از طریق "زبان" خود را پدیدار می سازند. زبان نزاع، "سطح نزاع" را هم برملا می سازد. سطح نزاع معانی گوناگونی دارد.

الف ـ صوری(جنگ زرگری) در برابر جدی.
ب ـ اصولی در برابر  فرعی.
ج ـ ملتزم به ارزش های اخلاقی در برابر نادیده گرفتن ارزش های اخلاقی.
د ـ نقد رادیکال در برابر نزاع کلنگی/چاله میدانی

نزاع کنونی جدی/اصولی/پایمال کننده ی ارزش های اخلاقی/نابود کننده ی دین/کلنگی و چاله میدانی است. به عنوان نمونه به موارد زیر بنگرید که مدافعان «ولایت مطلقه ی فقیه» (برساخته ی آیت الله خمینی  و اصل ۵۷ قانون اساسی) با چه زبانی و در چه سطحی با یکدیگر گفت و گو/نزاع می کنند:
یکم ـ مداح اهل بیت و بیت رهبری، سعید حدادیان ـ خطاب به احمدی نژاد گفته بود:
«چيه شما اينقد تبليغ کنسرت ها رو می کنين، اينا نزده می رقصن، پنج تا دکترجمع کنن يه آخوند نميشن. من امشب لاتی حرف می زنم.... احمدی نژاد تا از بهشت حزب الله بيرونت نکردن خودتو جمع کن، يالله بابا... آقای احمدی نژاد عورتت زده بيرون، می برنش هان، حزب الله اينجوريه، رگ لاتی مونم هس واسه ی اينجور موقع ها، عورتت زده بيرون بابا، يا الله، گندم کجارو خوردی»[۱].

این سخنان اعتراض هایی را به دنبال آورد. حدادیان در توجیه سخنان پیشین خود، نه تنها کوتاه نیامد، بلکه برای تهدید احمدی نژاد/مشایی دوباره از نمادهای چاله میدانی استفاده کرد و گفت اگر مشایی به مجلس آینده برود، وی همواره در صندلی پشتی او خواهد نشست:
«پس از اینکه تلویزیون های بیگانه ادبیات من را ادبیات جنوب شهری عنوان کردند گروهی از بچه های جنوب شهر از این اظهار نظر گله مند شدند و به من گفتند تمایل دارند تا در صورت حضور مشایی در انتخابات مجلس من هم به عنوان نماینده ی آنان در انتخابات شرکت کنم. در صورت حضور در مجلس شک نداشته باشید همواره در صندلی پشت سر او خواهم نشست»[۲].

دوم ـ سایت اصول گرا و ارزشی  الف ـ متعلق به احمد توکلی ـ برای دفاع از "مقام معظم رهبری" و قدرت بیکران او، باید به احمدی نژاد/مشایی می فهماند که  در «نظام سلطانی فقیه سالار» چه گفتار/رفتارهایی امکان پذیر است و چه کارهایی امکان پذیر نیست. به سطح و زبان بیان این مدعا بنگرید:
«قدرت‌طلبان انحصارطلب امروز و آينده فهميدند مسجد جای بی حيايی نيست. حزب‌الله و توده ی مردم مانند امام و مولايشان با كسی عقد اخوت نبسته‌اند. هر كه باشی از منتظری و ساير ياران غار امام بالاتر نيستی و هرچه مقام علمی داشته باشی و رأيت پرشمارتر باشد قد علم كردن در مقابل ولايت موجب ذلت و خواری اين و آن دنياست. اگر سفر می ‌روی و مردم دورت جمع می ‌شوند ... به خاطر آن كه تكيه‌گاه رهبر بودی و هجمه ی دشمن عليه او را خنثی می ‌كردی. حال كه شانه خالی می ‌كنی تا تير به مولا بخورد يك سفر استانی ديگر برو تا ارزش خودت ـ به تنهايی ـ را بدانی»[۳].

سوم ـ پس از بازداشت گروهی از جن گیران، شفاف ـ یکی از سایت های محمد باقر قالیباف ـ به یاد دوران فرماندهی نیروی انتظامی این سردار افتاد و شیوه های برخوردش با نویسندگان و هنرمندان را تکرار کرد. در آن دوران اداره ی اماکن نیروی انتظامی همه (از جمله وبلاگرها) را احضار می کرد. شفاف در ۱۴ اردیبهشت ۹۰ متنی دقیقاً مشابه متن های اعتراف گونه ای که بازجویان برای متهمان می سازند، برای عباس غفاری ـ که گفته می شود رهبر جن گیران مرتبط با مشایی است ـ منتشر کرد. در این نوشته غفاری چنین معرفی می شود:
«پدرم از باج خورهای قلعه ی سی‌متری و مجهول‌النسب٬ فاقد اصالت و ناتوان از شناسایی پدر و مادر خود بود... [پدرم] بنا به اقتضاء موقعیت باج‌خوری استخدام پاسبانی» بود و در ادامه ی زندگی «فاسد خود» با «مادرم که یکی ازفواحش قلعه بدنام بود» ازدواج کرد. مادرم «فرزندان خود را از همبستری با مردان محله به دنیا آورده [به] طوری که حرامزاده‌های موسوم به خواهرانش در اثر فقر اشتغال به فحشاء داشته‌اند»[۴].

قالیباف که در نزاع با احمدی نژاد بیرق دفاع از «ولایت مطلقه ی فقیه» را برافراشته، تا آنجا پیش رفته که عدالت خواهی مستقل از "ولایت" را رد کرده است. سردار قالیباف از طریق وبسایت های خود سردمداری افشاگری های حاصل سلول های انفرادی را برعهده گرفته است.

چهارم ـ حاج منصور ارضی نماد مداحان اهل بیت و مداح مقبول سلطان علی خامنه ای است. در نزاع های اخیر از زبان خاص خود بسیار استفاده کرد. در آخرین مورد  در مراسم عزاداری ۱۷ اردیبهشت ۹۰ که از اخلاقی ترین زبان استفاده کرده، گفته است:
«اینکه روز شهادت فاطمیه ی اول به این آقا [احمدی نژاد]گفتیم که زودتر برگرد به دامن حضرت زهرا برای اینکه دارد دیر می شود. دیر می شود! خطرناک است. آن وقت بروی دیگر رفتی! دیگر نمی توانی برگردی... آنهايی که “یهودی صفت هستند که هنوز هم هستند. همان تفکر و همان حرکات را دارند انجام می دهند. تازه یواش یواش آقایون امام جمعه ها و دیگران دارند می گويند كه مثل اينكه این آقا جن گیره و جن زده است و نمی دونم جن فلانه و... من عرض می کنم به آقایی که می خواهید كه هر جا برويد و روضه بگیرید؛ مواظب باشيد که بانی روضه تان چه کسی است و این پول از کجا آمده؟ یک وقت می بینی که از آن یهودی صفت آمده. چون اینها را بررسی کردیم دارم عرض می كنم. حواستان باشد»[۵].

استاد اخلاق دولت ـ آقا تهرانی ـ گفته که دوبار شاهد جمع شدن اشک در چشمان احمدی نژاد بوده است. می گوید:
«اولین بار وقتی بود که تهمت یهودی بودن به ایشان زده بودند. آن هم با چه دلیل محکمی. می دونید دلیلشون چی بود؟ دلیلشون این بود که اسم داداشش داووده. به جان شما همین را شخصی به من گفت. برهان رو ببینید چقدر مستدل».

پنجم ـ سعید امامی یکی از ابداع کنندگان این روش های کثیف بود. بعدها که خودش را کشتند، داستان های سکسی بسیاری برایش درست کردند. برای این منظور، پای همسرش را هم به میان کشیدند. او را بازداشت و زیر شکنجه وادار به اعتراف به شنیع ترین اعمال مرتکب نشده کردند. بخش کوچکی از فیلم های بازجویی های همسر سعید امامی در سایت های مختلف منتشر شد. اما بخش عظیم آن حتی اگر بازگو شود، هیچ کس باور نخواهد کرد که تیم اول مسئول رسیدگی به قتل های زنجیره ای با متهمان چه کرده است. این روش های کثیف استالینیستی در سه دهه ی گذشته به سنت تبدیل شده اند.

روزی که محمود احمدی نژاد در مناظره ی انتخاباتی با میرحسین موسوی پای زهرا رهنورد را به میان کشید ــ یعنی تهدید می کرد که عکس بی حجاب رهنورد را نشان دهد ــ شاید یک درصد هم احتمال نمی داد که بزودی در نزاع های سیاسی پای همسرش به میان کشیده خواهد شد. اما قواعد سلطانی نزاع های سیاسی جمهوری اسلامی فراگیر است. این چنین بود که صدیقی ـ امام جمعه ی تهران ـ در مراسم عزاداری بیت رهبری در حضور سلطان علی خامنه ای گفت:
«من خبر دارم خانواده [مفهوم فقیهانه ی همسر]، فرزندان و همکاران ایشان [احمدی نژاد] و کارکنان نهاد ریاست جمهوری نیز از این وضعیت بسیار ناراحت هستند و منتظر فرمان ولایت می باشند"[۶].

صدیقی روز بعد (۱۶ اردیبهشت ۹۰)، در نماز جمعه ی تهران، دوباره پای همسر احمدی نژاد را به میان کشید تا به او گوشزد نماید که زندگی مشترکش نیز در اختیار سلطان است. می گوید:
«یکی از این وزرا به من گفت ما معتقدیم اگر حضرت آقا [علی خامنه ای]، همسر رییس‌جمهور را طلاق دهد او به رییس‌جمهور حرام است، ما چنین اعتقادی داریم»[۷].

رئیس دفتر رهبری ـ محمدی گلپایگانی ـ گفته است که هیچ کس بدون اذن سلطان مجاز به  تصرف در هیچ چیز نیست. البته او برسازنده ی این مدعا نیست. «نظریه ی ولایت مطلقه ی فقیه» را آیت الله خمینی برساخت. در واقع، مطابق این نظریه، خداوند مالک کل عالم هستی است و بدون اذن او هیچ کس مجاز به تصرف در هیچ چیز نیست. به نظر فقیهان، خداوند این حق را به امام زمان واگذار کرده است و امام زمان نیز در دوران غیبت آن را به فقیهان(ولی فقیه)سپرده است. زن رئیس جمهور ـ و زنان دیگران ـ نیز تابع همین قاعده اند. مسأله این است:
احمدی نژاد مجاز به تصرف همسر خود نیست، نه به آن دلیل که مطابق نظریه های برابری طلبانه ی کنونی زن مالک بدن خود است، بلکه به آن دلیل که ولی فقیه مالک همه چیز از جمله زنان و زن محمود احمدی نژاد است.

احمدی نژاد آن روز که موسوی را تهدید می کرد نمی دانست که بزودی عبدالله شهبازی درباره ی همسر مهمترین یارش می نویسد:
«همسر آقای مشايی عضو گروه مارکسيستی افراطی "پيکار" بود نه، چنان‌که قاليباف گفته، "منافقين". مشايی، در مقام بازجوی وی، مقدمات آزادی او را فراهم آورد و سپس با وی ازدواج کرد. در يک دستگاه اطلاعاتی و امنيتی، در هر کشوری، چه آمريکا باشد چه ايران يا روسيه يا اسرائيل و بريتانيا، اين امر به عنوان "پيشينه ی منفی" در کارنامه ی مأمور اطلاعاتی ثبت می ‌شود. در برخی سرويس‌های اطلاعاتی، چنين اقدامی با مواخذه ی شديد و حتی اخراج مواجه می ‌گردد. معهذا، مشايی اخراج نشد و تا سال‌ها اداره ی نشريه ی "سروه" را در کردستان و اداره ی يکي از مؤسسات تحقيقاتی وزارت اطلاعات را در تهران به دست داشت. اين مؤسسه در زمينه امور قومی فعاليت می ‌کرد. آن را کم و بيش می ‌شناختم. کم بازده بود و سطحی»[۸].

ششم ـ عبدالله شهبازی ـ عضو سابق حزب توده و مرید سلطان علی خامنه ای ـ نیز در این نزاع به همان شیوه ها متوسل شد و نوشت:
«حميد بقايی قائم‌مقام مشايی در سازمان ميراث فرهنگی بود. او اکنون معاون رئيس‌جمهور و رئيس سازمان ميراث فرهنگی، پس از مشايی، است. اخيراً مراسم معارفه وی، هم ‌زمان با توديع مشايی، انجام شد و احمدی‌نژاد در ستايش از هر دو سنگ تمام گذاشت. حميد بقايی، چون مشايی، کارشناس وزارت اطلاعات بود ولی به اتهام همجنس‌گرايی از اين وزارتخانه طرد شد. شهرت بقايی در اين زمينه تا بدان‌جا بود که برخی اساتيد در کلاس‌های درس خود در دانشکده وزارت اطلاعات، "کيس حميد بقايی" را، بدون ذکر نام وی، به عنوان "نمونه‌ای مثال‌زدنی" عنوان می ‌کردند»[۹].

آنان که با فرهنگ دینی ما آشنایند بخوبی می دانند که در ایران چیزی به عنوان «همجنس گرایی» به رسمیت شناخته نمی شود، در فرهنگ دینی فقط یک عنوان وجود دارد و آن هم «لواط» است. در فرهنگ عامیانه الفاظ تندتری در این خصوص به کار رفته است. شهبازی بخوبی به پیامدهای چیزی که نوشته آگاه است.

شهبازی استاد نسب یهودی و بهایی سازی برای این و آن است. آیت الله منتظری را ساده لوح و متأثر از اطرافیان جلوه داده و برای احمد زیدآبادی نسب بهایی درست می کند. می گوید:
«پاسخ آقای منتظری را بايد بدين گونه تفسير کرد که بهائيان بايد با اعلام رسمی تعلق خود به فرقه ی بهائی از "حقوق شهروندی" برخوردار باشند؛ رويه‌ای که حتی حکومت پهلوی نيز جرئت پذيرش آن را نداشت... به گمانم، اين پاسخ القاء از سوی اطرافيان ايشان است و اثبات‌کننده ی همان "سادگی" که امام (ره) در نامه ی معروف خود فرموده بودند... در اين ميان به‌ ويژه آقای احمد زيدآبادی بسيار فعال است. او در آخرين مقاله ی خود (۹ خرداد)، با استقبال از موضع اخير آيت‌الله منتظری در مسئله ی بهائيت طلوع "فقه ملّی" را آرزو کرده است... احمد زيدآبادی فعاليت خود را در روزنامه همشهری آغاز کرد و در آنجا شناخته شد. در آن زمان زيدآبادی خود را "متخصص يهوديت و اسرائيل" معرفی می ‌کرد و سال‌ها بعد کتابی منتشر کرد با عنوان دين و دولت در اسرائيل (نشر روزنگار، ۱۳۸۱، ۱۹۷ صفحه رقعی)... احمد زيدآبادی، که اخيراً مدرک دکترايش را اخذ کرده، چنان‌که نام او نشان می ‌دهد، اهل روستای زيدآباد کرمان است. اين روستايی است در حوالی سيرجان که از دوره ی قاجاريه سکنه ی قابل‌توجه بهائی داشت و موطن برخی بهائيان مشهور بود. حاجی درويش زيدآبادی، نيای خانداني به همين نام، از مشاهير بهائيان است و پدر زن سيد يحيی سيرجانی "شهيد" سرشناس بهائيان ملقب به "نورالشهدا"»[۱۰].

هفتم ـ حجت الاسلام آقا تهرانی استاد اخلاق دولت احمدی نژاد و نماینده ی مجلس شورای اسلامی است. بعد از عزل و ابقای وزیر اطلاعات و قهر احمدی نژاد، در منزل رئیس جمهور با وی دیدار می کند. سپس گزارش این دیدار را منتشر می سازد. می گوید وقتی می خواسته به دیدار رئیس جمهور برود، علی لاریجانی ـ رئیس مجلس ـ مخالفت کرده است[۱۱]. مشاور علی لاریجانی مدعای او را تکذیب کرد[۱۲]. بعد در سخنرانی دیگری مدعی شد که احمدی نژاد از آیت الله خامنه ای پرسیده آیا می تواند استعفا دهد، رهبری ضمن پاسخ مثبت، فرصتی برای تصمیم گیری در این خصوص به او داده است[۱۳]. دفتر رئیس جمهوری مدعای وی را تکذیب کرد[۱۴]. مسأله فقط سطح منازعات رژیم نیست، مسأله این هم هست که «فقیهی دروغگو» استاد اخلاق رژیم است. مدعای دروغگویی متکی بر تکذیب مشاور لاریجانی و دفتر رئیس جمهور است.

هشتم ـ نقد فقیهانه ی صادق لاریجانی ـ رئیس قوه ی قضائیه ـ بر جریان احمدی نژاد/مشایی نیز نماد خوبی از سطح/زبان بحث آخوندهای درباری است. می گوید:
«عده‌ای جاهل و شياد و زنباره مدعی باطن و معنويت و عرفان شده‌اند... [جریان انحرافی دولت] در ترويج عرفانهای كاذب، در جن گيری و رمالی هم تلاش می‌ كند، كه مشخص نيست اينها چه نسبتی با دين دارد. در حاليكه اينها هم دم از روشنفكری می ‌زنند و با سكولارها خيلی راحت جمع می ‌شوند و همراهی می ‌كنند و هم با عده‌ای از هنرمندان لاابالي دم خور هستند و عرفانهای كاذب را ترويج می ‌كنند و البته از اينكه با اجانب هم پنهاني ارتباط بگيرند خيلی ابائی ندارند... متأسفانه عقيده ی اينها اينگونه است كه در روابط با نامحرم آزادند، در تماس با روشنفكران سكولار و گاه ملحد و پريدن با آنها آزاد هستند، در رجوع به جن گير و رمال آزادند، با دراويش آزادند، آيا اين است حدود الهی؟ اين است حرمات الهی؟ اين جريان اتفاقاً در مفاسد اقتصادی هم غوطه‌ورند و بی‌امان جلو می ‌روند... اين جريان انحرافی در حالی كه جن گيری و رمالی را روشنفكری جا می ‌زنند در كمرنگ كردن نقش عالمان دينی و متخصصان علوم حقه تلاش می ‌كنند... يقين داريم اكثر قريب به اتفاق اينها شيادند... وانگهی هر قدرت شيطانی، هم مورد تأييد كتاب و سنت است... دستگاههای اجرايی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بايد وظايف خودشان را بدانند و نگذارند كه كتابها و نشريات ضلال چاپ شوند»[۱۵].

نهم ـ آیت الله مصباح یزدی که امام زمان را در شب احیای سال ۱۳۸۴ تا سحر بیدار نگاه داشت تا با دعا احمدی نژاد را رئیس جمهور سازد، اینک دولت وی را «دولت فراماسونری» قلمداد می کند. پرسش این است:
"دولت امام زمان" چگونه به "دولت فراماسونری" تبدیل شد؟ مصباح یزدی یک گام دیگر پیش رفته و دولت احمدی نژاد را در حال بازتولید «محمد علی باب» جدیدی قلمداد کرده است:
«اگر اين جريان ادامه يابد و يك روز ديديم كه سيد علی‌محمد باب ديگری به دست خودمان و با ثمره ی خون شهيدان و مقاومت‌های فراوان به وجود آمده است، تعجب نكنيم»[۱۶].

وقتی فقیه دیگری همین مدعا را به طور همزمان مطرح می سازد، روشن می شود که مرکزی خط تبدیل "دولت امام زمان" به "دولت باب" را در دستور کار خود قرار داده است. محمد حسن اختری ـ دبیرکل مجمع جهانی اهل‏بیت ـ می گوید:
«امروز برخی ها گذر از مرجعیت و علما را عنوان می کنند و می گویند ما برای شناخت دین نیازی به ولی فقیه، مراجع و روحانیت نداریم و خودمان می توانیم دستورات مان را بگیریم. این تفکر، تفکر بسیار خطرناکی است، این طرز فکر همان تفکر بابیت است که امروز به شکل دیگری پرورانده می شود و باید مراقب آن بود. بحمدلله مقام معظم رهبری با هوشیاری کامل و آگاهی همه جانبه در مقابل همه ی توطئه های دشمنان، حرکت ها و نقشه های پلید آنان در سطوح مختلف آگاهانه ایستاده اند»[۱۷].

این امر نیز مسبوق به سابقه است. در بهمن ۱۳۵۷ وقتی آیت الله خمینی مهندس مهدی بازرگان را به نخست وزیری منصوب کرد، بارها دولت وی را  «دولت امام زمان» به شمار آورد، اما وقتی بازرگان مقابل او ایستاد، دولت او را «دولت آمریکایی» قلمداد کرد که اگر بر سر کار باقی می ماند، انقلاب و اسلام را نابود می ساخت. آیت الله خمینی بعدها بازرگان و دولت اش را «لیبرال» ـ که دشنامی بزرگ بود و برای گروهی همچنان هست ـ و «همکار منافقین» وانمود می کرد.

دهم ـ نتیجه : روال کار از ابتدای انقلاب همین بوده است. آیت الله خمینی هم از نیروهایی چون مرحوم عراقی، آیت الله خلخالی، شیخ قدرت علیخانی، و... برخوردار بود. در داستان عزل آیت الله منتظری، امید نجف آبادی را اعدام کردند و سپس آیت الله خمینی و فرزندش ـ احمد خمینی ـ او را «لواط کار» به شمار آوردند. اثبات جرم در سلول های انفرادی وزارت اطلاعات ری شهری صورت گرفت. سپس آیت الله خمینی، علی فلاحیان را به عنوان دادستان و علی رازینی را به عنوان قاضی رسیدگی کننده ی به پرونده ی گروه سید مهدی هاشمی منصوب کرد. علی فلاحیان براساس پرونده ای که بازجویان برساخته بودند درخواست اعدام کرد و علی رازینی حکم اعدام امید نجف آبادی به اتهام "لواط" را صادر نمود.

آیت الله خمینی در نجف از طلاب پرسیده بود  که چرا عمامه از سر «آخوندهای درباری» بر نمی دارند؟ مطابق روایت آیت الله منتظری در کتاب خاطرات، سید مهدی هاشمی با همین حکم آیت الله خمینی اقدام به قتل شمس آبادی کرده بود. اما وقتی نزاع آیت الله خمینی و آیت الله منتظری بالا گرفت و "امام" می خواست کار آیت الله منتظری را از طریق حذف کسانی که به اصطلاح خودشان به قائم مقام رهبری "خط می دادند"، یکسره سازد، از طریق ری شهری/فلاحیان/رازینی او را اعدام کرد.

به "دوران طلایی امام خمینی" بازگردید. او این شیوه ها را باب کرد و به سنت تبدیل کرد. در داستان عزل آیت الله منتظری، مریدان او بدترین دروغ ها را علیه آن مرحوم بیان کردند. هیچ دشنامی وجود ندارد که در آن زمان علیه آیت الله منتظری بیان نشده باشد.

سلطان علی خامنه ای پیرو "امام راحل" است. از نیروهایی استفاده می کند که به ولایت مطلقه ی فقیه باور دارند. نیروهایی که حاضرند در این راه جانفشانی کنند. این نیروها، زبان ویژه ای دارند. نزاع بر سر منابع کمیاب قدرت/ثروت/معرفت/منزلت اجتماعی را به سطح خاصی تقلیل می دهند. هدف دفاع از «ولایت مطلقه ی فقیه» است، وسیله/روش رسیدن به این مقصود، فاقد اهمیت است. به همین دلیل روزنامه ی کیهان که معمولاً نظرات ابراز نشده ی علی خامنه ای  را منتشر می سازد، در سرمقاله ی ۲۱/۲/۹۰  خود گروه احمدی نژاد/مشایی را «آلوده ی تله های اطلاعاتی» دشمن قلمداد می کند که «خانه های جدول دشمن» را پر می کنند:
«اين جريان آلوده كه نيازمند قرنطينه و درمان لازم است... اين حلقه فراتر از ماجرای وزارت اطلاعات، دنبال تقابل رئيس جمهور با ولايت فقيه بودند و به واسطه ی مجموعه ای از تحركات كه دلالت بر پيگيری اين سناريو در طول دو سه سال اخير می كند، متهمند كه خانه های جدول دشمن در پروژه ی القای "حاكميت دوگانه" را پر می كنند. آيا جزو نقشه ی دشمنند؟ يا به خاطر رفتارهای پرخطر، آلوده ی تله های اطلاعاتی شده اند و نقطه ضعف هايی دارند كه اسباب حركت اجباری در سناريوی دشمن می شود؟ يا خود آنها بازيچه ی واسطه های دشمن قرار گرفته اند تا اعتبار دولت اصولگرا را مخدوش كنند؟ گذر ايام پاسخ اين پرسش ها را ارائه خواهد كرد»[۱۸].

اگر خداوند سلطان آسمان هاست، ولی فقیه سلطان روی زمین است. اخلاق معیار ارزیابی رفتار آدمیان است، نه خداوند که به نظر اشاعره اخلاق ساز است. سلطان زمینی سایه ی سلطان آسمان هاست. قاعده ی اشاعره این است:
«هر چه آن خسرو کند نیکو بود

زبان نزاع های سیاسی کنونی رژیم امتداد زبان بازجویی های سلول های انفرادی آن است. آلکسی توکویل در انقلاب فرانسه و رژیم پیشین می نویسد:
چهره ی واقعی هر رژیمی را از زندانهایش می توان شناخت. زبانی که در بازجویی های  «نظام سلطانی فقیه سالار» به کار می رود، بسیار عریانتر از آن است که اینک در رسانه ها خود را نمایان کرده است. بازجویان بدترین دشنام ها را نثار مادر و خواهر و همسر و دختران متهم می کنند. آنان که چنین تجربه هایی داشته اند، بهترین گواهانند. اینک ۲۶ تن از زندانیان سیاسی شناخته شده طی شکایتی از سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات چهره ی حقیقی «نظام سلطانی فقیه سالار» را افشا کرده اند. در بخشی از شکایت نوشته اند که نیروهای سلطان علی خامنه ای با آنها چه کرده اند:
«ما امضا کنندگان این شکایت بدون استثنا با رفتار غیر اخلاقی و غیر اسلامی بازجویان مواجه بوده ایم. شکنجه های روحی و فیزیکی، فحاشی های شرم آور نسبت به ما و خانواده و عزیزان ما و طرح اکاذیبی چون روابط غیر اخلاقی در غالب بازجویی ها به کرات انجام شده است... بازجویان از فحاشی و توهین به ما و خانواده و عزیزان و افراد مورد احترام ما از جمله رهبران جنبش اعتراضی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، و استفاده از رکیک ترین و زننده ترین عبارات به عنوان شگرد عادی برای تحقیر و تضعیف روحیه و تخریب مشاعر متهم استفاده می کردند... تهدیدات مکرر متهم حتی تهدید به تعرض جنسی و تهدید به دستگیری اعضای خانواده او و گاه دستگیری آنان برای تحت فشار قرار دادن متهم... شکنجه های شدیدتر از جمله فرو کردن سر متهم در توالت، خوراندن کاغذ بازجویی به متهم و مواردی امثال آن اعمال شده»[۱۹].

وقتی در دوران اعتصاب غذا نوشتم که «علی خامنه ای باید برود»، مشت و لگد دردآور نبود، سخنانی که برزبان می راندند، دردآور بود. می گفتند:
«ما فلانمان را در فلان کسی می کنیم که علیه آقا حرف بزند»[۲۰] "معنویت آقا" (مقام معظم رهبری) را اینجاها (بازجویی های سلول انفرادی) می توان کشف کرد.

صادق لاریجانی در سخنرانی ۲۱اردیبهشت ۹۰  که بخشی از آن را در بالا نقل کردیم، از «تفقه در دین» سخن  گفته و بسیار بر آن تأکید نهاده است[۲۱]. حاصل «تفقه در دین» او چه بوده است؟ شکنجه ی زندانیان سیاسی بی گناه، فحاشی بی شرمانه به خانواده و عزیزان آزاد مردان و زنان ایران زمین و متهم کردن آنان به روابط جنسی نامشروع. حقیقت «تفقه در دین» فقیهانی چون خامنه ای/لاریجانی تجاوز جنسی به جوان های زندانی شده و خرید و فروش آنها توسط  گردن کلفت هاست [۲۲]. این نظامی است که فقیهی چون علی خامنه ای با همکاری «آخوندهای درباری» برساخته است. "زبان سلطان"، زبان سخنرانی های عمومی او نیست. زبان علی خامنه ای، همان زبانی است که بازجویانش در سلول های انفرادی به کار می برند. مگر آیت الله خمینی/آیت الله خامنه ای آنان را «سربازان گمنام امام زمان» لقب نداده اند؟

سطح منازعات سیاسی رژیم ایران و زبان آن، ویرانگر ارزش های اخلاقی است. «اخلاق باور» فرمان می دهد که هیچ مدعایی را بدون شواهد و قرائن لازم مطرح نسازیم و نپذیریم. شاید گروهی به غلط گمان کنند که التزام به فضایل اخلاقی فاقد اهمیت است، مهم تبعیت محض از فرامین ولی فقیه است که در  جهان آخرت «حوریان بهشتی» و «شراب طهور» نصیبمان می سازد. اما مگر حیات اخروی چیزی جز «تجسم اعمال» دنیوی آدمیان است؟ و مگر شخصیت آدمی چیزی جز زبان اوست (قول علی بن ابی طالب)؟ این زبان ـ به مفهوم دینی ـ جهنم آفرین است و آدمی را در آتش خود می سوزاند.

از سوی دیگر، زندگی صلح آمیز بدون پایبندی به ارزش های اخلاقی ممکن نیست. گفتمان نزاع های سیاسی رژیم نابود کننده ی سپهر عمومی و مسدود ساز گفت و گوی خرمندانه است. وقتی دروغ و تهمت و دشنام جایگزین نقد مستدل می شود، فضایی برای حقیقت و عقلانیت (بارزترین وصف آدمی) باقی نمی گذارد. در نهایت همه چیز تابع «قدرت سیاسی» شده و فقط و فقط قدرت معرفت ساز و زبان ساز خواهد شد. آری، زبان خانه ی آدمی است.

اکبر گنجی                چهارشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۰

برگرفته از تارنگاشت «روز»

پاورقی ها:

۱ـ  رجوع شود به لینک
۲ ـ رجوع شود به لینک
۳ ـ رجوع شود به لینک
۴ ـ رجوع شود به لینک 
۵ ـ رجوع شود به لینک 
۶ ـ رجوع شود به لینک
۷ ـ رجوع کنید به لینک
۸ ـ رجوع شود به لینک
۹ ـ رجوع شود به لینک
۱۰ ـ رجوع شود به لینک
۱۱ ـ آقا تهرانی گفته بود:
«بعد ازشركت در جلسه ی مجلس تصميم گرفتم با دكتر احمدی نژاد ديداری داشته باشم آقای لاريجانی به من گفت من با رفتن شما مخالفم و بنده عرض كردم بنده مانعی براي اين ديدارنمی بينم. درمقابل آقای لاريجانی اصرار كردند كه لااقل استخاره كنيد كه بنده عرض كردم به نظر من اينجا جای استخاره نيست».
۱۲ـ متن تکذیب به شرح زیر است:
«حسن زمانی، مشاور رئیس مجلس شورای اسلامی سخنان مرتضی آقا‌تهرانی نماینده تهران درباره مانع شدن رئیس مجلس از دیدار این نماینده با احمدی‌نژاد را تکذیب کرد. مطالب منتشر شده به نقل از نماینده تهران در برخی رسانه‌ها از اساس کذب است و صحت ندارد».
رجوع شود به لینک
۱۳ـ آقا تهرانی می گوید در آن دیدار احمدی نژاد به وی گفته است:
«بالاخره وزیر از اختیارات من هست یا نه؟ من به هر دلیلی عزل و نصب می کنم، خوب یا بد! نمایندگان مجلس حق دخالت ندارند. این انتخاب من است. خواه درست یا غلط، من این کار را کردم؛ بله حضرت آقا هم باید نظرشان را بدهند، رای ایشان هم، مصاب است و باید عنایت شود. آقا یا موافق است یا مخالف؛ اگر موافق باشند که هیچ و اگر مخالفت کردند وظیفه ی من چیست؟ بنده صریحا خدمت آقا عرض کردم: اگر بدانم نظر شما هست که باشد ولی من نمی توانم با او کار کنم آیا حق انتقاد و گفتن را دارم؟ ایشان فرمودند: بله حق دارید. عرض کردم آیا اجازه دارم اگر نتوانستم، حتی استعفا دهم؟ فرمودند: خواستید می توانید. خب یک زمانی به من دادند تا فکر کنم؛ تا آن زمان یا استعفا می دهم یا می پذیرم آنچه را رهبری تدبیر کنند. این ضدولایت فقیه می شود»
رجوع شود به لینک
۱۴ـ متن اطلاعیه ی پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری به شرح زیر است:
«به دنبال درج خبری نادرست و خلاف واقع با عنوان "مهلت رهبر انقلاب به احمدی نژاد" در برخی از سايت های خبری از زبان حجت الاسلام آقا تهرانی به نقل از دكتر احمدی نژاد، بدين وسيله ضمن تكذيب اين خبر، از كليه رسانه ها درخواست می شود از انتشار هرگونه خبر غير رسمی در خصوص رييس محترم جمهور خودداری كنند.»

گفته می شود که پس از تکذیب مشاور لاریجانی، آقا تهرانی سخنان منتشر شده درباره ی مخالفت رئیس مجلس را تکذیب کرده و ساخته ی دیگران قلمداد کرده است، اما مدعیات دومش درباره ی دیدارش با احمدی نژاد تصویری است و جای تکذیب ندارد.
۱۵ـ رجوع شود به لینک
۱۶ـ رجوع شود به لینک
۱۷ـ رجوع شود به لینک
۱۸ـ روزنامه ی کیهان، "پروژه ی چند لایه و رفتار پرخطر"، ۲۱اردیبهشت ۱۳۹۰.
کاردیگر رسانه های مدافع رهبری باز کردن پای زنان گوناگون به پرونده ی دولت است. به عنوان نمونه به دو مورد زیر رجوع شود:
"خانم "پ" و ارتباطش با جریان انحرافی"، رجوع شود به لینک
"مهر مشایی چگونه در دل این زن جای گرفت"، رجوع شود به لینک
۱۹ـ رجوع شود به لینک
۲۰ـ داستان کل ماجرا را به صورت مبسوط در همان زمان نوشته و به بیرون رد کردم. خواست من، فقط و فقط، انتشار آن متن بود. ولی دوستانی که اینک چند تنشان زندانی همان زندانند، نگذاشتند آن متن انتشار یابد. بزرگی که اینک در حصر است، آن متن را به دست بالایی ها رساند. به دوستان گفته بودند، اگر متن منتشر نگردد در پایان شش سال حبس، از زندان آزاد خواهد شد.
۲۱ـ رجوع شود به لینک
۲۲ـ رجوع شود به لینک

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!