«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

نکته هایی درباره ی زبان پارسی ـ ۲


در اینجا به یکی از اشتباهات رایج که گاه در زبان گفتاری و بیشتر در زبان نوشتاری بکار می رود، اشاره می کنم: کاربرد واژه «عدم» با بسیاری واژه های دیگر. بدترین و نادرست ترین آنها، ساخت «عدم وجود» است.

«عدم» از ریشه ی عربی به معنای «نیستی» و «وجود» بازهم از ریشه ی عربی به معنای «هستی» است. با کنارهم نهادن این دو واژه مانند آن است که بگوییم: «نیستی هستی» که هم بی معناست و هم از نظر دستور زبان پارسی نادرست. به جای آن، می توانیم به سادگی و آسودگی واژه «نبود» را بکار بریم که هم پارسی تر است؛ هم کوتاه تر و خوش آهنگ تر.

نمونه:
بر اثر عدم وجود آب، آتش سوزی گسترش یافت.

بر اثر نبود آب، آتش سوزی گسترش یافت.

به این ترتیب، با توجه به معنای واژه «عدم»، کاربرد آن با دیگر واژه ها در زبان پارسی نیز نادرست است و زبان را زشت می نماید.

نمونه:
ارادهٔ سیاسی مقامات این کشور بر عدم بازگشت به خط فارسی استوار است.

اراده ی سیاسی مقامات این کشور بر بازنگشتن به خط فارسی استوار است.

نمونه:
عدم حضور وی توجیه پذیر نیست.

حضور نیافتن (یا نبود) وی توجیه پذیر نیست.

نمونه:
عدم قابلیت فهم این موضوع مرا مضطرب می کند.

درنیافتن این جُستار مرا دلواپس می کند.

نمونه:
یكی از مجوزات جاری كردن صیغه طلاق صدور گواهی عدم امكان سازش از طریق دادگاه حقوقی مراجع قضایی ذیربط است.

یكی از مجوزات جاری كردن صیغه طلاق صدور گواهی ناسازگاری از طریق دادگاه حقوقی مراجع قضایی ذیربط است.

اگر به این نمونه ها کمی با هشیاری بیشتر نگاه کنیم، به روشنی می بینیم که چگونه کاربرد ناروای بسیاری از واژه های با ریشه ی عربی، سبب کج و کولگی ساختمان جمله و شیوه جمله سازی در زبان پارسی می شود. در اینجا سخن بر سر بازگشت به زبان «پارسی سره»* نیست که بهبود زبان کهن و زیبای پارسی، زبان نیاکان ماست.

ب. الف. بزرگمهر     ۲۵ دی ماه ۱۳۸۹

* در این باره، پیش تر اندکی گفته ام.


... پی گرفته می شود.


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!