«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ مرداد ۲۶, پنجشنبه

من با ایرانیان گفت و شنود نتوانم!

برگرفته از نوشتاری در دست کار و هنوز انتشار نیافته

با اینهمه «خصوصی سازی» و سپردن گاه دربست نهشته های نفت به بنگاه های کشورهای امپریالیستی و سرمایه گذاری های سرراست کارتل ها و تراست های شان برای بهره وری از نیروی کار بس ارزان شده در اقتصاد نیمه جان ایران، باز هم می گویند:
«خصوصی سازی خوب انجام نشده است»!

گویی «خصوصی سازی» باید تا آنجا پیش برود که فلان جای ننه ی خودشان را هم به داد و ستد جهانی نهاده و در بازی «برد ـ برد»، درصد چشمیگری از آن به کارتل ها و تراست های کشورهای امپریالیستی واگذار شود. کار به آنجا خواهد کشید که پس از چندی، چنانچه از یکی از آن زنان جاافتاده یا پیرزنان پرسیده شود:
«ایران را بیش تر دوست داری یا چندملیّتی ها را؟» پاسخی اینچنین دریافت کنی:
«من با ایرانیان گفت و شنود نتوانم»!*

ب. الف. بزرگمهر    ۲۶ امرداد ماه ۱۳۹۶

* با الهام از داستانک زیر از جاودانه عُبید زاکانی:
پیرزنی را پرسیدند كه دیهی دوست تر داری یا كیری؟ گفت: من با روستاییان، گفت و شنید نمی توانم كرد.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!